سازمان ملل متحد که با قبول نقش سازنده و پیش برنده برای صلح جهانی؛ مراقبت از نظام جهانی برخاسته از وستفالیا و سرانجام دفاع از حقوق و امنیت دولتها و ملتها در پایان جنگ جهانی دوم آغاز به کار کرد، اکنون حتی نقشی به مراتب کمتر از دوران جنگ سرد و حاکمیت دو قطبی نظام سرمایهداری و کمونیستی بر نظام جهانی یافته است.
راه دور نرویم، در همین هفتههای اخیر در افغانستان شاهد سقوط دولت قانونی و تحمیل حکومتی بیشکل و فرسنگها دور از تاریخ مدرن به مردم این کشور هستیم. این وضع با توافق قدرتهایی انجام شده که از یکسو خود را متعهد به عضویت در سازمان ملل متحد و به طریق اولی، عضویت در شورای امنیت این نهاد میدانند. از سوی دیگر بهگونهای عمل میکنند که گویی سازمان ملل در جایگاهی منفعل باید توجیهگر و مشروعیت بخش اراده آنان در رخدادها و تحولاتی چنین باشد.
به راستی سازمان ملل متحد چه نقش ویژهای در تحولات افغانستان ایفا کرده است؟ نماینده ویژه دبیرکل این سازمان در چه جایگاهی نسبت به «زلمای خلیل زاد» نماینده مرموز دولت آمریکا در امور افغانستان قرار دارد؟ بهعبارت روشن، نماینده ویژه دبیرکل در کجای تصمیمهایی که برای افغانستان رقم خورد، حضور و نقش پر رنگ داشته است؟
سازمان ملل متحد در جنگ قره باغ و اوضاع کنونی آن که به مثابه آتش زیر خاکستر است، جز تمکین از اراده قدرت برتری که بر آن تحمیل شد، چه راه میانه و قابل قبولی که امنیت و صلح را در منطقه قفقاز پایدار کند، ارائه کرد؟ توافق موسوم به «ابراهیم» و نقض حقوق چند باره فلسطینیان ، همچنین جنگ خونین و نابرابر اسرائیل در غزه، چه واکنش و اقدام مشروع و مقبولی را از سوی سازمان ملل متحد برای حداقل حفظ آرامش ( نه صلح دائم) در پی داشت؟ جز این است که این نهاد بین المللی در این باره خود را به سیر حوادث و آنچه برخاسته از اراده هژمونیک واشنگتن و قدرت نظامی تلآویو سپرده و همچنان استانداردهای دوگانه را دنبال میکند؟
نقش مؤثر سازمان ملل متحد در عراق، سوریه، یمن، لیبی و حتی بحران روبه تزاید در مرزهای آبی ترکیه، یونان و قبرس چه میزان است؟ و چرا هرچه درباره تحولات جاری در کشورهای یادشده میخوانیم و میشنویم، مربوط است به تعاملات و اراده قدرتهای بزرگ و در این میان سازمان ملل، نقش درجه سوم را آنهم به عنوان توجیهگر و مشروعیت دهنده به اوضاع ایفا میکند؟
طالبان در آستانه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل متحد و درحالی که گفته میشود با مراقبت میکوشد از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، به دفتر حقوق بشر این سازمان در کابل هجوم میبرد و بیپروا آن را اشغال میکند. اطمینان طالبان از این اقدام، بیعملی و انفعالی است که این نهاد بین المللی به آن دچار است. طالبان نیک میداند که اعضای اصلی شورای امنیت این سازمان برآنند که طالبان در افغانستان بر سریر قدرت بنشیند. در اینجا آنچه اهمیت ندارد، خواست مردم افغانستان است.
مجمع عمومی سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، امسال نیز در بهترین چشمانداز، محلی برای گله گزاریها، تمجید و تعریفهای سران کشورها از خود و در اینحال ابراز نگرانی از اوضاع خاورمیانه، قفقاز، افغانستان، شرق مدیترانه، امریکای لاتین، کووید ۱۹، برنامه هستهای ایران، تغییرات آب و هوا و... خواهد بود. سازمان ملل متحد نه اراده و نه توان ورود فعال و مؤثر در تحولاتی را دارد که قدرتهای بزرگ بر ملتها و به تبع آن دولتهای کوچکتر تحمیل میکنند.
هفتادو ششمین دوره مجمع عمومی سران کشورهای عضو سازمان ملل متحد، آبستن هیچ تحول مثبت در جامعه جهانی نخواهد بود؛ زیرا این نهاد بینالمللی مدتهاست که نقش و کارویژه خود را به قدرتهای بزرگ واگذاشته است.
نظر شما