۱ نفر
۲۱ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۱

محمدرضا مهاجر

در مراسم شلوغ افطار اداره شان، کناری نشست . روی یک صندلی . تنها و دور از هیاهوی همه . با یکی دوتا قند چایش را شیرین کرد و با کمی نان و پنیر روزه اش را بازکرد.

دستش به سمت خرما رفت . یادش آمد که به عاطفه - نامزدش- همین ماه قبل - شب نیمه شعبان - کنار سفره عقد قول داده  بود که هیچ لحظه شیرینی را تنها نباشد. خرما را به بشقاب برگرداند . رفت توی عالم حساب و کتاب : "چند ماه دیگر باید کار کنم تا برگردم به شهر خودم و دست عاطفه را بگیرم و با هم برویم سر خانه زندگی خودمان ؟"

 عددها به او گفتند حدودا 2 سال دیگر . صورتش خندید. خوردن خرما را حواله کرد برای رمضان دو سال دیگر .

1717

کد خبر 167454

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۴:۰۸ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۱
    1 0
    بهش بگوئید حالا حالا ها باید کار کند تا رمضان 2 سال دیگر خرما قد دونفر گیرش بیاید.
  • بدون نام IR ۱۸:۰۰ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۱
    0 0
    بابا جان می خورد خرمای دو سال دیگه می دونی می شود چند؟ مطمئن باش ما به عاطقه خانم می گیم چیزی نمی گه.
  • صادق IR ۱۹:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۱
    1 0
    به امید آنروز برای همه
  • مهدی IR ۰۰:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۵/۲۲
    1 0
    اگه 2 سال دیگر، 2 سال دیگر نشود!

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین