۵ نفر
۸ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۹:۰۰
این عددها؛ یادداشتی بر اهمّیّت ریاضیات!

این‌ ها را بخوان. این عددها را. با دقّت بخوان. بلند یعنی. بقیّه هم بشنوند. همه. همه بشنوند. از راست:

۲۱۰، ۲۵۹، ۲۶۸، ۳۲۲، ۳۵۷، ۳۰۳، ۲۹۲، ۲۷۰، ۲۸۶، ۳۶۶، ۴۱۱، ۳۷۸، ۴۰۹، ۴۳۴، ۴۵۸، ۳۸۷، ۵۴۲، ۵۸۸، ۵۰۸، ۵۳۶، ۵۶۸، ۵۲۷، ۴۶۶، ۶۲۰، ۶۵۵، ۶۲۵، ۵۸۳، ۵۶۴، ۵۵۵، ۶۸۴، ۵۴۴، ۶۱۰، ۷۰۹، ۶۶۵، ۶۹۴

می‌ گویی: «که چه؟» یا: «چی‌ هست حالا»

خب ... مثلاً می‌ شود برنامه تست‌ زنی‌ باشد! چه‌ طور است؟ تست‌ های گزیده از فصلِ اولِ ادبیاتِ موضوعیِ عزیز. فصل اول، که قرابت معنایی باشد. هر کدام هم، کلی نکته و این‌ها دارند مثلاً، چه‌ طور است؟ هان؟

اگر همین باشد - یعنی تست و، یعنی از «قرابت» - با همین‌ ها کلّی چیز می‌ شود یاد گرفت. نه؟

آن ۴۱۱ نیست؟ آن یِکَش مثلاً یک تست سخت است .خیلی! از این‌ ها که خودش هم نفهمیده چی گفته طرّاح! از همین کنکورهای بی‌ سر و تهِ این چند سال؛

یا مثلاً آن ۷۰۹ را نگاه! نُه تای آخرش از آن‌ هاست که می‌ گوید: کدام گزینه متفاوت است؟! صورت سوالش هم، بیت و عبارت ندارد. از آن‌ ها. که سه تاشان، هم‌ مفهوم‌ اند، امّا همان‌ ها هم، هر کدام یک طورهایی‌ اند!

نیست ولی. «برنامه تست» نیست. برنامه‌ ای است که ما برای خودمان ریخته‌ ایم، یا دیگران برای ما، یا با کمک هم. حالا هر چه!

آن ۴۱۱ هم، یِکش، یک دختر چهار سال و نیمه است. «مثلاً»ها! مثلاً! اصلاً ان شاء الله که نباشد. شوخی باشد. یا خواب.

یا آن ۷۰۹ نبود که گفتم؟ ۹ تا دختر نوجوان‌ اند که داشتند فکر می‌ کردند «هنر» بروم یا تجربی»؟ همه یکان‌ ها دهگان، صدگان‌ ها، که فقط «عدد» به نظر آمدند، آدم بودند. آدم. آدمی‌ زاد.

فکر کن؟ یک خروار پدر مادر، مامان‌بزرگ بابابزرگ، بچّه، بچّه کوچک، بچّه بزرگ.

صورتش را که می‌ شست، ابروهاش مثل همان روز بود که نوکش را می‌ کشید جلوی آینه، زیرش را می‌ پوشاند با سبّابه‌ اش: «مامان، چه‌ طورم؟»

-  آره، جرأت داری!

-   مامان!

بعد زدند زیر خنده هر دوشان.

-  ولی خیلی بدی مامان! چه‌ طور آیدا و ثنا کُنن بد نیست؟!

خب، دوست نداشت مادر. می‌ گفت خوبیّت ندارد که دخترِ ازدواج نکرده.

غسّال کیسه را باد کرد. کف زد بیرون. دست‌ ها را بالا گرفت، که سفت شده بود حالا، و سبّابه‌ اش دیگر به ابرو نمی‌ رسید. خب «خوبیّت» هم که نداشت.

چهارشنبه دختر بانمکِ پای آینه بود. شنبه یک عدد که کمک کند ۶۰۹ بشود ۶۱۰. خیلی خوب شد حالا! خوبیّت هم دارد!

عددها همیشه عدد نیستند. گاهی زنده‌ های سرزنده هستند که ما، یا والیان ما، یا خودشان، یا بخت، یک کسی خلاصه، یک چیزی، می‌ کُنَدشان: «مرحوم مغفور»

این عددها هم، «تازه‌ گذشته»های ویروس‌ اند، از همین اوّلِ مرداد تا همین الان‌ها. روحشان آرام.

*کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی، فعّال حوزه آموزش

۲۳۵۲۳۱

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 1548989

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =