به گزارش خبرآنلاین، کتاب «مسجد رهبر»، نوشته مرتضی انصاریزاده که تاریخ شفاهی مسجد کرامت است، منتشر شد. این مسجد از مراکز تاثیرگذار و کانون مبارزان انقلاب در شهر مشهد بوده است.
انتشارات راهیار، این کتاب را در ۵۴۴ صفحه، با شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۵۰هزار تومان راهی بازار نشر کرده است.
در پیشگفتار این کتاب درباره نسبت مسجد و انقلاب اسلامی چنین میخوانیم: «نسبت انقلاب اسلامی با مسجد، به تمام معنا ویژه و منحصربهفرد است. مسجد در انقلاب ایران هم رسانه است، هم مرکز تربیت نیرو، هم نهاد سازماندهنده اجتماعی و هم محور بسیج سیاسی. هم محل اخذ رای در انتخابات است و هم پاتوق اعزام به جبهه جنگ. خدمات متقابل مسجد و انقلاب در ایران، فهرست مفصلی دارد که حتی گزارش آن هم در یک کتاب نمیگنجد... مطالعات صورت گرفته درباره نهاد مسجد در ایران و خصوصا در دوران انقلاب اسلامی، بسیار کمتر از آن چیزی است که ضرورت و ظرفیت داشته است.»
همچنین در معرفی ناشر از این اثر آمده است: «کتاب «مسجد رهبر»، گزارشی است از شکلگیری و فعالیتهای مسجد کرامت مشهد، در نزدیکی حرم مطهر امام رضا(ع). این مسجد را که بعدها امام جماعتش، رهبر انقلاب اسلامی شد، میتوان از جهات گوناگون نمونهای ممتاز از الگوی فعالیت مسجدی در منظومه معرفتی آرمانی اسلام ناب معرفی کرد. «مسجد رهبر»، از یک سو این الگو را توضیح میدهد و از دیگر سو، مسیر رشد مشهد انقلابی را از چند دهه پیش از انقلاب اسلامی روشن میکند؛ مسیری که در آن، برخی دشواریها و پیچیدگیهای آمیختن سنت و روشنفکری، توده و نخبگان، دینداری و مبارزه آشکار شده است.»
بر اساس این گزارش، آیتالله خامنهای، خودشان درباره حضورشان درباره مسجد کرامت در دیداری که سال ۶۳ با اعضای حزب جموری اسلامی داشتند، چنین میگویند: «آن روز مسجد کرامت، بزرگترین مسجد شبستانی مشهد بود. یعنی توی مساجد محله مشهد، مسجد بزرگتر از مسجد کرامت نبود. آن چنان جمعیت پر میشد توی این مسجد که جای یک نفر آدم هم واقعاً نبود. بعد از نماز مغرب شروع میکردم به درس، سخنرانی نبود. درس بود. حالا میگویم چه کار میکردیم. آن قدر جمعیت زیاد میشد که قبل از آنی که من شروع بکنم - وسط نماز در مسجد را میبستند که دیگر نمیشد کسی وارد بشود. جمعیت متراکمی جمع میشد برای اینکه درس را گوش کنند، حالا درس چی بود؟ بنده آنجا هم حدیث، هم اعتقادات و هم نهجالبلاغه تدریس میکردم؛ با تخته سیاه. خود شیوه کار برای مردم جاذب بود. حالا یک عده البته میآمدند تماشا کنند از این چند هزار آدم مثلاً. اما یقیناً درصدی هم میآمدند واقعاً یاد بگیرند و آموزش ببینند و یادداشت میکردند. توجه کردید؟ من امتحان کردم دیدم که شیوه درس گفتن اگر چنانچه با ابتکار، با نوآوری، با انگیزش، با بیان خوب و با عمدهتر از همه، «محتوا» همراه باشد، توی آن یک چیزی باشد، همینجور لفاظی نباشد، جاذبه پیدا خواهد کرد.»
به گفته ناشر، تحقیق و مصاحبههای این کتاب را که از سال ۱۳۸۸ شروع شده، به ترتیب حسن سلطانی، سیدمحمدامیر احمدی طباطبایی و احمد عسگری برعهده داشتهاند و طی آن با بیش از ۷۰ نفر از مرتبطان مسجد کرامت مصاحبه صورت گرفته و هزاران سند مطالعه شده است.
۵۷۵۷