گزارش خبرآنلاین را از مهمترین بخشهای اظهارات وی میخوانید:
*اولین ملاقات راکه با قذافی داشتم مربوط به اوایل سال 1358 بود.در آن دیدارقذافی گفت سیستم کشورتان را نگذارید برود به طرف حکومتهایی که الآن در دنیا مرسوم است یعنی پارلمان و دولت و...برود.
* من از اول تشکیل سپاه مسئول تدارکات بودم، احساس وظیفه کردم که سپاه دست خالی را تجهیز کنیم. بلافاصله رفتم لیبی و چندین بار مقادیر زیادی مهمات و امکانات جنگی از لیبی وارد ایران کردم.
* در سفر اول به لیبی من 3 تا کشتی اسلحه و مهمات مجانی از لیبی به ایران آوردم. 800 میلیون دلار با حدس و محاسبه من، لیبی به ما اسلحه و مهمات رایگان داد. موشکها و ضد هواییهایی را که لیبی به ما داد، شاید ارزش آن از نظر دلاری 200، 300 میلیون دلار بود، اما اگر لیبی به ما کمک نمیکرد، ما آن موشکها و ضد هواییها را با 30 میلیارد دلار هم نمیتوانستیم خریداری کنیم.
* دلیل کمکهای بلاعوض به ایران این بودکه قذافی از ابتدای روی کار آمدن و کودتا در لیبی، داعیه این را داشت که بتواند روزگاری رهبر دنیای عرب بشود. در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میخواست خودش را نشان بدهد و بگوید من میتوانم عامل مؤثری در مسائل باشم. او معتقد بود که صدام آمریکایی است و باید به ایرانی که آمریکا را از ایران بیرون کرده کمک بشود. نسبت به انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی(ره) هم نظر مساعدی داشت. او اولین فردی بود که از تهران به عنوان "ام القرای جهان اسلام" نام برد. قبل از جنگ، در یک سخنرانی این لقب را به تهران داد. با آل سعود هم بد بود. در آن سخنرانی گفته بود که اگر به جای حکومت آل سعود یک حکومت دیگر بود، میتوانستیم از مکه به عنوان امالقرای جهان اسلام نام ببریم، اما چون مکه تحت اشغال سعودیهاست، نمیتوانیم لقب امالقری به مکه بدهیم و امروز تهران "ام القری جهان اسلام" است.
* اینکه چرا قذافی به ایران نیامد دلیلش این بودکه قذافی معتقد بود که توسط امام خمینی باید دعوت بشود. یک بار با آقای هاشمی رفسنجانی رفتیم لیبی، همه اعضای عالیرتبه حکومت لیبی به استقبال آمدند. بعد قرار شد مقام معظم رهبری به لیبی سفر کنند. آن زمان رئیسجمهور بودند، سفر به سوریه و لیبی و الجزایر بود. ما از ایران هماهنگ کردیم و گفتیم که رئیسجمهور ما میخواهد بیاید لیبی، شما هرچه میخواهید فکر کنید بکنید، ولی از رئیسجمهور ما باید شخص آقای قذافی استقبال کند. قول دادند، لذا من همراه مقام معظم رهبری و هیئت همراه، رفتیم سوریه. حافظ اسد استقبال بسیار باشکوهی کرد. من از سوریه رفتم لیبی تا مقدمات سفر را فراهم کنم. وقتی رفتیم طرابلس، گفتند آقای قذافی نیست و آقای جلود میروند استقبال آقای خامنهای. من گفتم بنابراین سفر منتفی است. من هم از اینجا برمیگردم دمشق و به رئیس جمهورمان توضیح میدهم که سفر منتفی است. رفتیم هتل ساکهایمان را جمع کردیم. مشغول جمع کردن وسائل بودیم که فرستاده ویژهای آمد و گفت که اگر میخواهید آقای قذافی بیاید استقبال، آقای قذافی در زادگاهش "سیرت" است و آنجا به استقبال میآیند. آنجا هم استقبال بهتر از طرابلس است. گفتیم برای ما فرقی نمیکند فقط دو تا شرط داریم یکی اینکه هم خود قذافی باشد و هم استقبال، استقبال رسمی مثل سایر سران کشورها باشد. استقبال سیاسی و نظامی. قبول کردند لذا ما را فرستادند سیرت. یک هتل خوبی ساخته بودند. پایگاه نظامی هم بود. گفتم من باید این تشریفات را ببینم تا هماهنگ کنم رئیسجمهور بیایند. آماده کردند، مانوری هم دادند و ما رفتیم بازدید به دمشق و هیئت ایرانی اطلاع دادیم که رئیسجمهور بیایند. نزدیک آمدن رئیسجمهور بود که من دلم شور افتاد. آمدیم دیدیم که همه چیز را در فرودگاه جمع کردهاند. پرسیدیم: چه شد؟ گفتند: آقای قذافی نمیآید. ایشان هم دستور دادهاند که استقبال شعبی (مردمی) باشد و رسمی و نظامی نباشد. بعد دیدیم یک جمعیت چند هزار نفری جمع شدهاند و دارند شعار میدهند. گفتیم ما این را قبول داریم، ولی در کنار این استقبال هم باید رسمی و نظامی صورت بپذیرد. یک میز کوتاهی، هنگام مذاکره جلوی ما بود. از آنها هم آقای سرگرد جلود بود و چند نفر دیگر. روی میز هم آب و نوشابه و چای و قهوه بود. جلود که نفر دوم لیبی بود گفت: قذافی نمیآید. من بلافاصله یک لگد به میز زدم و میز چپ شد و شیشهها شکست. به (یکی از همراهانم) گفتم برو ساکها را بردار و بیا. من و تو میرویم داخل هواپیما و از همان جا اعلام میکنیم رئیسجمهور و هیئت همراه برگردند.
بالاخره با سماجت زیاد پذیرفتند، و گفتند قذافی میآید. بساط استقبال را هم پهن کردند .من گفتم تا آقای قذافی را نبینم اجازه فرود به هواپیما را نمیدهم. با بیسیم اطلاع میدهم که هواپیما فرود نیاید. یک دفعه دیدیم چند تا ماشین تشریفات به همراه قذافی آمدند. قذافی از اتومبیل خودش که پیاده شد، مرا صدا زد و گفت: چرا شلوغش میکنی؟ گفتم: مرد حسابی ما با هم قرار گذاشته بودیم. بالاخره مراسم انجام شد. آقای قذافی هم آمد.
* من از اول تشکیل حزب مؤتلفه اسلامی در سال 1341 شمسی از اعضای مؤتلفه بودم تا پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران. آلان هم چون سرتیپ سپاه هستم عضو نیستم، اما ارتباط و دوستی دارم. از داخلشان هم خبر دارم و با برخی از اعضایشان هم حشر و نشر دارم.
* ما از جمله کسانی بودیم که از اول با بنیصدر مخالف بودیم. وقتی بنیصدر انتخاب شد و بعد امام فرماندهی کل قوا را به ایشان دادند مشکلات سپاه بیشتر شد. شورای فرماندهی سپاه هرچند وقت یک دفعه به ملاقات امام میرفت و این سیر را طی کردیم. یک بار رفتیم گفتیم: بنیصدر با سپاه مخالف است. امام فرمودند: شما بروید از ایشان اطاعت کنید. دفعه بعد میرفتیم میگفتیم بنیصدر در مورد سپاه کارشکنی میکند. امام میفرمودند: بروید اطاعت کنید. همینطور آمدیم جلو تا اینکه یکی از فرماندهان سپاه بنام ابراهیم محمدزاده، عصبانی شد و به امام گفت: اصلا این بنیصدر مسلمان نیست. امام گفت: اگر نتوانی این ادعا را ثابت کنی باید حد بخوری. تا اینکه ما یک نفر را در دفتر بنیصدر نفوذ دادیم. بعد از مدتی آن آدم، 10، 15 ورق کاغذ کپی شده برای ما آورد. این 10، 15 ورق کاغذ مربوط به یک جلسه محرمانه بود. موضوع جلسه این بود: چگونه قداست امام را در میان مردم از بین ببریم. بحثهای مفصلی شده بود. قرار گذاشته بودند یک صفحهای در روزنامه انقلاب اسلامی باز کنند، به عنوان انتقاد مردم از مسئولین. بعد خودشان نامههایی را بنویسند و به آقایان بهشتی و خامنهای و رفسنجانی انتقاد کنند، بعد بروند سراغ آقای منتظری و بعد از آن برسند به امام خمینی. موقعی که این نامه به دست ما رسید، 10، 15 روز بود این ستون باز شده بود و انتقادات از این آقایان چاپ شد. من و آقای رضایی این نامه را برداشتیم و با هم رفتیم جماران خدمت امام خمینی. نامه را به امام دادیم. امام عینکشان را عوض کردند و نامه را تمام و کمال خواندند. بعد رو به ما کردند و گفتند: بروید از آقای بنیصدر اطاعت کنید. نامه را هم گذاشتند کنار.
چند وقت بعد من دوباره ملاقات خصوصی گرفتم و رفتم پیش امام. من به امام گفتم: شما آقایان بهشتی، خامنهای، رفسنجانی را خوب میشناسید. اینکه بنیصدر این قدر به اینها ظلم میکند و شما کماکان از بنیصدر حمایت میکنید... تا من این را گفتم امام خمینی حرف من را قطع کرد و گفت: من از بنیصدر حمایت نمیکنم. من حتی به بنیصدر رأی هم ندادم، برای من شخص بنیصدر مهم نیست، برای من آن 11 میلیون انسانی مهم هستند که به بنیصدر رأی دادند روزی که آنها رأیشان را از بنیصدر بگیرند، هرچه به او دادهام، از او پس میگیرم.
*ویژگیخاص مؤتلفه این است که یک قدم از رهبری جلوتر نمیگذارند. من از منتقدین دولت نهم و دهم بودم. از اول انتخابات. همه هم این را میدانند. قابل کتمان نیست. دلائل زیادی هم برای خودم دارم. ولی همین آقای عسگراولادی به من انتقاد میکرد و میگفت: توداری از آقا تندتر میروی.
*امروز اگر میبینید که مؤتلفه (با دولت) مخالفت میکند، مسائل برای جامعه روشن شده و زمانی رسیده که میشود حرف زد و این حرف مخالفت با مقام معظم رهبری تلقی نشود.
* در درون مؤتلفه انتقادها علیه دولت نهم و دهم خیلی بالا بود، ولی آنها میگفتند که تا وقتی که آقا انتقاد نکند، ما انتقاد نمیکنیم.
* چطور مؤتلفه در زمان دوره دولت جنگ تحمیلی این روش را رعایت نکردند. علیرغم جنگ تحمیلی و علیرغم اینکه امام حمایت از دولت در شرایط جنگ را واجب میدانستند همین مؤتلفه به شدت و علنی علیه دولت موضع میگرفتند، بیپروا انتقاد میکردند و در مجالس مختلف علیه دولت سخنرانی میکردند.
* اولین مخالفت دولت فعلی با فرمان رهبری در مورد برکناری معاون اولی رخ داد. از اینجا رو شد و افرادی که حس میکردند که باید به دولت انتقاد بکنند، مجال پیدا کردند. این آمد جلو با داستان عزل وزیر اطلاعات و دستور مقام معظم رهبری و خانهنشینی رئیسجمهور و... موضوع بیشتر باز شد. آلان همه میگویند که باید ما در این اطاعت از رهبری، پشت سر رهبر حرکت کنیم، تا این داستان را به سرانجام خوبی برسانیم.
*من شخصا آزاد هستم و وابستگی حزبی ندارم و از اول به دولت انتقاد میکردم و بابت خیلی از انتقادهایم هم هیچ جوابی نگرفتم. هنوز هم سئوالهایم را از دولت دارم.
*من عضو مؤتلفه نیستم و از مسائل درون گروهی آنها خبر ندارم. ولی آنچه که دیدم در این 32 سال بعد از انقلاب، ازمؤتلفه اول هیچ تغییری در برخورد آنها با آیتالله هاشمی رفسنجانی ندیدهام. تغییراتی که آلان میبینید از جانب کسانی است که اخیرا به عضویت مؤتلفه پیوستهاند و اینها تاریخ مؤتلفه را نمیدانند. اینها یادشان نیست که وقتی که همه سران مؤتلفه را گرفته بودند و آقای هاشمی رفسنجانی را هم گرفته بودند، اینها را برده بودند زندان قزلقلعه. دوستان مؤتلفه تعریف میکردند که آقای هاشمی را شکنجه میکردند، صدای شلاق میآمد، اما صدای آقای هاشمی نمیآمد. بعد یک مرتبه صدای بلند خواندن آیه قرآن شنیدیم. شنیدیم که آقای هاشمی رفسنجانی این آیه قرآن را میخواند: یا نارکونی بردا وسلاما علی ابراهیم. و دیگر صدای شلاق هم قطع شد. چندی بعد که دربند عمومی زندان قزلقلعه دور هم جمع شدیم از خود آقای هاشمی پرسیدیم داستان چه بود؟ گفت: من را میزدند که روی شما اعتراف کنم. وقتی دیدند من فریاد نمیزنم، من را نشاندند روی بخاری زغال سنگی سوزاندند. آنهایی که نسبت به آقای هاشمی رفسنجانی تغییر رویه ندادهاند، همانها هستند. این تازه به دورانرسیدهها، در جریان مبارزات آقای هاشمی رفسنجانی نیستند.
*آرزوی من این است که مشکلات حل شود. جریانی که در ریاست جمهوری هست با جریاناتی که در دولت هست فرق میکند. خیلی از دولتیها دارند کارشان را میکنند و کاری هم به جریان انحرافی ندارند. آرزویم این است که دولت و به طور کلی شخص رئیسجمهور راه خود را از جریان انحرافی جدا کنند و تا پایان دوره بمانند.اگر این طور باشد پیش میرود، در غیراین صورت ممکن است به جایی برسیم که این دولت تا آخر دوره دوام نیاورد. آرزوی خیرخواهان این است که این دولت تا آخر خدمت کنند.
*اصل هدفمندی یارانهها را همه قبول دارند. من از سال 60 معتقد به اجرای قانون هدفمندی بودم. بنزین را نباید مفت به مردم میدادیم. این عدالت نبود. اما اینکه این طور اجرا شود، مخالفم. من معتقدم زمان اجرای هدفمندی یارانهها باید حداقل 15 سال باشد و اصولا هم با یارانه نقدی به شدت مخالف هستم. پرداخت نقدی یارانهها اصلا کار درستی نبود. بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. این که هرکس نامنویسی کند، به او یارانه بدهند، حتی به ثروتمندان کار صددرصد غلط است. به کسی که خانه 40 متری دارد همان یارانه را میدهند که به کسی که خانه 4000 متری دارد.
*اینکه آلان در تلویزیون نمایش میدهند و فیلم یک روستایی را نشان میدهند که فلان مبلغ پول از یارانهها گرفته، و پولدار شده و گاو و گوسفند خریده، اینها در اقلیت هستند و این فیلمها و این کارها واقعا فیلم تبلیغاتی است. فیلم است. دولت باید مشکلات تولید و کشاورزی را حل میکرد نه اینکه پول بین روستائیان و کشاورزان پخش کند.
* من این سئوال را مطرح میکنم. روز شروع دولت نهم تورم چقدر بود؟ من گفتم 25، 26 قلم کالا را شاخص کنیم. 25، 26 قلم که همه مردم ایران با آن طرف هستند. این 25 قلم کالا در روز شروع دولت نهم قیمتی داشته این قیمت را پیدا کنید و بنویسید. این 25 قلم کالا امروز هم یک قیمت دارد. افزایش حقوقها و درآمدها را حساب کنید. اگر در این کالاها از ابتدای دولت نهم تاکنون کمتر از 200 درصد افزایش قیمت پیدا کردید، اعلام کنید. ما در برخی از این 25 قلم کالا، کالاهایی هستند که چند صد درصد گران شدهاند. (گوشت، مرغ، تخممرغ، نان، حمل و نقل و...)
*مأموریت برخورد با حرکات ضدانقلابی به سپاه مربوط است. سپاه برای حفاظت از انقلاب و دستآوردهای انقلاب پس از تحولات انتخابات ریاستجمهوری سال 88 باید وارد عمل میشد، این وظیفه را قانون گفته است. در قانون تصریح شده است. ما تجربه این موضوع را چند سال قبل داریم.در 18 تیر سال 78 این تجربه را داشتیم، اگر همان موقع این کار را به نیروی انتظامی واگذار نمیکردیم، خسارات کمتر میشد. شباهتهای زیادی بین آن حرکت و این حرکت وجود داشت. سپاه باید به جای نیروی انتظامی همان موقع وارد عمل میشد. سپاه نقش خودش را در برخورد با ضد انقلاب باید حفظ کند. سپاه مأموریت خودش میداند و احساس میکند که با ضد انقلاب برخورد کند. تشخیص این موضوع با فرماندهی سپاه است. فرماندهی سپاه و شورای عالی امنیت ملی. فرماندهی سپاه یکی از اعضای شورای امنیت ملی است.
وقتی سپاه تشخیص بدهد، وارد عمل میشود. تشخیص قضیه به عهده سپاه است.
* سپاه بعد از جنگ یک توان عظیم مهندسی داشت که به دو دلیل باید از آن استفاده میشد. معمولا امکاناتی که مال هر سازمانی هست اگر درست استفاده نشود از بین میرود. امکانات سپاه به کمک دولت رفت و سد کرخه را ساخت، کمکم تبدیل شد به "قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء". اتفاقا من چند ماه قبل به فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء گفتم:"شما آمدهاید برای مردم کار کنید نیآمدهاید کار مردم را از دست مردم بگیرید." گفتند: اتفاقا اخیرا در جلسه مرکزی فرماندهی تصویب کردیم سپاه از این به بعد دنبال پیمانکاریهایی که مردم میتوانند، نرود. یعنی سپاه طرحهای کمتر از هزار میلیارد تومان را نباید بگیرد. حتی اگر یک روزی توان مردم و بخش خصوصی بالاتر از هزار میلیارد تومان هم برود، ما این مبلغ را بالاتر میبریم. ما بنا نداریم کار مردم را بگیریم.
* میگویند سپاه در کار نفت است. این دروغ است. سپاه خرید و فروش نمیکند، تجارت نمیکند، کارخانهداری نمیکند، زراعت نمیکند، کار سپاه کار عمرانی است. این کار سپاه دو تا فایده دارد یکی اینکه در یک حدی باعث کنترل قیمتها میشود. بعدهم این کار برای خود سپاه هم خوب است. خیلی وقتها این کارها را رایگان و عامالمنفعه و ملی انجام میدهد. سپاه در عسلویه طرح گرفته، این چه اشکالی دارد؟ کارکردن در عسلویه کار دو دسته است. یا شرکتهای خارجی است یا شرکتهای بزرگ ایرانی(اگر باشند) رفتن سپاه در عسلویه و شرکت در مناقصهها و برنده شدن، هیچ تعارضی با زندگی مردم و کار مردم ندارد.
* سپاه دو تا تشکیلات دارد. یکی از آنها را خودم بنیانگذارش هستم و آن اساسا درست شده برای کارهای اقتصادی. یکی بنیاد تعاون سپاه است که من با دریافت یک میلیون تومان از امام خمینی(ره) آن را تشکیل دادم. بنیاد تعاون سپاه ماموریت دارد برای پرسنل سپاه اعم از موجود و بازنشسته برود کارهای اقتصادی بکند و درآمد کسب کند و کمک به آنها بکند. خانه سازی برای سپاه به عهده اوست، تامین کسری معیشت سپاهی به عهده بنیاد تعاون است. بنیاد تعاون سپاه الان کارخانه هم دارد، بسازبفروشی هم میکند، تجارت هم میکند. بنیاد تعاون سپاه سال 1365 تشکیل شد. رسیدگی به زندگی بازنشستگان و شاغلین سپاه وظائف و مسئولیتهای خاص خودش را دارد. بعضیها معتقدند که سپاه با این نوع فعالیتها از کارکرد اصلی خودش باز میماند علت این تصور این است که این افراد اصلا سپاه را نمیشناسند. هم قرارگاه خاتمالانبیاء و هم بنیاد تعاون سپاه جدا از هم هستند. دو تشکیلات جدا هستند. نیروهایش مشخص است و به هم ربطی ندارند.
*اگر کسی سراغ دارد سپاه غیر از کار عمرانی در خرید و فروش، واردات و صادرات، تولیدات صنعتی، و امثال اینها وارد شده، اعلام کنند. سند و مدرکشان و آدرسهایشان را منتشر کنند. اسم کارخانهها را بگویند. من به عنوان یک سپاهی و یک ایرانی هم به سپاه منعکس میکنم و هم انتقاد میکنم و سعی میکنم مانع این کارها بشوم. من از ورود سپاه به کارهای عمرانی دفاع میکنم. سپاه اگر وارد کارهای عمرانی بشود بهتر از این است که شرکتهای خارجی بیایند.
* وقتی وزارت دفاع میخواهد یک محموله نظامی وارد کند نمیرود بنویسد موشک فلان یا تفنگ فلان، بلکه مینویسد: کالای خاص نظامی. بانک مرکزی هم حق ندارد بپرسد این چیست و چند تا هست. وقتی به گمرک میرسد و یا به اسکله میرسد، باز هیچ کس حق ندارد بپرسد این چیست و چند عدد است. ولی گزارشش به سران سه قوه میرسد. اینکه سپاه اسکله مخفی داشته باشد و از آن استفادههای تجاری بکند، من رد میکنم. با وجود اینکه من الان 20 سال است در سپاه نیستم، اما ارتباط دارم و از طریق دوستانم اطلاعات دارم و میدانم که سپاه چنین کاری را نمیکند. اگر نهادهای دیگر اسکله مخفی دارند، من پاسخگو نیستم و اطلاعی هم ندارم.
*شنیده میشود و علنی شده است که یک عده از حالا گفتهاند که ما تا 25 سال دیگر هستیم، و بعد گفتهاند که در فلان جلسه فلان آقا گفته که من 150 تا نماینده میخواهم، و بعد بگویند که برای هر نماینده هر چقدر لازم باشد خرج میکنیم، این حرفها زده شده و کسانی که وظیفه دارند صحت انتخابات را رصد و تایید کنند در جریان این حرفها هستند. آنها باید به وظائفشان عمل کنند. من هم در حد وظیفهام تلاش میکنم درباره این گروه انحرافی افشاگری بکنم. اولین کسی که داد زد در مورد ارتباط با امام زمان(عج) من بودم. این موضوع را علنی کردم. اولین کسی بودم که در این زمینه سخنرانی کردم. بعدها بقیه گفتند. این گروه میگوید که ما با امام زمان(عج) ارتباط داریم. آنها مراجع را سد راه خود میدانند.
* درآمدهای نفتی مثل بقیه درآمدهای مملکت است و باید شفاف باشد. دولت یک جایی دارد به نام خزانه. در قانون میآیند 30، 40 مورد میگویند که مثلا مخابرات این پولها را بگیرد و بریزد به حساب خزانه و بعد عینا از خزانه پس بگیرد و خرج کارهایش بکند. غیر از نفت که نمیدانیم چرا این شفافسازی در مورد آن عمل نمیشود. هیچ جایی نداریم که درآمدهایش به خزانه نرود جز نفت. حتی هلال احمر هم درآمدهایش و حتی هبهها و هدیههایش را وارد خزانه میکند و دوباره از خزانه تحویل میگیرد. چرا نفت درآمدهایش به خزانه واریز نمیشود؟ این سوال را باید پرسید. مگر قرار است چه کار بکنند؟ مملکت بودجه سری هم دارد. اگر بودجه سری هم لازم داشته باشند باید از خزانه بگیرند. منطقی نیست که غیر از خزانه درآمد نفت در جای دیگری واریز شود.
*بنده معتقدم در مجامع بینالمللی کارهایی را که اردوغان کرد ما باید انجام میدادیم. پرچم فلسطین را ما بلند کردیم، اما ترکیهاییها دارند از ما پیشی میگیرند. ما باید به این سه اصل توجه بیشتری داشته باشیم.
* مقام معظم رهبری میفرمایند روش ما در برخورد با مخالفین باید جذب حداکثری و دفع حداقلی باشد.من به عنوان یک شهروند معتقدم که ما یک خط قرمز داریم. و آن ولایت فقیه است. آنهایی که معتقد به ولایت فقیه هستند در یک طرف هستند و آنهایی که مخالف ولایت فقیه هستند در یک طرف دیگر. آنهایی که به ولایت فقیه اعتقاد ندارند و فعالیت میکنند اینها برانداز هستند. با کسانی که مخالف دولت یا مجلس هستند. نباید برخورد کرد. باید بگذاریم مردم حرفشان را بزنند و انتقادشان را بکنند. خط قرمز ولایت فقیه است29302
نظر شما