روزنامه دولت: خرابکاری ها و ترور در ایران توسط اسرائیل هیچ دستاوردی برای این رژیم نداشته است

روزنامه ایران نوشت:یکی از رویکردهای رسانه‌های رژیم صهیونیستی، نقد فضای رسمی موجود در این رژیم و اقدامات خارجی آن است. مثلاً روزنامه هاآرتص در گزارشی به نقد اقدامات دولت نفتالی بنت در مقابل جمهوری اسلامی ایران پرداخته و اقداماتی از جمله ترور دانشمندان هسته‌ای و چهره‌های نظامی را عملاً بی‌فایده قلمداد کرده است.

در بخشی از این گزارش آمده است:
«پس از انجام تعدادی از ترورهایی که به اسرائیل نسبت داده شده است (دانشمندان، مهندسان و پیشروان برنامه هسته‌ای ایران و دیگر متخصصان ایرانی) سنجیدن سود و زیان این قتل‌های هدفمند بسیار مهم است. اگر هدف ممانعت از برنامه هسته‌ای ایران باشد، به یقین می‌توان گفت که این برنامه وابسته به یک متخصص یا گروهی از متخصصان نیست، حتی اگر آنها نابغه فیزیک هسته‌ای باشند. ایران با کمک زیرساخت‌های گسترده‌ای که شامل دانشمندان، تکنسین‌ها، فناوری‌های به دست آمده از دیگران، بودجه نامحدود و کمک از سوی کشورهای حامی مانند کره شمالی، پاکستان، چین و روسیه و همچنین شرکت‌های خصوصی، موفق به توسعه یک برنامه پیشرفته شده است. در کشورهای اروپایی هر کسی که معتقد است ترور یک دانشمند، ایران را منصرف می‌کند، دروغ می‌گوید و در واقع دروغ بزرگ‌تر این است که گمان می‌کنند تهدید هسته‌ای ایران یک بادکنک غول‌پیکر است که می‌توان آن را با یک نوک سوزن تخلیه کرد، یا بمبی که به یک ماشین دانشمند متصل می‌شود، برنامه هسته‌ای ایران را متوقف خواهد کرد.»
مسأله این است که اگر هدف رژیم صهیونیستی نشان دادن برتری اطلاعاتی‌اش است که او را قادر به تعقیب، ربایش و ترور هدفی در قلب تهران می‌کند، این سیاست، بنا به اذعان خود استراتژیست‌های صهیونیست، عملاً سردرگم است؛ چراکه صرف نمایش و بزرگنمایی رسانه‌ای از توانایی اطلاعاتی به خودی خود نمی‌تواند به محقق شدن یک هدف تاکتیکی یا استراتژیک منجر شود. علاوه بر این، رژیم صهیونیستی قبلاً توانایی‌ها و برنامه‌های هسته‌ای ایران را از طریق نمایش رسانه‌ای، به زعم خود آشکار کرده است و به لطف این اطلاعات مجعول توانسته است معدود کشورهای تابعش را برای مبارزه با ایران و برنامه هسته‌ای آن بسیج کند.
اگر این رژیم بخواهد دولت امریکا را متقاعد کند که حتی در صورت امضای توافقنامه هسته‌ای جدی به مبارزه با ایران به‌تنهایی ادامه خواهد داد یا در عوض اگر ترورهای منتسب به خود را برای خنثی کردن مذاکرات غرب با ایران انجام دهد، ابتکارات آن، بنا به اعتراف طیف‌هایی در داخل اسرائیل غیرضروری و مضر است. تصمیم ایران برای پیوستن یا عدم پیوستن مجدد به توافق هسته‌ای به ملاحظات داخلی و امنیت ملی‌اش مربوط می‌شود که باز ربطی به ترور ندارد.
در عین حال، مقامات دولت امریکا علی‌الظاهر به صراحت اعلام کرده‌اند که این کشتار بیهوده است و آنها را از تلاش برای یافتن راه‌حل دیپلماتیک برای موضوع هسته‌ای ایران منصرف نخواهد کرد. حتی اسرائیل نتوانسته است این موضوع را توضیح دهد که این ترورها را برای چه چیزی انجام می‌دهد و این کدام یک از برنامه‌های ایران را متوقف خواهد کرد. از یک طرف ایران در برنامه هسته‌ای خود به پیش می‌رود و ترور شهید فخری‌زاده و دانشمندان هسته‌ای و مقامات میانی نظامی جمهوری اسلامی قبل از آن هم نتوانسته است که جلوی برنامه هسته‌ای ایران را بگیرد. پس این ترورها برای چیست و کدام یک از قطعات پازل نفتالی بنت را تکمیل می‌کند؟ در پاسخ می‌توان گفت که تنها جنبه‌ای که می‌توان آن را به عنوان یک دستاورد برای نفتالی بنت در نظر گرفت، ایجاد یک فضای رسانه‌ای و بازنمایی آن برای مصرف داخلی دولت ائتلافی در حال فروپاشی وی است.
صهیونیست‌ها به خوبی می‌دانند که در بدترین سناریوها هم ایران از برنامه هسته‌ای خود عقب نخواهد نشست و از سوی دیگر، ایالات متحده گزینه نظامی را به دلیل مقرون به صرفه نبودن سال‌ها است که کنار گذاشته است. اگر نگاهی به عملکرد جمهوری اسلامی در طول سال‌های گذشته داشته باشیم، خواهیم دید که ایران برنامه هسته‌ای خود را از سایر موضوعات و برنامه‌ها مجزا کرده است. نفوذ منطقه‌ای ایران، برنامه موشکی و جدیداً برنامه پهپادی ایران کاملاً در مسیر خود در حال حرکت هستند. ایران اکنون اگر قبل از سال 2011 به خلیج عدن و تنگه باب المندب دسترسی نداشته است، اکنون به آنجا دسترسی دارد و یکی از گذرگاه‌های مهم بین‌المللی را تصاحب کرده است. اگر ایران قبل از سال 2011 در قالب مستشاران نظامی در سوریه حضور داشت، اکنون نیروهای مختلف ازجمله فاطمیون، زینبیون، گروه‌های عراقی و حزب‌الله در سوریه حضور دارند. تاقبل از سال 2014، در عراق گروه‌های مقاومت عراقی به صورت پراکنده و غیررسمی حضور داشتند، درحالی که اکنون گروه‌های عراقی در قالب بسیج مردمی (حشد الشعبی) فعالیت می‌کنند که هم دارای ساختاری گسترده‌تر از قبل بوده و هم یک گروه رسمی و قانونی است.
در حوزه موشکی ایران اکنون انواع و اقسام زرادخانه‌های موشکی با برد کوتاه، متوسط و بلند دارد. موشک‌های دقیقی که برد آنها از منطقه غرب آسیا فراتر رفته است. رزمایش اخیر ایران که حمله به مراکز هسته‌ای و نظامی اسرائیل را شبیه‌سازی کرده بود، (حمله به دیمونا) نشان داد که ایران برنامه موشکی خود را با دقت بیشتری ادامه می‌دهد و دولت‌های مختلف در ایران با وجود اختلاف‌نظر و اختلاف سلیقه، همین برنامه را ادامه می‌دهند. همچنین، حمله اخیر به پایگاه موساد در اربیل، ضرب شست محکمی به شرارت‌های اسرائیل بود؛ این حمله نشان داد که ایران پاسخ خواهد داد، اما نوع پاسخ و زمان پاسخ معمولاً حساب شده و دقیق و غیرقابل پیش‌بینی است.
در حوزه پهپادی ایران اکنون یکی از قدرتمندترین کشورها در زمینه تولید و استفاده از پهپاد است. پهپادهای ایرانی، در جنگ سوریه، بحران یمن، جنگ اتیوپی و... کارآیی خود را نشان داده‌اند. اخیراً هم ایران در تاجیکستان خط تولید پهپاد ابابیل2 را راه‌اندازی کرده است که به غیر از رصد آسمان دریای مدیترانه، خلیج فارس، دریای سرخ، غرب آسیا، اکنون آسیای مرکزی را هم زیر چتر خود قرار داده است. در واقع باید گفت برنامه پهپادی ایران تمامی مناطق شمال، جنوب، غرب و شرق خود را درنوردیده است.
شاید بتوان در قالب آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نسبت به برنامه هسته‌ای ایران سطحی از نظارت را ایجاد کرد؛ اما در مورد برنامه نفوذ منطقه‌ای، موشکی و پهپادی چطور؟ برنامه‌هایی که به بالاترین سطح خود رسیده‌اند. سؤال مجدد از نفتالی بنت و مشاوران وی این است که این ترورها چه چیزی را متوقف کرده اند؟ نه برنامه هسته‌ای ایران متوقف شده نه برنامه موشکی، نه برنامه پهپادی و نه نفوذش در منطقه. در حوزه منطقه‌ای هم این ترور یا ترورهای مشابه، بازتابی نداشته‌اند و اتفاقاً در منطقه هم ایران دست برتر را دارد و در مقابل، دستاورد منطقه‌ای برای دولت ائتلافی بنت نداشته است.
گزینه نظامی هم در بین خود دولتمردان صهیونیستی موافقان و مخالفانی دارد. یعنی در این موضوع، صهیونیست‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ از یک‌سو یک عده با اقدام نظامی علیه ایران و خرابکاری و ترور مخالف هستند و از سویی دیگر، یک گروه با انجام چنین اقداماتی موافق هستند. پس در خود بدنه دولت بنت هم سردرگمی درباره ایران وجود دارد. از سویی دیگر، ایران نبرد را از نبردهای نیابتی منطقه‌ای به داخل سرزمین‌های اشغالی کشانده است و منطقه سبز امنیت داخلی سرزمین‌های اشغالی را قرمز کرده است. اکنون مسأله ناامنی در سرزمین‌های اشغالی به یک بحران برای شهرک نشینان تبدیل شده است. عملیات‌های اخیر در قلب تل‌آویو باعث شده است که انگاره «نبرد به داخل سرزمین‌های اشغالی کشیده شده است»، محل بحث و تبادل نظر در بین اندیشمندان صهیونیست تبدیل شود.
این یک وضعیت واقعی و ترسیمی از نبرد اسرائیل علیه ایران است؛ اما دو دستاوردی که نفتالی بنت از این ترورها به دست می‌آورد، عبارتند از: 1- دستاورد رسانه‌ای. 2- مصرف داخلی. برای بنت شاید در مورد اول دستاوردی قائل بشویم، ولی در مورد گزینه دوم باید گفت که این گزینه هم با توجه به شکست در تمدید قانون کنترل و نظارت بر کرانه باختری که در سال 1967 تصویب شده بود و در طول سال‌های گذشته هر 5 سال یک بار تمدید می‌شد، خاصیت خود را از دست داده است. در این رأی‌گیری که در تاریخ 16 خرداد سال‌جاری در پارلمان اسرائیل برگزار شد، 58 نفر مخالف داشت و دولت بنت شکست سنگینی خورد و احتمال اینکه دولت ائتلافی فرو بپاشد بسیار زیاد است. در واقع نفتالی بنت نتوانست از این ترورها و خرابکاری‌ها، در داخل نیز دستاورد قابل توجهی به دست بیاورد.

خرابکاری های اخیر بر خلاف نگاه رسانه‌ای که به آن می‌شود، در واقع دستاوردی برای صهیونیست‌ها نداشته است. یعنی می‌توان گفت هیچ‌کدام از برنامه‌های ایران متوقف نشده و تنها یک فضای رسانه‌ای علیه ایران و سیستم امنیتی آن ایجاد شده است. فضایی که صهیونیست‌ها برای برساخت آن، از طریق ایجاد هماهنگی میان جریان‌های رسانه‌ای ضدانقلاب و تجدیدنظرطلب در خارج و داخل ایران و به کارگیری ظرفیت‌های بالقوه و بالفعل خرابکاری مانند به خط کردن برخی اصناف و تشکل‌های داخل ایران، تا حدی موفق شدند طراحی و پیوست رسانه‌ای داشته باشند. ظرفیت‌هایی که کارکرد اصلی آنها برهم زدن تمرکز امنیتی نظام با هدف فراهم کردن زمینه ترور و خرابکاری است. اما اینکه این ترورها در وضعیت میدانی، امنیتی و سیاسی دستاوردی برای اسرائیل داشته باشد، خود نفتالی بنت را هم نمی‌تواند قانع کند.

23302

کد خبر 1639060

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 10 =