امید مهدینژاد در این مطلب با یکی از همین سریالهای روح و روحبازی شوخی کرده است. امید قول داده به نوبت سراغ الباقی سریالهای ماه رمضان هم برود. امیدواریم که قولش قول باشد.
***
نام فیلم: ای تو روحت پسر
کارگردان: علیرضا داداشی
نویسنده فیلمنامه: کارشناس مذهبی [برگرفته از کتاب تعلیمات دینی سوم دبستان و اول راهنمایی، محصول سازمان برنامهریزی و تألیف کتب درسی]
فیلمبرداری: سینهموبیل
جلوههای ویژه کامپیوتری: ساسانگرافیک (شرکت هنروران نقشگستر پویا)
ایمان پسر خوب، موفق و باتقوایی است که دارای محاسن به میزان کافی میباشد و در یک شرکت و کارخانه تولید مواد اولیه، مدیریت خط تولید مواد اولیه را بر عهده دارد. ایمان به واسطه اخلاق نیکو و تقید به اعمال شرعیه، مورد وثوق رئیس شرکت است و همه به اسمش قسم خورده، کلیدها را در اختیار او قرار میدهند.
از سوی دیگر، او به اندازه صددل به شیلا دختر رئیس شرکت متمایل است، که او نیز به نوبه خود دختر خوب، موفق و باتقوایی است که از حجاب اصولی برخوردار میباشد. ایمان در عین تمایل شدید به شیلا، هیچگاه پا را از محدوده شرع بیرون نگذاشته و تنها قصد ازدواج دارد.
ناگهان در یک شب بارانی، چند فرد نابکار که نابکاری از چهره آنها پیداست، پس از دزدی از شرکت به خانه ایمان میروند و با چوب به او میزنند. در اثر این ضربه روح ایمان از کالبد وی جدا شده و در هوا به پرواز در میآید.
روح ایمان در ابتدا متوجه نمیشود که روح است و ضمن داد و فریاد سعی میکند به همهچیز دست بزند، اما در کمال تعجب متوجه میشود که دستش از توی همهچیز رد میشود. دو سه قسمت طول میکشد که ایمان متوجه شود که روح شده است. در این دو سه قسمت، افراد نابکار جسم ایمان را در یک مزرعه لمیزرع رها میکنند و میروند.
روح ایمان که نمیداند چه کند که از داخل چیزها رد نشود، برای احوالپرسی و کسب تکلیف به سراغ جسمش میرود و در آنجا متوجه حضور یک روح دیگر میشود که تصادفاً از اجناس مخالف است و به چشم خواهری در عین باور نداشتن به بسیاری از اعتقادات اسلامی، از حجاب مطلوبی برخوردار است.
روحِ غریبه با بیان جملاتی که از روی کتاب تعلیمات دینی سوم دبستان یا حداکثر اول راهنمایی اسکن، پرینت و به سختی حفظ کرده است؛ درباره اصول اعتقادات و ماهیت روح و حقیقت جسم و عالم دنیا و عالم بزرخ و نحوه جدا شدن روح از بدن و عاقبت نیکوکاران و بدکاران و برهان صدیقین، توضیحاتی به روح ایمان میدهد.
ایمان از آنجا که با روح یادشده محرم نیست در ابتدا در برخورد با او قدری معذب است، اما روح غریبه به او توضیح میدهد که در عوالم روحانی شبهه و ریبه راه ندارد و میتواند تا آنجا که جا دارد راحت باشد.
در عالم ماده، افراد نابکار که با پسر رئیس شرکت به نام فرزاد، مشهور به فرزاد زپرتی، همدست هستند دزدیهای خود را به گردن ایمان انداختهاند تا از کمند مکافات عمل رهایی یابند. در نتیجه همه افراد مادی از قبیل شیلا و مامان شیلا و خاله شیلا مشغول ارائه فحش و فضیحت به ایمانِ دزدِ بیناموس هستند.
از سوی دیگر، روح غریبه با استفاده از تعالیم دینی به روح ایمان میگوید که با توجه به اینکه ما از توی همهچیز رد میشویم و در مجموع دستمان از دنیا کوتاه است، تنها راه اثبات بیگناهی تو این است که در خوابِ یکی از افراد مادی داخل شوی و در آنجا حقیقت را تفصیلاً به وی بیان نمایی. چراکه روح افراد در هنگام خواب تا شصت درصد از جسمشان جدا میشود و مثل ما در دنیا ول میچرخد.
روح ایمان میگوید ایول، حالا توی خواب کی برویم. روحِ غریبه به روح ایمان میگوید که باید توی خواب کسی بروی که مؤمن و متقی باشد و مثل همه شخصیتهای سریالهای تلویزیونی حجاب خوبی نیز داشته باشد.
ایمان میگوید حالا چنین آدمی از کجا گیر بیاوریم، حال آنکه طبق آخرین آمار رسمی، قریب به پنجاه درصد مردم اهل تماشای ماهوارهاند و علیالقاعده به عوالم فرامادی ایمان درست و حسابی ندارند و به خوابهایشان اعتنا نمیکنند. اما ناگهان به یاد شیلا میافتد که ـ همانطور که ذکر شد ـ شرایط یادشده برای ورود به خواب را دارد.
بدینترتیب روح ایمان تصمیم میگیرد وارد خواب شیلا شود. از همینرو از روح غریبه خواهش میکند که چون بار اولش است و تابحال داخل خواب کسی نشده است، برای ارائه کمک و راهنمایی همراه او برود. روح غریبه در ابتدا نمیپذیرد، اما در انتها میپذیرد.
روح غریبه به روح ایمان میگوید ما میتوانیم به آنی و کمتر از آنی برویم به هرجا که دلمان میخواهد، فقط باید آنجا را قبلاً دیده باشیم. روح ایمان میگوید خانه شیلا اینها در قلهک است. روح غریبه ابراز میدارد که آنجا را بلد نیست و فقط تا سهراه ضرابخانه را در یاد دارد. دو روح با هم سر سهراه ضرابخانه قرار میگذارند و ناگهان در اینجا غیب شده، در سهراه ضرابخانه ظاهر میشوند.
از آنجا که از سهراه ضرابخانه تا قلهک پیاده خیلی راه است، سوار پشت یک وانت میشوند. روح ایمان احساس میکند دیگر توی اشیا فرو نمیرود، اما به محض اینکه این احساس را میکند در کف وانت فرو میرود و روی زمین ولو میشود.
ماشینهای زیادی از توی روح ایمان رد میشود و میروند. ایمان روحش را جمع و جور میکند و به شیوه غیب شدن و ظاهر شدن، میرود سر قلهک و منتظر روح غریبه مینشیند. روحِ غریبه هم سوار بر وانت سر میرسد. دو روح وارد خانه شیلا اینها میشوند و ناگهان ...
[احتمالاً ادامه دارد]
28/242
نظر شما