آنچه یکشنبه گذشته در ورزشگاه آزادی رخ داد، سر فصل تازه ای از وقایع سکوهای این ورزشگاه بود. اگر به ذهن تاریخی خود فشار بیاوریم، به یاد می آوریم روزی روزگاری، وقتی دهه شصت در ایام گذر بود، عده ای از طرفداران با گلوله برف، از خجالت مرحوم پرویز دهداری سرمربی وقت تیم ملی در ورزشگاه آزادی در آمدند. آنچه از آن روز به یاد مانده، سرفصلی نو است. ذهن های قوی فوتبال، تاریخ شعارها و تحرکات روی سکوها را به قبل و بعد از آن بازی تقسیم می کنند، هر چند شاید در آن ایام، در ورزشگاهی دیگر اتفاقی عجیب تر از آن رخ داده باشد. به آینده برمی گردیم، به روز یکشنبه گذشته. ظاهرا، بعد از سال ها ادعا برای انجام کارهای فرهنگی، باید تاریخ سکوها را به بخش سوم برسانیم، بخشی که بازی مادگاسکار سر فصل آن بود. در آن روز، احساس رخوتی شدید به سراغ طرفدارانی که روی سکوهای آزادی نشسته بودند، آمد که نتیجه آن، تشویق علی دایی بود. در خوش بینانه ترین حالت می توان این شعارها را به دشمنی با علی کفاشیان رئیس فدراسیون فوتبال ربط داد چون روز یکشنبه او بود که نقش اصلی شعارها را بازی کرد اما در غیر اینصورت بهتر است یک تغییر اساسی در نوع تفکراتمان ایجاد کنیم.
ظاهرا از نظر عده ای از طرفداران تیم ملی، حق یعنی جایی که آنها می خواهند تیم ملی ببرد، جایی که می خواهند فوق العاده بازی کند و جایی که می خواهند گل بزند. گویا، یکشنبه این حق از آنها سلب شده بود که در یک بازی ملی، تصمیم گرفتند علی دایی را مورد تشویق قرار بدهند یا کریم انصاری فرد و مابقی بازیکنان را بی غیرت خطاب کنند. ظاهرا باید دوباره به گذشته بازگردیم و 8 فروردین را به خاطر بیاوریم. امروز احیانا اگر با علی دایی بی پروا سخن بگوئیم، نمی توان این موضوع را کتمان کند که شاید همان هوادارانی که یکشنبه در آزادی مقابل علی کفاشیان و کارلوس کروش او را تشویق کردند، جزو همان 80 هزار نفری بودند که بعد از شکست مقابل عربستان علیه او شعار دادند. تاریخ نگاری این دسته از شعارها، نشان میدهد در فوتبال ایران یک ایپدمی اساسی وجود دارد و آن این است که کاسه صبرها لبریز شده و دیگر اصولی به نام برد و باخت، برای طرفداران فوتبال معنایی ندارد.
شاید آن عده از طرفداران معترض بخواهند شعارهای خود را به دلیل عملکرد ضعیف فدراسیون فوتبال در سال های اخیر، توجیه کنید اما آیا در زمان بازی های باشگاهی هم اتفاقی غیر از این می افتد؟ در معروفترین بازی های تاریخ فوتبال ایران همیشه، یک جایی برای این اعتراض ها وجود داشته است. نتیجه همین اعتراض ها از دقیقه 65 به بعد بازی برگشت با ایرلند در مقدماتی 2002 چه بود؟ چیزی جز شکست؟ نتیجه آن همه شعار علیه دایی و بازیکنان بعد از گل تساوی عربستان مقابل ایران در مقدماتی 2010 چه بود؟ چیزی جز خوردن گل دوم و آن شکست تحقیر آمیز؟ بهتر است نگاهها کمی تغییر کند. تا کی باید ورزشگاههای ایران به ویژه در بازی های ملی مزین به شعار «حیا کن، رها کن»، «بی غیرت» و هوهای مکرر، باشد؟ فراموش نکنیم، بازی ماداگاسکار یک بازی دوستانه بود. فراموش نکنیم، در سال های رخوت انگیز فوتبال ایران با حضور کارلوس کروش، امیدها دوباره در فوتبال زنده شده است. یک بار برای همیشه این راه باید تغییر کند.
43 43
سعید اکبری
کد خبر 163502
نظر شما