آنچه در سیزدهمین روز از ماه سپتامبر سال 2011 در کابل افغانستان رخ داد تا مدت ها در اذهان باقی خواهد ماند و البته آغازگر موجی از انتقادها و اما و اگرها در خصوص خروج نیروهای امریکایی از این کشور تا پایان سال و واگذاری مسئولیت های امنیتی به دولتمردان افغان شد. نیروهای امریکایی بر اساس برنامه اعلام شده در فاصله زمانی سال جاری تا پایان سال 2014 میلادی افغانستان را ترک خواهند کرد.
پیش از این حادثه نیز شک و تردیدهای فراوانی در این خصوص وجود داشت که اکنون به اوج خود رسیده است . روزنامه گاردین در این خصوص نوشت:" ماجرای کابل نشان داد که شبه نظامی گری در افغانستان همچنان زنده و پویا است. "البته باید از هم اکنون مراقب باشیم که در خصوص تعبیر و تفسیرهای این حادثه از هم اکنون دچار افراط و تفریط نشویم.
نخستین دلیل برای پرهیز از قضاوت های زودهنگام این است که هنوز هیچ کس در خصوص ماهیت واقعی گردانندگان این حمله اطلاع موثقی در دست ندارد. امریکایی ها عمدتا تمام گروه های شبه نظامی فعال در افغانستان را در یک مجموعه قرار می دهند و نام " طالبان " را بر روی آن می گذارند. اما حقیقت این است که افغانستان میزبان چندین و چند گروه شبه نظامی است که حقانی ها و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار دو مورد از آنها هستند. ابتدا برای هرگونه قضاوت باید عامل این حمله را مشخص کنیم و سپس نتیجه گیری کنیم که آیا این حمله در روند شبه نظامی گری و رویکرد آن تغییری ایجاد کرده است یا خیر؟
شناسایی عاملان این حادثه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است چرا که پس از این حمله موجی از تحلیل ها با این محوریت به راه خواهد افتاد که این حملات نشان دهنده استیصال طالبان در باز احیای قدرت است . شاید این تحلیل هم چندان نادرست نباشد. البته تحلیل مقابل هم این است که طالبان با این حمله نشان داد قدرت خود را مجددا به دست آورده و قدرت ناتو را زیر سوال برده است.
دومین مساله این است که ما هیچ گونه اطلاعاتی در خصوص توانایی ها، سازمان دهی و رهبری گروهی که این عملیات را سامان دهی کرده است نداریم. بر اساس اطلاعات اولیه این حمله کار گروه حقانی بوده است اما تا چند روز اینده ما اطلاعات بیشتری در خصوص تسلیحات به کار گرفته شده و هماهنگی های منتهی به این حمله خواهیم داشت.این اطلاعات ریز است که می تواند پاسخ به این پرسش ما باشد که آیا بر مهارت شبه نظامیان در افغانستان افزوده شده است و آیا این گروه ها تجهیزات مدرن تری در اختیار دارند یا خیر.
در حال حاضر قطعی ترین نتیجه گیری این است که آنچه در کابل در دو روز گذشته رخ داد در حقیقت بیش از انکه خسارت مالی به بار اورده باشد نوعی تخریب روانی بود. حملات انجام گرفته به سفارت ایالات متحده در کابل حتی یک کشته و یا زخمی هم به دنبال نداشت و تنها چهار کارمند افغان ان زخمی شدند. اما خبر این حمله به راحتی می تواند نقش تخریبی خود را بازی کند. حمله به منطقه ای فوق امنیتی در کابل پیامی هم برای امریکایی ها و هم برای افغان ها بود. البته این پیام توسط رسانه های حاضر و فعال در کابل بیش از اندازه هم در بوق و کرنا رفت.
یکی دیگر از نتایج این حمله هم افزایش دغدغه ها در خصوص آمادگی نیروهای امنیتی افغانستان است. این نخستین حمله از این دست نبود و در موارد قبلی هم عملکرد نیروهای امنیتی افغانستان چندان با هم همخوانی نداشت. اکنون سوال اینجاست که در مورد اخیر تا چه اندازه عملکرد افغان ها با نیروهای ناتو همخوانی داشت؟ سربازان افغان چگونه تیراندازی کردند و هدف گیری های آنها چگونه بود؟ آیا پس از چندین سال برقراری آرامش نسبی در کابل باید به سیستم اطلاعاتی و امنیتی در کابل شک کرد؟
این ها سوالاتی است که باید پاسخ داده شود تا بتوان در خصوص توانایی نیروهای امنیتی افغان و امکان واگذاری قدرت به انها پس از عقب نشینی نیروهای امریکایی تصمیم گرفته شود. اگر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی افغانستان بتوانند ارامش نسبی را در پایتخت برقرار کنند می توان به موفقیت آنها در سایر حوزه ها هم امیدوار بود و اگر نتوانند باید در خصوص این کارآمدی در سایر مناطق هم شک کرد.
فارین پالیسی 13 سپتامبر / ترجمه: سارا معصومی
5151






نظر شما