2- روی اینجا کلیک کنید و مطلب «روایت لحظه به لحظه محسن رضایی از حادثه پرواز 613» را بخوانید.
3- حالا الباقی مطلب بنده را مطالعه بفرمایید.
حسرتها
به دو دلیل دوست داشتم در آن هواپیما بودم و الان دارم حسرتش را میخورم؛ یکی به این خاطر که دلم هوای مشهد و زیارت دارد که شاید بعداً قسمتم بشود.
یکی دیگر اینکه دیدن تصویر شخصیتهای روحانی و غیر روحانی در حالی که از سرسره بادی اضطراری هواپیما پایین میآیند، تصویر بدیعی است که گمان نمیکنم هرگز دیدنش نصیب و قسمتم بشود.
سؤالات بیجواب
1- وقتی آقای رضایی حس کرد هنگام بلند شدن چرخهای هواپیما با زمین اصطکاک زیادی دارد، چرا به خلبان نگفت؟ احتمالاً به این خاطر که خلبان جواب میداد: «ببخشید چرخ برای اصطکاک با زمین است دیگر! اگر اصطکاک نداشته باشد که هواپیما روی باند مثل مربا روی کره لیز میخورد. ضمن اینکه چرخ یا با زمین اصطکاک دارد یا ندارد. کم و زیادش دیگه چیه؟»
2- آن خانم که میدانست شما «دکتر محسن رضایی» هستید، چرا پرسید: «آقای رضایی چرا اینجا دکتر نیست؟»
3- چرا مردم سر وقت شیون و گریه نمیکنند؟ آنها بیرون هواپیما گریه کردند که گریهشان قدرت خروج از صحنه را از شما گرفته بود، در حالی که باید داخل هواپیما که خطر بیشتر بود، گریه میکردند که در آن صورت شما قطعاً نفر آخری بودید که خارج میشدید.
نتیجهگیری
پس اگر سانحهای رخ بدهد، مردم میتوانند ناراحتیشان را با مسئولان درمیان بگذارند و گرههای دلشان را باز کنند.
لذا توصیه میشود در کلیه پروازهای خطوط داخلی یکی از مسئولان تعبیه شوند.
28/242
نظر شما