آرش شفاعی

موضوع حوادث خشونت​بار و تلخ اجتماعی در هفته​های اخیر با برجسته شدن خبرهایی درخصوص قتل​ها، تجاوزها، دزدی​ها و کودک آزاری​های دلخراش به کانون توجه رسانه​ها و کنشگران عرصه​های مختلف بدل شد.

سوالی که گاه و بیگاه در گوشه و کنار در عرصه هنر مطرح می​شود این است که چرا هنرمندان آن چنان که باید و شاید در این موضوعات حساس که با حیات اجتماعی مردم سرزمین​شان گره خورده وارد نشده​اند . آیا هنرمندان این حجم از پلشتی​ها و زشتی​ها را نمی​بینند؟ روحشان از تجاوز ناجوانمردانه به زنان در گوشه و کنار این سرزمین رنج نمی​بیند؟ قتل جان سوز دختری را درپر رفت و آمد ترین مناطق پایتخت نمی​بینند؟ و...

این سوال از یک جنبه درست است و از یک جنبه درست نیست . درست است ، چرا که به نظر می​رسد، حجم ماجرا به اندازه​ای برجسته شده که دیگر کم گفتن از آن جایز نیست . نمی​توان با شانه خالی کردن از بار این پلشتی​ها خود را از آن مبرا دانست . همه ما در این وضعیت ناهنجار و تلخ مقصریم و هنرمندان اگر چشم و گوش جامعه خود و نخبگان آن هستند- که هستند- باید بیش تر و جدی​تر از همه صدای خود را در تقبیح این ناجوانمردی​ها بلند کنند و درباره علت​های این معلول های تلخ ( فقر، فساد، تبعیض، اعتیاد، تزلزل بنیاد خانواده و ...) سخن بگویند و هشدار بدهند.

به نظر می​رسد حجم تولیدات هنری درباره ی این موضوعات و هشداری که اهل فکر و فرهنگ می توانند در این​باره بدهند با حجم زشتی​هایی که این روزها در چهره جامعه دیده می​شود نسبت درستی نداشته باشد.

سوالی که در بالا گفتیم درست هم نیست چرا که بخش بزرگی از هنرمندان رشته​های مختلف از سینما و تئاتر تا ادبیات و هنرهای تجسمی در این سال​ها از این بحران​ها سخن گفته​اند و هشدارهای لازم را در این​باره داده​اند.کارگردانان صاحب نام و جوان ما ده​ها فیلم با موضوعات مرتبط با آسیب​های اجتماعی ساخته​اند ، داستان نویسان  رمان​ها و داستان​های کوتاه فراوان دراین حوزه نوشته​اند ، شعرهای اجتماعی تلخی سروده شده است و....آیا در این سال​ها کسی به این هشدار​ها و تصویرهای تلخی که هنرمندان در آینه فردای جامعه می​دیدند توجه کرد؟

شوربختانه باید گفت نه تنها کسی از رویکرد بسیاری از هنرمندان به حوزه​های اجتماعی استقبال نکرد، بلکه بسیاری از این آثار به بهانه​هایی چون سیاه​نمایی و تشویش اذهان عمومی ، در محاق توقیف و تحدیدفرو رفتند ، کتمان شدند و ناشنیده ماندند و در عوض آثاری که به شکلی سخیف فکاهه و هزل بودند برکشیده شدند تا تصویری شاد از جامعه به دست بدهند یا آثاری مورد اعتنا قرار گرفتند که نهادهای مسوول امنیت اجتماعی را در هر شکل  موفق جلوه دهند. باب انتقاد بسته( یا حداقل نیمه بسته ) شد تا کسی به هشدارها  گوش ندهد و نتیجه این شد که شد.

حرف آخر این که برای اصلاح وضعیت موجود باید بپذیریم که همه مقصریم ، پس از آن باید در طلب اصلاح این تقصیر گوش​های خود را برای شنیدن حرف​های تلخ و دیدن تصویرهای تلخ تر باز کنیم ، تصویرهایی تلخ​تر از سقوط علی سنتوری که دوستانی چند سال پیش در چهره در هم شده او خشمگینانه «سیاه نمایی» رویت فرمودند.

5757

کد خبر 167154

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 2 =