این حقوق دان برجسته کشورمان در این یادداشت نوشته است: " درمورد پرونده اسیدپاشی و قصاص مربوط به آن که اخیرا مطرح است چند نکته را باید مد نظر قرار داد. این درست است که وقتی با احساس به قضیه نگاه کرده و عکس قبلی این خانم را در کنار عکس فعلی او ببینیم، از نظر احساسی در شرایطی قرار میگیریم که هر اقدامی را علیه فرد مرتکب این کار، مباح میدانیم و اینگونه به آن نگاه میکنیم که باید قصاص شود؛ به خصوص اگر از دیدگاه خود این خانم به قضیه نگاه کنیم. این یک فرض قضیه است و در واقع از نظرگاه مردم عادی وقتی به این مساله بنگریم به چنین نتیجهای میرسیم."
وی می نویسد: " اما اگر بخواهیم وارد مسائل تحلیلی شویم؛ اولا باید گفت آمارها و بررسیهای جدی که انجام شده نشان داده شدت و تشدید مجازات هرگز باعث جلوگیری از جرم نشده و بازدارنده نبوده است. شاید در کوتاه مدت و آن هم نه در همه موارد اندکی بازدارنده بوده اما در میانمدت و درازمدت تاثیری نداشته است.
دوم این که مجرمی که مرتکب جرم توام با خشونت میشود، طبیعتا در شرایط خاصی این اقدام را انجام میدهد مثلا کسی را میزند، میکشد، مجروح میکند و ... قاعدتا شاید در 50 درصد موارد یا حتی بیشتر در یک آن، این اتفاق میافتد. حالا این که ما جامعه را مخیر و مجاز کنیم که با مقدماتی به همان نقطهای برسد که او رسیده بوده، یعنی جامعه بیاید با مقدماتی برنامهریزی کند و آن شخص را قصاص عضو یا قصاص نفس کند، این قضیه جای تامل زیادی دارد.
ثالثا این مساله مطرح است که در نوع مجازاتهای قصاص از این نوع با توجه به بیم سرایت، حکم شرعیاش این است که اگر بیم سرایت وجود داشت باید تبدیل به دیه شود و البته این را هم باید در نظر داشته باشیم که مجازات حبس به ویژه با توجه به وضعیت زندانها چیز کمی نیست. "
برای مطالعه متن کامل این یادداشت لطفا اینجا را کلیک کنید.
نظر شما