نزهت بادی: همانطور که به درستی حدس زده بودید فیلم مورد نظر هفته پیش «دل دیوانه» ساخته اسکات هوپر بود که مخصوصا برای طرفداران موسیقی، فیلم لذتبخشی است.
فیلم این هفته یک درام پرشور درباره رابطه یک پدر و پسر است که پل آزبرن فیلمنامه آن را بر اساس اقتباسی از رمان جان اشتاین بک نوشت و یکی از کارگردانان کهنهکار امریکا آن را در سال 1955 ساخت.
این فیلمساز همانی است که کارنامه پربار هنریاش غالبا تحت تاثیر همکاریاش با کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی در دوره مککارتی قرار گرفته و این نقطه تاریک در زندگیاش هرگز فراموش نشده است.
این فیلمساز همانی است که کارنامه پربار هنریاش غالبا تحت تاثیر همکاریاش با کمیته فعالیتهای ضدآمریکایی در دوره مککارتی قرار گرفته و این نقطه تاریک در زندگیاش هرگز فراموش نشده است.
اهمیت این کارگردان در تاریخ سینما علاوه بر فیلمهای مهمی که ساخته در این است که باعث ظهور سبک جدیدی در بازیگری شد. او به عنوان یکی از بنیانگذاران «اکتورز استودیو» مکتب نوینی در عرصه بازیگری پدید آورد که تاثیر عمیقی بر نسلهای پس از او گذاشت و کسانی مثل مارلون براندو و جیمز دین به واسطه او کشف شدند.
شاید بتوان بارزترین ویژگی او را توانایی حیرتانگیزش در گرفتن بازیهای درخشان و فوقالعاده بازیگران دانست. او به وسیله دوربینش به درون بازیگرانش رسوخ میکرد و خصوصیترین و پنهانیترین افکار و احساسات آنها را عیان میکرد و چیزهایی را به ما نشان میداد که حتی خود بازیگران هم نمی دانستند که در حال نمایش آن هستند.
مارتین اسکورسیزی که همواره از ستایندگان این کارگردان بوده و او را منبع الهام خود در فیلمسازیاش میداند در این زمینه میگوید: «او سبک بازیگری جدیدی ابداع کرده بود، یک جور نمود رئالیسم در بازیگری بود، اما درواقع چیزی را در رفتار طبیعی انسانها آشکار میکرد که قبلا روی پرده ندیده بودیم، حقیقت ورای ظاهر.»
این اولین فیلمی بود که باعث شهرت جیمز دین شد و از او اسطوره جوان شورشی ضد خانواده را ساخت که بعدها با بازی در فیلم «شورش بی دلیل» ساخته نیکلاس ری تثبیت شد. مارتین شین به درستی گفته بود که اگر مارلون براندو روش بازی مردم را تغییر داد، جیمز دین روش زندگی مردم را دگرگون کرد.
هنوز دو هفته به پایان فیلمبرداری فیلم مانده بود که همه جا پر شد که پسرک فیلم غوغا کرده است. هیچ کس انتظار موفقیت دین را نداشت، اما در پیش نمایش فیلم در یکی از سالنهای لس آنجلس به محض اینکه دین بر روی پرده ظاهر شد، صدها دختر جیغ کشیدند و این جوان عاصی یک شبه تبدیل به افسانه شد.
جیمز دین استاد این بود که مایههای رمانتیک را با عصیانگری و خودآزاری بیامیزد و احساسات متناقض را بروز دهد. هیچ بازیگری بهتر از دین نمی توانست نقش جوان ناآرام و سرکشی را بازی کند که همانقدر که از پدرش گریزان است، به همان اندازه میکوشد به او نزدیک شود. نوعی عشق به تعلق توامان با گریز از تعلق در وجودش بود که به او نوعی تکافتادگی و بیگانگی همدلیبرانگیز میبخشید.
صحنه جشن تولد پدر که دین میکوشد با هدیهاش او را غافلگیر کند، به خوبی این موضوع را نشان میدهد. دین ماهها تمام وقت و انرژیش را صرف پرورش لوبیا کرده تا با سودش بتواند خانوادهاش را نجات دهد و توجه و اعتماد پدرش را به خود جلب کند، اما وقتی پولی را که با زحمت زیاد به دست آورده به پدرش میدهد، پدرش آن را رد می کند و او را دوباره از خود میراند.
جیمز دین چنان حس خشم و آزردگیاش را در علاقه و نیاز نسبت به پدرش میآمیزد که به یک جور احساس کمیاب خودویرانگری منجر میشود. تازه آنجا میفهمیم که این جوان شورشی با همه سرسختی و سرکشیاش چقدر آسیبپذیر و شکننده است و پشت آن چهره مغرور و لجوج، چه تنهایی و اندوهی نهفته است.
بعید میدانم فیلم را ندیده باشید، مخصوصا طرفداران جیمز دین که این فیلم را خیلی دوست دارند. پس باید بتوانید به راحتی اسم فیلم و کارگردانش را حدس بزنید و دربارهاش نظر بدهید. منتظر کامنتهایتان هستم.
5858
5858
نظر شما