هنوز امتحانات پایان ترم مهران تمام نشده بود که مقدمات رفتن به سربازی را فراهم کرده ، تاریخ اعزام به خدمت را طوری هماهنگ می کند تا مقارن با زمانِ نیرو گرفتن نیروی انتظامی باشد بلکه شانس همراهی اش کند سرباز کلانتری یا دایره قضایی بشود که حین انجام خدمت سربازی و آماده شدن برای آزمون وکالت،تجربه ی عملی حضور در دادگاه و مطالعه ی پرونده های قضایی نیز نصیبش شود، شانس یاری اش می کند وپس از دوره ی آموزشی به عنوان افسر وظیفه کلانتری مشغول به خدمت می شود.کار هر روز مهران خلاصه می شد در بدرقه ی متهم و تحویل پرونده های قضایی به دادسرا و پایان وقت اداری لیست کردن پرونده ها و متهمین تحویل شده به مرجع قضایی،آنقدروظیفه شناس و منظم بود که رئیس کلانتری با مرخصی روز تولدش موافقت کرده بود و 24ساعت هم مرخصی تشویقی شده بود هدیه تولدش. صبح روز تولدش تنها یک متهم داشت که باید تحویل دادسرا می داد و پرونده اش را به قول بچه های کلانتری رسید می کرد و از همان مسیرِ دادسرا راهی خانه می شد.
هنوز از کلانتری خارج نشده بودند که حرف وگفت مهران و متهم گل انداخت ،آنقدر سرگرم حرف و صحبت شدند که نفهمیدند کی و چطور به جلوی دادسرا رسیدند،قبل از ورود به دادسرا متهم گوشی مهران را گرفت تا با خانواده اش برای آماده کردن سند و ضمانت هماهنگ کند.پس از ورود به دادسرا مهران خیلی سریع پرونده ی متهم را تحویل شعبه داد تا بازپرس اولین پرونده ای را که صدا می زند،متهمِ وی باشد بلکه سریع تر از هر روز پرونده هایش رسید شده ، برای جشن تولد راهی خانه شود.پیش بینی اش تا لحظه ی صدا زدن متهم منطبق بر آنچه توقع داشت پیش رفت و به اتفاق متهم وارد دفتر بازپرس شد.حسب دستور بازپرس دستبند متهم را بازکرد تا پاسخ بازپرس با دست خط خودش نوشته شود...متهم هستید به معامله ی ارز جعلی و قاچاق ارز!!مهران با شنیدن اتهام متهم طوری با تعجب و عصبی با متهم برخورد کرد که بازپرس ناچار شد با فریاد، مهران را به عدم دخالت در روند بازجویی دعوت کند...مهران:آخه جناب بازپرس این مردک به من گفته بود اتهامش ضرب و جرح ناشی از تصادف غیرعمد است حتی وقتی بهش گفتم برای تصادف کسی را به این دادسرا نمی آورند گفت:اره اشتباه شده است،من لیسانس حقوق هستم و تا حدی می دونم مجازات چنین اتهامی چی هست،خدا رحم کرد که بهش اعتماد نکردم و دستبندش داخل مسیر بازنکردم وگرنه آدمی که اینقدر راحت دروغ می گوید حتما برنامه و نقشه ای هم برای فرار داشته است.
حرف های مهران که تمام شد بازپرس خطاب به متهم گفت:بدون طفره رفتن،اصل قضیه را روشن و واضح بگو تا مجبور نشم بفرستمت آگاهی، چند دقیقه پس از اینکه متهم شروع کرد به نوشتن دفاعیاتش،سر و صداهای بیرون از اتاق بازپرس توجه همه را جلب کرد،داد و فریاد همراه با فحاشی آن هم در طبقه ای که دادستان و معاون دادستان حضور دارد،آخر حماقت است.مهران بی توجه به اتفاقات بیرون از اتاق بازپرس چهار چشمی حواسش به متهم بود که یکدفعه نقش بر زمین شد.
هرچه آب به صورت متهم می زدند و سینه ی متهم را فشار می دادند فایده ای نداشت و تا رسیدن اورژانس،مهران با رئیس کلانتری تماس گرفت و شرح ماوقع را نقل کرد.بنا بر رویه و قانون زمانی که مامور بدرقه،متهم را تحویل دادسرا می دهد مسئولیتی ندارد اما مهران بنا بر دستور بازپرس واز باب احتیاط صبر کرد تا تکلیف متهم روشن شود.پرستاران اورژانس احتمال سکته ی قلبی داده گفتند بهتر است متهم به درمانگاه اعزام شود.این بدترین خبری بود که مهران در روز تولدش می شنید،اعزام به درمانگاه ناجا یعنی چند ساعت معطلی و منتفی شدن جشن تولد با رفقا و...
حدود یکی دو ساعت طول کشید تا بچه های اورژانس با پذیرش درمانگاه ناجا جهت اعزام متهم به درمانگاه هماهنگ کردند،در مسیر دادسرا تا درمانگاه مهران با رئیس کلانتری تماس گرفت و توضیحات لازم را داد،ماموران اورژانس که متوجه مرخصی تشویقی و تولد مهران می شوند به وی می گویند ما خودمان متهم را تحویل درمانگاه می دهیم و رسید تحویل متهم را با پیک برات می فرستیم،مهران که برای رسیدن به جشن تولدش عجله داشته، بلافاصله به رئیس کلانتری زنگ می زند و اجازه می خواهد که رسید تحویل متهم به درمانگاه را پس از مرخصی تحویل دایره قضایی دهد،رئیس کلانتری با تبریک تولد مهران موافقتش را اعلام می کند.جشن تولد در کنار دوستان و خانواده به بهترین شکل ممکن سپری شد و مهران روز تولدش را کنار خانواده گذراند،فردای تولد ساعت 7صبح خودش را به دایره قضایی معرفی کرد و مشغول انجام امور اداری و ثبت پرونده های جدید بود که از اتاق رئیس صدایش کردند.
پس از احترام نظامی واحوالپرسی،رئیس خطاب به مهران:خوب انشاالله که خوش گذشته؟مهران:سپاس رئیس،شکر خدا خوب بود.رئیس:خدا را شکر،انشاالله همیشه خوش باشی پسرم،کارهای امروز که انجام دادی، گزارش پرونده ی متهم اعزامی به درمانگاه را ضمیمه رسید درمانگاه کن بیار تا دستور رسید شدن پرونده در دادسرا را بچه ها بگیرند...
مهران با شنیدن کلمه ی رسید شدن متهم یادش می آید که ماموران اورژانس رسید تحویل متهم را براش نفرستادند،خودش هم که درگیر جشن تولد بوده به کل قضیه را فراموش کرده،حالا نه از ماموران اورژانس شماره تماسی دارد نه نشانه ای وتنها راه مراجعه به درمانگاه ناجا و گرفتن رسید المثنی است، لذا با دروغی مصلحتی به رئیس می گوید:فراموش کرده رسید را از خانه بیاورد و اجازه می خواهد تا سریع به خانه رفته و رسید را بیاورد،رئیس هم موافقت می کند،مهران با دلشوره و استرس راهی درمانگاه ناجا می شود. کل مسیر کلانتری تا درمانگاه را با جملاتی که باید به رئیس درمانگاه بگوید سرگرم بود که چطور و چه جمله ای بگوید که مدیر درمانگاه بدون کمترین تذکر و گزارشی رسید متهم را تنظیم و تحویل مهران دهد.
پس از رسیدن مهران به درمانگاه ناجا،از دژبانی می خواهد تا دفتر ورود و خروج دو روز گذشته را چک کند تا در مواجه با مدیر درمانگاه ساعت دقیق ورود متهم را در ذهن داشته باشد،هر سطر دفتر ورود و خروج را که بررسی می کرد ذره ذره دنیای مهران به سمت تاریکی و آوارگی می رفت.هیچ نشانی از نام و مشخصات متهم در لیست بیماران پذیرش شده درمانگاه وجود نداشت،همانطور که دنیا دور سرش می چرخید موبایلش زنگ خورد،رئیس کلانتری بود،از ترسش جواب نداد،تماس که قطع شد بلافاصله پیامی از رئیس به گوشی مهران رسید... کجایی پسر؟هرجا هستی سریع بیا کلانتری،تماس بگیر بگو ببینم مطمئنی که خودت متهم را تحویل درمانگاه دادی؟! پیام های رئیس حکم تیر خلاصی داشت بر تحقق آرزوها و برنامه هایی که مهران برای دوران پس از خدمت داشت.تمام حوادث آن روز نقشه ی فرار متهم بوده که ماموران قلابی اورژانس و...مسبب آن بوده اند.
شرح ماوقع:زمانی که متهم گوشی همراه مهران را امانت گرفته تا با خانواده اش تماس بگیرد در واقع مشغول هماهنگی نقشه ی فرارش با ماموران قلابی اورژانس بوده که با ردیابی و شناسایی شماره ای که متهم با آن تماس گرفته این فرضیه تایید شد که متهم طی تماس تلفنی نقشه ی فرارش را هماهنگ کرده ،بررسی دوربین های دادسرا نیز موید این موضوع بود که حتی درگیری راهرو دادسرا نیز ساختگی و بابت متشنج کردن جو دادسرا بوده.اعتماد مهران به متهم اولین اشتباه وی بوده که با اعتماد به ماموران قلابی اورژانس این اشتباه تکمیل و موجب متواری شدن متهمی شده که اداره مبارزه با پولشویی و جرایم اقتصادی شکات اصلی وی بودند.
آخرین جملاتی که مهران به زبان جاری می کرد همراه با هق هق گریه و فغانِ پشیمانی از اعتماد و سهل انگاری بود،کافی بود آن روز برای رفتن به جشن تولد عجله نمی کرد تا از دروغین بودن ماموران اورژانس مطلع می شد.اوضاع و احوال مهران آنقدر به هم ریخته بود که هیچ مجالی برای شماتت و نصحیت کردن وجود نداشت و تنها کاری که می شد در این شرایط برای وی انجام داد،شرح نکات مثبت و قابل استناد ماده 547تا554قانون مجازات در جهت کمک به مهران بود.لذا مستند به مفاد ماده548قانون مجازات *که با رفتار مهران منطبق بود و در عین حال مجازات مقرربرای این رفتار به نسبت سایر مقررات خفیف تر بود به وی روحیه داده و قول دادم با توجه به حسن رفتار وی در طول دوران خدمت برایش تخفیف بگیرم.
با خانواده ی مهران نیز صحبت کردم تا تمام تلاش خودشان را صرف پیدا کردن متهم یا یافتن سرنخی از مخفیگاه وی کنند.علیرغم تلاش های فراوان خانواده ی مهران و همکاری بچه های کلانتری متاسفانه تا زمان جلسه رسیدگی به اتهام مهران هیچ رد و نشانی از متهم به دست نیامد.با این وصف محکومیت مهران به اتهام اهمال درانجام وظیفه محرز بود و تنها نقطه ی امید برای کمک به وی مساعدت رئیس دادگاه در تعیین مجازات جزای نقدی و پس از آن مساعدت دادستان در عدم اعتراض به رای بود تا سوءپیشنه ای برای مهران شکل نگیرد.لذا پیش از جلسه رسیدگی با قاضی راجع به شرایط مهران و آینده ی وی مفصل صحبت کردم تا ایشان بنا به حسن سابقه ی مهران و رفتار وی به عنوان ضابط قضایی در طول خدمت سربازی در تعیین مجازات مساعدت لازم را لحاظ بفرمایند.با توجه به ماده 25و40قانون مجازات اسلامی* محکومیت به پرداخت جزای نقدی موجب محرومیت از حقوق اجتماعی و به عبارتی سوء سابقه ی محکوم علیه نمی شد،لذا با توجه به نوع جرم انتسابی به مهران چنانچه دادگاه مجازات وی را جزای نقدی تعیین می کرد،آثار و تبعات محرومیت از شرکت در آزمون وکالت که هدف مهران بود شامل وی نمی شد.
توضیحات:
*ماده547تا554قانون مجازات اسلامی راجع به فراری دادن متهم و کمک به مخفی شدن متهم و زندانی انشاء شده است.در این مقررات چنانچه محرز شود که فرار کردن متهم ناشی از سهل انگاری و مساحمه بوده و مامور در فرار کردن متهم به وی کمک نکرده است مجازات وی بین جزای نقدی یا حبس مقرر شده است.اما اگر شخصی خارج از ماموران نیروی انتظامی به فرار متهم یا زندانی شود بنا به نوع اتهام متهم یا زندانی مجازات وی متفاوت است(ماده551)
*ماده25قانون مجازات راجع به محکومیت قطعی در جرایم عمدی وآثار اجرای مجازات و مرور زمان انشاء حکم کرده است که محکومیت به جزای نقدی جزء محکومیت های موثر کیفری=سوء سابقه قید نشده است.تبصره ماده40نیز در تعریف محکومیت موثر کیفری به محرومیت از حقوق اجتماعی مندرج در ماده25اشاره دارد،مواردی مانند اشتغال به حرفه وکالت دادگستری،تصدی دفاتر اسناد رسمی و ازدواج و...استخدام در دستگاه های حکومتی و نهادهای وابسته به سه قوه و...
* وکیل دادگستری
نظر شما