«سابق بر این، برای خارج کردن هر جنازه سه قران عوارض میگرفتند که جزو عایدات حاکم کرمانشاه [در دوره قاجار] بود. دو سال است مبلغ آن را به پنج قران افزایش دادهاند و عایدات آن صرف بیمارستان پانزده تختخوابی میشود که برای مداوا و معالجه زائران بیمار احداث شده است. اطاقهای بیمارستان تمیز است و به نظافت آن خوب میرسند. ضمنا داروخانه، درمانگاه مجانی، و اطاق عمل هم دارد. اغلب ابزار پزشکی و داروهای آن را از پاریس وارد کردهاند. پزشک بیمارستان که دکتر عبداله نامیده میشود، اصلا تهران است و اطلاعات پزشکی خود را از پدرش یاد گرفته است».
این توصیف از چگونگی وضعیت مرزهای غربی ایران به سوی عتبات عالیات و دفن در آنجا بر اساس وصیت فرد درگذشته، دریچه ورود ما به یک نوعدوستی و یاریگری ایرانیان از نگاه یک مامور سیاسی فرانسوی در ایران همزمان با پیروزی جنبش مشروطیت ایران به شمار میآید. اوژن اوبن، سفیر فرانسه در ایران در آن روزگار، مجموع دیدهها، شنیدهها و دریافتهای خود را از سالهای حضور در ایران در کتابی به نام «ایران امروز ١٩٠٧-١٩٠٦؛ سفرنامهها و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران» نگاشته است.
او در این کتاب ارزشمند جزییات و ظرایفی از زندگی ایرانیان را مورد توجه قرار داده که گاه از دید دیگران دور مانده است. یاریگری و نوعدوستی ایرانیان به شیوههای گوناگون، در زمره دریافتهای او از جامعه آن روزگار ایران به شمار میآید. با این جهانگرد و مامور سیاسی فرانسوی، به روزگار دو دهه پایانی حکومت قاجارها بر ایران میرویم تا از برخی نمونههای یاریگری و نوعدوستی در آن زمانه آگاهی یابیم.
کاروانسرا و منزلگاههای سر راه؛ یادگار روزگار صفوی
کاروانسراهای میانه راهها و جادهها، موضوعی است که توجه اوژن اوبن را در مناطق گوناگون برمیانگیزد. او در توصیف این اقامتگاههای میانه راهها مینویسد «شاه عباس کبیر، سازماندهنده امپراطوری صفوی، دستور داد بمنظور رفاه حال مسافران و ایجاد تسهیلات برای رفت و آمد کاروانها، از این نوع کاروانسراها در کنار جادهها به تعداد بسیار زیاد احداث شود. جانشینان وی نیز از سرمشق او پیروی کردند». جهانگرد فرانسوی سپس میهمانی دو برادر مالک یکی از این کاروانسراهای برجایمانده از روزگار صفوی را در راه تبریز وصف میکند «بعد از غروب آفتاب، نوکرها، اول مشمع بزرگی روی فرش کف اطاق پهن کردند و روی آن سفره انداختند. غذا عبارت بود از برنج، خورش، میوه، و لبنیات. چند تکه پنیر هم به همراه پیاز در گوشهی سفره گذاشته بودند. همه حاضران چهارزانو گرد سفره نشستند و همه با انگشتان دست غذا میخوردند». وجود اینگونه اقامتگاهها در مسیر راهها و جادهها موجب میشد مسافران در آن روزگار با اطمینانی بیشتر به مسافرت رفته، امکان بهرهگیری از برخی خدمات اولیه را داشته باشند. نگارنده کتاب «ایران امروز» در جایی دیگر به پستخانههایی اشاره میکند که اقامتگاههای مسافران نیز بودهاند «ما تا قم روی جادهی شوسه "سلطانآباد" ... سفر میکردیم. در منزلگاههای میان راه، پستخانههائی با اطاقهای آراسته برای استراحت مسافران وجود دارد. اما بعد از این منطقه، مجبور هستیم تنها با رد پای مسافران قبلی طی طریق کنیم و شبها را نیز در قهوهخانهای در میان راه و یا در اطاقهای بیدر و پیکر چاپارخانهها به صبح برسانیم».
بیشتر بخوانید :
میهماننوازی سنت همیشگی این مردمان
میهماننوازی ایرانی، این مسافر و مامور فرانسوی را نیز همچون دیگر جهانگردان و شرقشناسانی که به این سرزمین شرق کهن آمدهاند، شیفته خود میکند. اوژن اوبن، ورود خود را به یکی از مناطق کردنشین ایران چنین یاد میکند «مردی گوسفندی در میان دستهای خود نگه داشته و به مجرد ورود ما، با حرکت تندی، سر حیوان را از تن جدا میکند. سر خونین گوسفند زیر قدمهای اسب من، میغلتد. همانطور که آداب و رسوم ایرانی ایجاب میکند، کسان من، تن گوسفند قربانی را تصاحب میکنند ... غذا را روی سینیهای بزرگی آوردند و آن عبارت بود از: پلو، کباب، "شیرینی"، حلوا، و کوزههای شربت و ماست و پنیر، بعد قهوه ترک و آخر از همه "چپق"هائی برای دود کردن».
کمک به درویشان، گدایان و مستمندان
درویشها و گدایان، از دستههاییاند که بسیار مورد توجه اوژن اوبن جای میگیرند. در لابهلای توصیفهای او میتوان نشانهها و رگههایی از یاریگری ایرانیان روزگار قاجار را به تماشا نشست. او در توصیف «فعالیت درویشها» چنین روایت میکند «با فرارسیدن عید نوروز (٢١ یا ٢٢ مارس) که اولین روز سال ایرانی است، درویشهای تهران در خانهی رئیس صنفشان، "نقیبالممالک" گردهم میآیند و هر کدام شخصیتی را نشان میکنند تا به مناسبت عید نوروز، از صاحب خانه، حق و حساب بگیرند. آنگاه هر درویشی پوست و پلاس درویشی را در محل تعیین شده پهن میکنند و برگسبز و کشکول تمنا، برای دریافت مقرری سالانه آماده میشود. معمولا رجال ایرانی، دربارهی درویشانی که دست نیاز به سویشان دراز میکنند، بهخصوص در آن موقع سال، سعهی صدر بیشتری دارند و رخصت میدهند که چندین روز، در برابر خانهشان با آرامش کامل در عالم خاص خود سیر کنند. هر روز برایشان پلو و چائی فرستاده میشود و بالاخره در ساعت مقرر، با بذل نیاز کریمانهای دست به سرشان میکنند».
جهانگرد فرانسوی البته در جایی دیگر به سازوکارهای حمایتی در میان خود درویشان و صوفیان ایرانی اشاره میکند، آنگاه که چگونگی منش و مرام علیاللهیهای غرب ایران را شرح میدهد «"درویش داراب" معروف به "پروانه" متولی این قبرها و این زمین مقدس است. از در حجرهای که از پشت پنجرهی آن، منظرهی پشت بامها و باغهای شهر به خوبی دیده میشود، منزل دارد و در همان اطاق از مسافران همطریقت خویش پذیرائی میکند».
نگارنده کتاب «ایران امروز» در جایی دیگر از نوشتههایش به وجود زائران مستمند در مسیر کرمانشاه به عتبات عالیات یاد میکند که بر سر راه مسافران و دیگر زائران سبز میشوند «در گرداگرد اسب من خیل عظیم گدایان صفکشیده بودند و بطور دستهجمعی پابهپای ما میآمدند. از خصوصیات بارز راههای زیارتگاهها، ظهور پدیدهی گدائی است، که علیالخصوص از کرمانشاه به آن طرف، کثرت عدهی گدایان واقعا تعجبانگیز است. زائران مستمند نیز بر سر راه ظاهر میشوند و دستی به سوی مسافر دراز کرده و با صدای بلند میگویند: "خداوند شما را از بلیات سماوی و ارضی حفظ کند و صحیح و سالم به مقصدتان برساند!" اگر صدقهای گرفتند، به عنوان سپاسگزاری اغلب این عبارات را بر زبان میآورند: "آقا امیرالمومنین همیشه جیبتان را پر، و پولتان را زیاد کند!"».
۲۱۲۲۰
یاریگریهای اجتماعی اقلیتهای قومی
خدمات اجتماعی اقلیتهای قومی در ایران موضوعی دیگر برشمرده میشود که مورد توجه اوژن اوبن جای میگیرد. او در توصیف جوانان محله جلفای اصفهان منطقه ارمنینشین پایتخت صفوی چنین روایت میکند «در عصر صفوی، جوانان به دنبال بخت و برای کسب ثروت عازم هند میشوند. هیچ خانوادهای پیدا نمیشود که اقلا کسی از خویشانش در آن دیار نباشد. چون علاوه بر ثروت، آسایش نیز آنجا وجود دارد. پولی که از هند فرستاده میشود، اسباب معیشت خویشان مقیم در جلفا را فراهم میسازد و چرخهای امور اجتماعی جمعیت را، که عبارت باشد از یک صندوق تعاون، یک مطب رایگان، و دو دبستان- خوب میچرخاند»
۲۱۲۲۰
نظر شما