نگاهی به سریال «یاغی» و شخصیت اسیقلک و سایر شخصیتهای لات این سریال نشان از جذابیت فرهنگ لاتی برای برخی جوانان است. این شخصیتها جایی معرفت به خرج میدهند و جایی چنان خنجر میزنند که قابل تصور نیست. نمونه آن را میتوان در فیلم «شنای پروانه» با بازی امیر آقایی دید.
شخصیت او در این فیلم شبیه به وحید مرادی یکی از گندهلاتهای تهران است که چند سال قبل در زندان کشته شد. صفحات پرطرفدار گندهلاتها در اینستاگرام حکایت از تشکیل خردهفرهنگی دارد که هر چند قدیمی است، اما به تازگی میان جوانان طرفدارانی پیدا کرده است، حتی اگر پلیس هرازگاهی آنها را در میان جمعیت هم بچرخاند. چرا گندهلاتها برای برخی جذاباند؟ چرا همچنان این فرهنگ در حال گسترش است و چرا جوانان آن را دوست دارند. با دکتر سیدحسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاری ایران که سمتهای اجراییای در دولتهای قبل داشته در اینباره گفتوگو میکنیم.
*آقای دکتر، به برنامه آژیر خیلی خوش آمدید. میخواهیم درباره خردهفرهنگ لاتی و جذابیتی که برای جوانان دارد در خدمتتان باشیم. توضیحی در این باره که اصلاً لات به چه کسی گفته میشود میفرمایید؟
به نام خدایی که در این نزدیکی است. من هم سلام عرض میکنم خدمت شما و دوستانی که این برنامه را میبینند. یکی از موضوعاتی که تقریباً در تمام ادوار تاریخ [با آن] مواجه بودهایم افرادی هستند که سعی میکردند تفاوت خود را با دیگران اگر نگوییم انگشتنما اما با یک ویژگیهای خاص نشان دهند. ما در فرهنگ خودمان لات و لوطی داریم، در جاهایی یک معنا و مفهوم از این دو کلمه برداشت میشود و در جاهایی تفاوتهای کوتاهی در معنایابی از آنها وجود دارد. ولی وقتی داریم از لات صحبت میکنیم این آدم در هیچ قاعدهای خود را منظم نمیداند؛ نمیخواهم کلمه بیسروپا را به کار بگیرم؛ اما به هیچ قاعدهای پایبند نیست و سعی میکند از قدرت خود برای اعمال زور و آزار و اذیت دیگران استفاده کند. یک لوطی هم داریم که از این ویژگی هم چند برداشت وجود دارد، جاهایی لوطی و لات به یک معنا به کار گرفته میشود و در جاهایی هم لوطی را جوانمرد و پهلوان میدانند. آنچه این روزها مورد بحث قرار گرفته است همین لاتها و افرادی هستند که در گذشته بیشتر از آنها به عنوان اراذل و اوباش در یک مقطعی در ایران نام برده میشد و طرحهای مختلفی برای برخورد با این افراد به کار گرفته میشده است. طبیعتاً در کلانشهرها و فضاهای بیدفاع که هر مکانی میتواند باشد ظهور و بروز چنین پدیدهای به مراتب بیشتر است. مکانهایی که افراد گمنامی بیشتری دارند و خانواده آنها در این مکانها حضور ندارند، سکونت این افراد بیشتر است. بعضی از مناطق به واسطه سیال بودن جمعیت حتی ممکن است جمعیتی هم در آن مکان ساکن باشند اما آنقدر این جمعیت در آنجا سیال است که خیلی ماهیت محلهای پیدا نمیکند. به همین دلیل ظهور و بروز چنین افرادی در کلانشهرها به مراتب بیشتر است البته شکل و شمایل آنها [لزوماً] ممکن است [یکسان] نباشد. اما اکثر مطالعات نشان میدهد معمولاً کسی که بخواهد با زبان بدنش و ظاهرش نشان دهد که من لات هستم، سعی میکند ویژگی متفاوتتری نسبت به بقیه مردم داشته باشد تا دیده شود که دلایل متعددی دارد که اگر فرصت شد درباره این افراد صحبت خواهیم کرد. در تهران هم به دلیل جمعیت و گمنامیای که ممکن است در تهران وجود داشته باشد، فضاهای بیدفاع شهری که در کلانشهری مانند تهران ممکن است وجود داشته باشد، فرصتهایی برای افراد لات وجود دارد برای اینکه بتوانند اعمال زور داشته باشند و دیگران را آزار و اذیت کنند و حتی گاهی مواقع در نتیجه این لاتیگری ممکن است سرقت هم بکنند. چراکه همه افراد لات [لزوماً] سرقت نمیکنند، همین که دیگران را آزار میدهند و بقیه هم میترسند و نوچههایی دارند و از آنها تبعیت میکنند یک لذتی میبرند لذا [لزوماً] افراد لات کسانی نیستند که بخواهند همراه با لاتیگریشان سرقت هم داشته باشند گرچه ممکن است در زمانهایی هر دوی این رفتار تلفیق شود، هم سرقت و هم آزار دیگران.
*این لاتها و کارهایی که میکنند برای بعضی از جوانها جذابیت بالایی دارد. ما صفحات اینستاگرامی را که بعضی از این لاتها دارند میبینیم. [آنها با] کارهایی که انجام میدهند توانستهاند فالوورهای بالایی جذب کنند. علت اینکه برای جوانان جذاب هستند چه چیزی است؟
قدرت برای همه جذابیت دارد. اگر کسی بگوید که من از قدرت بدم میآید [قابل پذیرش نیست]، اگر نگوییم پذیرش این امر غیرممکن است، اما دشوار است که کسی از قدرت بدش بیاید. طبیعتاً از جمله ویژگیهای افراد لات این است که احساس قدرت بیشتری میکنند و در زمانهایی هم قدرت را نشان میدهند که این قدرت به واسطه رفتارهایی است که دارند. یک بخش آن به دلیل رفتارهای غیرمتعارفی است که انجام میدهند که خود این رفتارهای نامتعارف معمولاً هیجانانگیز و هیجانآور است و جذابیتهایی دارد که افراد میتوانند خود را تخلیه کنند. افراد میتوانند ناکامیهای خود را با رفتار لاتگونه جبران کنند؛ این محرومیت میتواند محرومیت عاطفی باشد یا هر نوع محرومیت یا ناکامیهای دیگر. به این دلیل که عمده کارهایی که انجام میدهند هیجانانگیز است معمولاً هم جوانان به کارهایی که هیجان بیشتری در آن باشد علاقهمندی بیشتری نشان میدهند. نکته بعدی اینکه چون کارهای غیرمتعارف انجام میدهند خود انجام این کارهای غیرمتعارف برای جوانانی که پر از انرژی و هیجان هستند میتواند یک انگیزه باشد تا این افراد را دنبال کنند. و موضوع بعدی که به نظر من دارای اهمیت است متاسفانه عادیسازی خشونت در جامعه است. وقتی به پروندههای قضایی نگاهی میاندازیم میبینیم خشونت جزو آمارهای بسیار بالاست. [طبق] آماری که پزشکی قانونی هر سال اعلام میکند، نزدیک به ۶۰۰ هزار پرونده ضرب و جرح وجود دارد. سرقت از ضرب و جرح بیشتر است که البته من سرقت را هم بخشی از خشونت میدانم. بخشی از این سرقتها توسط همین گندهلاتها یا نوچههای آنها انجام میشود. جامعهای که وضعیت آماری خشونت در آن اینگونه باشد طبیعتاً نوجوانان و جوانان هم به این نقطه میرسند که با اعمال رفتارهای خشونتآمیز میتوانند ناکامیهای خود را جبران کنند و به خواستههای خود برسند. بحثی به نام هدف و وسیله داریم. کسانی که در حوزه علوم اجتماعی کار میکنند نظریه مرتون را میشناسند. هدف وسیله را توجیه میکند. من میخواهم محرومیتم را با روشهای مختلف جبران کنم؛ از جمله اعمال رفتار خشونتآمیز و آزار دیگران. یا پایین بودن سایر منزلتهای اجتماعی که میخواهم از این طریق این کمبودهای عاطفی و مالی را جبران کنم. وقتی نیمنگاهی [میاندازیم] به وضعیت این لاتها و اراذل و اوباش، عمدتاً این افراد در سنین بالا هستند، به این دلیل ویژگیهای رفتار اینگونه میطلبد که نوجوانان در گروههای سنی مربوط به خود و عمدتاً جوانان رفتارهایی از این دست داشته باشند. البته هم در گذشته و هم در حال ممکن است گندهلاتهایی باشند که سنین بالایی داشته و گروههای مختلفی در محلات مختلف داشته باشند. ضمن اینکه فراموش نکنیم فردی که گندهلات میشود افراد زیادی اولاً از روی باور و دوماً از روی ترس- من به هر دو وجه اشاره میکنم- به آنها احترام میگذارند و آنها را تکریم میکنند و جذابیتهایی هم برای جوانان دارد، و طبیعی است که من به آن سمت گرایش پیدا میکنم. ضمن آنکه یک نکته کلانتر را فراموش نکنیم: در بسترهایی چنین فضاهایی ایجاد میشود که ارزشها و هنجارهای اجتماعی جامعه نهادینه نشده است. وقتی ما نیمنگاهی به وضعیت این افراد و خانوادههایشان [میاندازیم] و زندگی این افراد و سوابق آنها را بررسی میکنیم و مشاغلی که داشتند و حتی گاهی مواقع در محیطهایی که زندگی میکردند... همه اینها میتواند پیامهایی برای ما در حوزه اجتماعی داشته باشد. فردی که تبدیل به یک لات میشود [یکسری عوامل] تاثیرگذار بوده تا این فرد وارد این مسیر شود. گاهی مواقع ارتکاب یک جرم میتواند عامل محرکی برای ورود فرد به این چرخه باشد. گاهی ارتباط با سایر افرادی که در حال فعالیت در این حوزه هستند ممکن است عامل تشویق این افراد باشد. گاهی فقدان مهارت و هدفگذاری برای کسب بهظاهر پایگاه اجتماعی بیشتر و محبوبیت و مقبولیت بیشتر؛ که عمدتاً ناشی از ترس است اما برای آن فرد اهمیتی ندارد من از روی ترس به او احترام میگذارم و مجبورم خواسته او را عمل کنم یا از روی باور. فرقی نمیکند. آن شخص دارد لذت خود را میبرد. گاهی این محرومیتها محرومیتهای اقتصادی است. یک بخشی هم محرومیتهای عاطفی است. فرد در محیط یا منزلی که زندگی میکند میتواند نیازهای عاطفی و روانی خود را از طریق اعمال رفتارهای خشونتآمیز برآورده کند. کمتر از یک سال قبل بود که در فضای مجازی یک نفر از همین افراد کارهایی را که انجام میداد به صورت آنلاین در اینستاگرام پخش میکرد. فکر میکنم مازندران بود که پلیس سریعاً ورود کرد و این فرد را شناسایی کرد.
ما بعضی از موارد را در فضای مجازی میبینیم که خود این مقوله لاتبازی جدید است که به واسطه دسترسی بیشتر و ارتباط بیشتر مردم با فضای مجازی [پدید آمده] که در جای خود باید تحلیلش کرد؛ در بعضی از مناطق این افراد علناً این کارها را انجام میدهند که گاهی پایگاه آن در یک کافه است و گاهی در یک پارک یا میدان یا خیابان یا پاساژ یا بازار. گاهی مواقع هم در فضاهای بیدفاع شهری است. فضاهای بیدفاع شهری عمدتاً مکانهایی هستند که پاتوق آنهاست و نظارت پلیس به واسطه ویژگیهایی که این محلات دارند کمتر است. اگر نیمنگاهی به راهزنها در گذشته داشته باشیم، راهزنها در مکانهایی کمین میکردند که دیده نشوند تا بتوانند کار خود را انجام دهند. امروزه یک تفاوت دیگری هم دارد. قبلاً راهزن در محیطهای خلوت این کار را میکرد اما امروز اراذل و اوباش در روز این کار را میکنند و هیچ ابایی ندارند و نقاب هم نمیزنند. آن ادمی که به فضای مجازی میآید تصویر خود را بدون اینکه نقاب بزند منتشر میکند این پیام را مخابره میکند که من به رفتار خود افتخار میکنم و به نوعی طعنه زدن به عاملین نظم و امنیت در جامعه است و ایجاد رعب و وحشت برای من و شما به عنوان شهروند که احساس ناامنی کنیم. یک مثال ساده میزنم؛ اگر امروز رسانهها بیایند و چند مورد خبر قطع دست افراد توسط این اراذل و اوباش را برای اینکه مثلاً طلای [آنها] را بگیرند منتشر کنند، خود این میتواند به احساس ناامنی در جامعه دامن بزند. نکته دیگری که اهمیت دارد احساس امنیت خود این افراد در اعمال اینگونه رفتارهاست. اکثر این افراد یکشبه به اینجا نرسیدهاند و یکشبه گندهلات نشدهاند، مراحل مختلفی را طی کردهاند و گاهی مواقع دیر شناخته میشوند و گاهی مواقع ممکن است جرم اینها هم شناخته شود و در سطح شهر هم گردانده میشوند و موهای اینها را کوتاه میکنند و زندان هم میروند؛ ولی وقتی برمیگردند عملاً آن مجازاتهایی که به شکلهای مختلف تحمل کرده است، عاملی برای خروج فرد از این شرایط نشده است. دیگر فرد خودش را به عنوان یک فرد سالم باور ندارد. به این دلیل که یک برچسب مجرم هم دارد. خانواده او را باور را ندارد. محدودیت و محرومیتهایی که بعد از ارتکاب این جرائم ممکن است داشته باشند عاملی میشود که مجدداً به سمت این نوع رفتارها گرایش پیدا کنند.
*معذرت میخواهم حرفتان را قطع میکنم؛ آیا میشود اینطور از صحبتهای شما برداشت کرد که گرداندن این افراد توسط پلیس در خیابانها [با آن] ابزارهایی که به این افراد آویزان میکنند... آیا میشود اینگونه برداشت کرد که رفتار پلیس بیفایده است؟
این رفتارها را باید از چند زاویه نگاه کرد. زاویه اول اینکه پلیس میگوید من هستم و دستگیر کردم و اینگونه عملکرد خود را نشان میدهد. بنابراین از منظر پلیس برای اینکه به مردم بگوید من کنار شما هستم و در کوتاهترین زمان ممکن این افراد را شناسایی میکنم میتواند کارکرد مثبتی برای پلیس داشته باشد. حتی برای بعضی از مردم هم میتواند اعتمادآفرین باشد که اگر کسی دست از پا خطا کند، آمران و حافظان نظم و امنیت و مجریان قانون در کنار مردم هستند. اصطلاحاً شهر هرت نیست که هرکس هر کاری بخواهد میتواند انجام دهد. از نظر کارکرد و اثربخشی مجازات باید کارکردهایی داشته باشد. مهمترین کارکرد مجازات تغییر و اصلاح رفتار است. اگر از این زاویه نگاه کنیم، حداقل من تا الآن ندیدهام پژوهشی نشان دهد که گرداندن فرد در خیابان یا آویزان کردن هر چیزی بر گردن او و نشان دادن به مردم عاملی برای اصلاح رفتار افراد شود. میدانید که در چند سال اخیر این نوع رفتار توسط پلیس با حکم مقام قضایی [انجام میشود،] به این دلیل که خود پلیس رسماً این کار را نمیکند و عمدتاً بر اساس احکام قضایی این موارد مشخص میشود. در مواردی که افکار عمومی جریحهدار [شود] و مردم منتظر پاسخ صریح توسط محافظان قانون باشند این رفتار را انجام میدهند یا لاتهایی که پلیس سالیان سال به دنبالشان بوده است و جرائم مختلفی داشتهاند و به نوعی گندهلات مناطق شرق تهران یا غرب تهران بودهاند؛ مثلاً عباسآباد فلان منطقه در فلان شهر. اینها ترسی در مردم ایجاد میکند، طبیعتاً در اینگونه موارد پلیس این افراد را شناسایی و دستگیر میکند و با گرداندن آنها در محلاتی که این افراد جرائم خود را مرتکب میشدند به مردم نشان میدهد که ما این افراد را شناسایی کردیم؛ شاید هم دنبال این هستند که این افراد تحقیر شوند.
برداشت من به عنوان یک مددکار اجتماعی این است که این نوع رفتارها آثار تأدیبی و اصلاحی کمتری دارد و حتی تاثیر زیادی در حوزه ایجاد ترس در سایر افراد هم ندیدهایم که اگر تاثیر داشت، نباید این اتفاقها رخ میداد. در چند سال قبل ما همیشه طرحهای جمعآوری متعددی در قالب منکرات و... در ایران داشتیم و یک مقطعی فکر میکنم در [دوره] سردار رادان که فرمانده انتظامی تهران بود این نوع برخوردها با اراذل و اوباش انجام میشد. گزارشهایی تهیه میشد و در تلویزیون کلیپهای برخورد با این افراد پخش میشد. اما آثار کاهشیای در حوزه اینگونه رفتارها به دنبال نداشته است. میخواهم بگویم این قبیل رفتارها که نشاندهنده عملکرد پلیس و سیستم قضایی و امنیتی است از این منظر میتواند یک وجه مثبت برای آن دستگاهها داشته باشد. اما وجه مثبت اصلی جایی است که این نوع رفتارها توسط این افراد دیگر تکرار نشود. یا اینکه سایر افراد به سمت این نوع رفتارها گرایش پیدا نکنند.
اگر نیمنگاهی به این افراد که لات یا گندهلات هستند [بیندازیم] عمدتاً سابقه [ارتکاب جرم] دارند. عمدتاً سابقه برخورد و مجازات توسط قانون را دارند. حتی بعضی از این لاتها حتی اگر در زندان هم باشند عواملشان در بیرون زندان به واسطه علاقهمندی یا پایبندی یا باوری که به آن گندهلات خود دارند رفتارهای [او] را دارند. انشاءالله که در زندانهای ما نیست... حداقل آنچه در رسانههای دنیا پخش میشود این گندهلاتها حتی در درون زندان هم گندهلاتی خود را دارند. این فقط محدود به فضای عمومی نیست. ممکن است در فضای بسته هم چنین وضعیتی رخ دهد. و طبیعتاً مسئولان سازمان زندانها بیشتر میتوانند در این حوزه صحبت کنند ولی در نظام کلی زندانبانی هم این لاتبازی و قلدری را داریم. این خاص مردان هم نیست و در این سالها در ایران آنچه ما بیشتر میبینیم مردان درگیر هستند اما همه لاتها [لزوماً] مرد نیستند. کمتر گزارش شده که در ایران زنان عمدتاً همکار یا مشارکتکننده در این مساله هستند، بیش از آنکه عامل اصلی باشند. البته در حوزه زورگیری ممکن است زنان هم زورگیری کنند و در حوزه خشونتهای اجتماعی زنان هم حتماً در این زمینه رفتارهایی دارند. اما در این حوزه عضوی از آن تیمی هستند که با آن گندهلاتها کار میکنند.
*شما اشاره کردید به اینکه اگر برخوردی از طرف نیروی انتظامی یا [رفتاری مثل] گرداندن این افراد در سطح شهر انجام میشود به این دلیل است که نیروی انتظامی میخواهد به مردم بگوید قدرت برخورد با این مسائل و این افراد را دارد و مردم احساس ناامنی نکنند. وقتی که این گندهلات...
ببینید، یکی برای مردم است که عملکرد خود را نشان دهد و بگوید من هستم. دوم ایجاد رعب و وحشت در سایر لاتها و گندهلاتهاست.
*حالا با توجه به اینکه لاتبازیها رشد پیدا کرده است و با توجه به اینکه به هر حال این لاتها در بین قشری از مردم و میان برخی از جوانان طرفدارانی دارند، آیا نیروی انتظامی توانسته به این هدف برسد؟
تحقق این هدف را محدود به یک دستگاه نکنیم. موضوع لاتگری و موضوعات اجتماعی از این دست هم موضوعات چندبخشی و چندنهادی است. پلیس مسئول پیشگیری از آسیبها نیست گرچه ما پلیس پیشگیری داریم. الان هم معاونت اجتماعی فرهنگی فراجا در این حوزهها در حال فعالیت است. اما خانواده هم در این حوزه نقش دارد. نهادهای آموزشی و فرهنگی هم نقش دارند. نهادهای اقتصادی هم نقش دارند. آنجا که فرد لات به واسطه محرومیت خود لاتیگری را انتخاب میکند طبیعتاً پلیس مسئول توسعه اقتصادی و سرمایهگذاری اقتصادی در کشور نیست و اگر ما لاتی را میبینیم این به واسطه عملکرد ضعیف پلیس نیست یا اگر نمیبینیم لزوماً به معنای عملکرد قوی پلیس نیست. نهادهای مختلف اجتماعی مثل نهاد آموزش و نهاد اقتصاد و نهاد خانواده و فرهنگ و نهاد سیاست یا دولت و نهاد مذهب، آدمی که باورهای دینی در او نهادینه شده باشد، به دیگران آزار نمیرساند و تعرضی نسبت به دیگران نشان نمیدهد. به اموال مردم دستبرد نمیزند و حقوق شهروندان دیگر را تضییع نمیکند. لذا افزایش لاتگری در جامعه نشانه عملکرد بد پلیس نیست، به نظرم نشانه عملکرد تمام نهادها در راستای وظایفی که دارند است. به همین دلیل ما اساس اینگونه پدیدهها را چندنهادی و فرابخشی و حتی فراقوهای میدانیم.
*آقای دکتر، شما اشاره کردید که علت به وجود آمدن لاتها فضاهای بیدفاع و محرومیتهایی است که وجود دارد و تعدادی از افراد محروم احتمالاً برای گرفتن حق خود لات میشوند. محرومیت مساله دیروز و امروز کشور ما نیست و به نظر نمیرسد به این زودیها از بین برود. حتی شاید با توجه به اوضاع اقتصادی باید منتظر باشیم که شدیدتر هم بشود. یعنی ما باید منتظر گسترش لاتبازی باشیم؟
خاطرم است که رسانهها سه چهار سال قبل به صورت مفصل به این موضوع پرداختند. که شرایط بد اقتصادی در گسترش جرائم به شکلهای مختلف تاثیرگذار است. در چند وقت اخیر هم مجدداً به این موضوع پرداختیم. اگر شما آمارهای مرکز آمار را که در مورد سرقتهای خرد اخیراً منتشر کرد دیده باشید، یک رشد قابل توجهی داشت. یا سردار لطفی رئیس پلیس آگاهی تهران همان سال اولی که کرونا در ایران شیوع پیدا کرده بود آماری داد که در چهار ماه اول آن سال 50 درصد سارقان خرد سرقت اولی بودند. وقتی میگوییم سارقان خرد پیام مشخص این است که برای معیشت است و هیچکس هم نمیتواند بین فقر و محرومیت و ارتکاب جرایم ارتباطی برقرار نکند. نمیخواهم بگویم که لزوماً تمام افراد فقیر مجرم خواهند شد. اما عمده کسانی که مرتکب جرائمی میشوند... یکی از مهمترین مؤلفهها و ویژگیها در میان مجرمان فقر و مشکلات اقتصادی است. وقتی حال اقتصاد جامعه خوب نیست طبیعتاً امنیت مردم تحتالشعاع قرار میگیرد. اگر دقت کرده باشید، حداقل ما به عنوان شهروند وقتی بیرون از منزل میرویم سعی میکنیم مثلاً اگر طلایی خریدهایم تا در مکانهایی استفاده کنیم دیگر به نمایش نگذاریم و از آن استفاده نکنیم. وقتی در خیابان هستیم نگران کسانی هستیم که موبایلها را سرقت میکنند. علی دایی که شخص گمنامی در ایران نیست؛ شخصی در روز روشن میآید و علی دایی با آن شرایط جسمانی و هیکل را مورد زورگیری قرار میدهد. ورزشکاری را هم که در کرج بود و قهرمان پاورلیفتینگ بود به قتل رساندند.
*بله. آقای داداشی.
میخواهم بگویم محرومیتها و مشکلات اقتصادی میتواند عامل محرکی برای افزایش این پدیده باشد. این توضیح را هم بدهم که وقتی کسبوکارهای مجاز یعنی کسبوکارهایی که امنیت اقتصادی و سرمایهگذاری داشته باشند وجود ندارد و افراد نمیتوانند حتی همان کسبوکاری را هم که قبلاً داشتند به دلیل هزینههای بالای اجاره و غیره تامین کنند، طبیعی است که فقر میتواند بعد از مدتی در زندگیشان ظهور و بروز بیشتری داشته باشد. و معمولاً یک عقده انتقام در این افراد تقویت میشود. البته این موضوع را نمیخواهم به همه افراد فقیر تعمیم بدهم. ظهور و بروز پدیده پاسخ دادن به آن عقده انتقام در قالب رفتار خشونتآمیز خود را نشان میدهد. وقتی شرایط اقتصادی بد میشود باید منتظر افزایش جرائم به شکلهای مختلف باشیم. چه جرائمی که نوظهور هستند و چه جرائمی که بازپدید میشوند. یکی از اشکال این جرائم میتواند اعمال خشونت باشد که لاتگری یکی از مصادیق اعمال خشونت در جامعه محسوب میشود. این افراد میتوانند با زورگیری و ایجاد رعب و وحشت و بستن راه افراد در کوچههای بنبست با استفاده از اسلحه و قمه و ایادی و نوچههای خودشان نسبت به اموال دیگران تعرض کنند. همیشه این به اموال برنمیگردد اما عمده کسانی که لاتگری میکنند یک بخشی [به خاطر] کسب منابع مالی است حتی اگر با آن منابع مالی بتوانند شکم نوچههای خود را سیر کنند؛ این نیست که حتماً بخواهند کاخ مجللی داشته باشند، به این دلیل که بالاخره آن آدم افرادی را دارد که برایش کار میکنند و به او احترام میگذارند و جلوی او دودستی تعظیم میکنند... بله آقا و بله قربان و... بالاخره برای بعضی شنیدن این الفاظ جذابیت دارد؛ این فرد هم باید بتواند به نوعی نیازهای این افراد را تامین کند لذا فقر و جرم همیشه با یکدیگر رابطه داشتهاند و کسی هم نمیتواند این رابطه را منکر شود. اینکه پیشوایان دینی ما میگویند فقر همسایه کفر است دقیقاً به واسطه کارکردهای منفیای است که موضوع فقر داراست.
الان هم واقعیت این است که شرایط اقتصادی خوبی نداریم و چشمانداز روشنی هم نداریم. وقتی شرایط اقتصادی خوب نباشد و گرانیها سرسام آور شوند و چشمانداز روشنی هم وجود نداشته باشد و حتی افرادی که شغل یا کاسبی دارند اطمینان نسبت به آینده اقتصاد نداشته باشند پس بدا به حال کسانی که این فرصتهای شغلی محدود را هم ندارند و در این شرایط آب که از سر بگذرد چه یک وجب چه صد وجب... ممکن است این جمله مبنای رفتار افراد باشد. بیدلیل نیست که ما در مبانی دینی خود وقتی راجع به فقر صحبت میکنیم و منابع خدمات اجتماعی [که] در اسلام خمس و زکات و بیتالمال و... است، ولی امر مسلمین موظف است به این افراد خدمات دهد. جرج جرداق در کتاب «امام علی، صدای عدالت انسانی» که کتابی ششجلدی است، در یک جلد آن که علی و حقوق بشر است و موضوع عدالت اجتماعی را مطرح میکند دقیقاً دو عبارت دارد که اگر اجازه بدهید من بخوانم شاید خود پاسخی برای سوال شما باشد. میگوید: «آنکه محتاج قرص نانی است چگونه میتواند فاضل باشد.» این خود گویاست. مجدداً جملهای را از امام علی (ع) نقل میکند که «اگر فقر به صورت مردی درمیآمد من او را میکشتم.» امام علی که خود نماد عطوفت و مهربانی است وقتی در مورد فقر صحبت میکند دقیقاً با این شدت و حدت صحبت میکند.
در مبانی علمی هم که در دنیا وجود دارد در مبانیهای جرمشناسی و آسیبشناسی اجتماعی در حوزه مددکاری اجتماعی، که ما عوارض فقر را به نوعی در حوزه اجتماعی بیشتر داریم، عیناً به دلیل کاری که داریم کمتر جایی است که نشانههای فقر و محرومیت را نبینیم. و الان هم که میگویند اموال خود را خوب و محکم نگه دارید تا کسی نبرد. یا همین داستان بانک ملی که اتفاق افتاد، چرا مردم اموال خود را به جای امنی برای نگهداری بردند؟ اگر منزل من امن بود که در منزل خودم نگه میداشتم. این به دلیل احساس ناامنی است. چه کسی میآید و اموال مردم را سرقت میکند؟ به جز آنهایی که کارشان است یا باندهایی را دارند به این دلیل که کار دیگری نمیتوانند انجام دهند چون از منظر خودشان تمام پلهای پشت سرشان خراب شده است؛ جامعه و خانواده این افراد را نمیپذیرد و خود فرد هم باور کرده است و فرصتهای بازگشت به جامعه کمتر میشود، اما واقعیت این است که خیلی از این افراد به واسطه نیاز مالی وارد چرخه زورگیری و انتقام میشوند. عدهای هم وارد لاتگری میشوند تا انتقام جامعه را بگیرند. انتقام از آدمهایی بگیرند که باعث فقیر شدن این افراد شدهاند. مثلاً فردی لات است و پدرش را هم قبلاً به قتل رساندهاند، این فرد لات میشود که انتقام بگیرد. یا حتی ممکن است در جامعهای به واسطه ارتکاب جرائمی که سرپرستان این بچهها داشتهاند مثلاً اعدام شده باشند. اما بچهها این حس انتقام در درونشان وجود دارد و به نوعی به دنبال انتقام هستند. یا با ایجاد رعب و وحشت و تشکیل باند میخواهند احساس عدم امنیت را در جامعه افزایش دهند و ترس را در مردم زیاد کنند. حتی تا جایی که حاکمیت و دولت و مدیران آن کشور مجبور به پرداخت هزینه شوند، برای اینکه این افراد نشان دهند که ناکارآمدند و نشان دهند جای امنی برای کسی وجود ندارد. یعنی پول هم نمیخواهند. هدف این است که آن احساس ناامنی را بیشتر تزریق کنند. هدف این است که ناکارآمدی سیستمی را که قبلاً با خود برخورد کرده است نشان دهد. با این نوع رفتارها بیشتر نشان میدهند.
* منتشر شده در اعتمادآنلاین| مرجان لقایی.
نظر شما