دلش گرفته بود و سخت گریه می کرد. از زندگی خسته شده بود. هر روز یک جور بدبختی و عذاب. تنهایی خیلی آزارش می داد. خوشحال بود که کسی نمی فهمد گریه هایش واقعی است.
کارگردان "کات" داد و همه به آقای بازیگر خسته نباشید گفتند.
1717
محمدرضا مهاجر
دلش گرفته بود و سخت گریه می کرد. از زندگی خسته شده بود. هر روز یک جور بدبختی و عذاب. تنهایی خیلی آزارش می داد. خوشحال بود که کسی نمی فهمد گریه هایش واقعی است.
کارگردان "کات" داد و همه به آقای بازیگر خسته نباشید گفتند.
1717
نظر شما