حوادث ایران در یکشنبه 24 مهر 1390

زنم محبت مادرانه را از پسرش دریغ نکند

فارس نوشت: مردی در دادگاه خانواده با اشاره به اینکه تمکین همسرم را به خاطر سرزنش نشدن فرزندم از سوی دوستانش می‌خواهم، گفت: اگر او حاضر به دیدن من نیست، حداقل به دیدن فرزندم که باید به او محبت مادرانه داشته باشد، بیاید.
مردی با مراجعه به دادگاه خانواده شهید محلاتی دادخواست تمکین زن خود را به قاضی شعبه 254 این مجتمع قضایی خانواده ارائه کرد. مرد در مقابل قاضی این شعبه با بیان اینکه همسرم بی‌دلیل من و فرزندم را رها کرده است، گفت: نمی‌دانم باید چه کار کنم، حدود 2 سال است که به التماس از همسرم می‌خواهم که بازگردد ولی او حاضر به بازگشت نیست. وی با اشاره به اینکه یک فرزند 18 ساله داریم، افزود: من و فرزندم بارها به خانه مادرزنم رفتیم تا همسرم را بازگردانیم ولی او حاضر نشده حتی از اتاق بیرون بیاید و به حرف‌های ما گوش دهد.
مرد ادامه داد: همسرم 2 سال است که من و فرزندم را بی‌دلیل ترک کرده و دیگر محبتی نسبت به فرزند 18 ساله‌ام ندارد؛ در حال حاضر بازگشت همسرم و ایجاد محبت مادر و فرزندی در دل آنها را می‌خواهم. مرد بار دیگر با بیان اینکه فرزند 18 ساله‌ام با رفتار‌هایی که همسرم داشته است، جز او، همه را مادر خود می‌داند، اظهار داشت: همسرم حتی حاضر نیست دلیل این کار خود را بگوید و ارزشی برای من و فرزندم قائل نیست. وی در ادامه عنوان کرد: فرزندم از محبت مادری سر خورده شده و من بیشتر به خاطر ایجاد محبت دوباره در دل فرزندم حاضر به بازگشت همسرم هستم و گرنه اگر او مرا نمی‌خواهد و اگر فرزندم وجود نداشت، طلاقش می‌دادم.
مرد در ادامه با اشاره به اینکه تمکین همسرم را به خاطر سرزنش نشدن فرزندم از سوی دوستانش می‌خواهم، گفت: اگر او حاضر به دیدن من نیست، حداقل به دیدن فرزندم که باید به او محبت مادرانه داشته باشد، بیاید. وی در انتها با بیان اینکه همسرم طی این 22 سال زندگی مشترک با من هیچ مشکل و اختلافی نداشته است، افزود: می‌خواهم همسرم بازگردد چرا که دیگر تحمل این وضع را ندارم.
قاضی این شعبه بعد از حرف‌های مرد، تمکین زن را خواهان شد و خواست تا در صورت قبول نکردن این امر از سوی زن، پرونده به جریان بیفتد.

 

 

دلسوزی مرد شیک‌پوش در شکار طعمه‌های پیر

روزنامه وطن امروز نوشت: «حاج خانم می‌‌‌خواهید کمک کنم از دستگاه پول‌ بردارید مثل اینکه بلد نیستید. شما جای مادر من هستید...». این نخستین مرحله از توطئه جوان تحصیلکرده بود تا بتواند از سالخوردگی و بی‌سوادی طعمه‌هایش استفاده کرده و پول‌های میلیونی به جیب بزند.
ساعت 10 صبح روز 27 تیرماه سال‌جاری بود که مردی 60 ساله به یکی از بانک‌ها مراجعه کرد و از ضبط کارت عابربانکش خبر داد، وقتی کارمند بانک برای بررسی دستگاه رفت، کارت عابربانک وی را پیدا نکرد. پیرمرد که زیر لبش مدام از وضعیت دستگاه‌های خودپرداز شکایت می‌‌کرد به کارمند گفت: از صبح زود به چند بانک مراجعه کرده‌ام و خواستم از دستگاه خودپرداز پول برداشت کنم که دستگاه‌ها کارت مرا قبول نکردند و مجبور شدم به بانکی که در آن حساب دارم بیایم، الان هم که دستگاه کارت مرا ضبط کرده است. کارمند بانک کارت‌های ضبط شده را برای اطمینان پیرمرد به پیشخوان آورد و اثری از کارتی که به اسم وی باشد، نبود. پیرمرد که از این وضعیت شوکه شده بود پس از چند دقیقه فکر کردن فهمید سرش کلاه بزرگی رفته است.
با مراجعه این پیرمرد به دادسرای ناحیه 4 تهران و بررسی‌های اولیه، پرونده در اختیار پایگاه سوم پلیس آگاهی قرار گرفت و مالباخته به کارآگاهان گفت: شب قبل از شکایتم به دستگاه خودپرداز بانک مراجعه کردم و خواستم یک میلیون ریال پول برداشت کنم، چون شب بود و چشمانم خوب نمی‌دید با دستپاچگی این دکمه، آن دکمه را می‌زدم تا اینکه جوانی با لباس‌های شیک از داخل یک دستگاه پژو 206 پیاده شد و به من گفت می‌خواهی کمکت کنم؟ من هم قبول کردم. او یک میلیون ریال را برای من برداشت کرد و به من داد و کارتم را داد و سوار خودرویش که یک زن نیز داخل آن نشسته بود، شد و رفت.
پیرمرد در ادامه افزود: وقتی فردا صبح برای پرداخت قبض تلفن رفته بودم، دستگاه خودپرداز کارتم را ضبط کرد. به داخل بانک رفتم و تازه متوجه شدم که شب گذشته آن جوان کارتم را برداشته و کارت دیگری به من داده و 60 میلیون ریال پولی که در حسابم بوده را خالی کرده است.
کارآگاهان برای یافتن سرنخی از کلاهبردار شیک‌پوش به بانک مراجعه کردند و تصاویر ضبط شده توسط دوربین‌های بانک را بررسی کردند و چهره وی را به دست آوردند. کارآگاهان در اقدام بعدی حساب بانکی وی که پول پیرمرد به آن واریز شده بود را بررسی کردند و مشخص شد وی از طلافروشی به مقدار 60 میلیون ریال سکه طلا خریده که تصاویر دوربین طلافروشی نیز بازبینی شد و پلیس دید همان مرد شیک‌پوش این طلاها را خریده است. با توجه به نبود هرگونه ردپایی از مرد کلاهبردار، اقدامات اطلاعاتی پلیس آغاز شد تا اینکه خانه پدری‌اش را شناسایی کردند و شنیدند این پسر که «مقداد» نام دارد چند ماهی است آنجا را ترک کرده و دیگر بازنگشته است. در ادامه و پس از گذشت 10 روز چند پیرمرد و پیرزن دیگر باز به پایگاه سوم مراجعه کردند و خواستار دستگیری جوان شیک‌پوشی که با همین شگرد اقدام به کلاهبرداری و سرقت از آنها کرده بود، شدند.
تلاش کارآگاهان به جایی نرسید تا اینکه یکی از افسران جعل و کلاهبرداری پایگاه به‌طور اتفاقی مقداد را در بازداشتگاه دید و پس از بررسی و بازجویی متوجه شد وی ‌در جریان سرقت خودرو دستگیر شده است. کارآگاهان در بازجویی‌های فنی از مقداد که 30 سال دارد، دریافتند وی در مناطق مختلف تهران به شکار طعمه‌های 60 ساله پرداخته و در پایگاه‌های دیگر نیز پرونده دارد.
سرهنگ محمدرضا ذاکر اسقامتی در این زمینه گفت: مقداد 4 سابقه جعل، کلاهبرداری و سرقت در پرونده مجرمانه خود دارد و در حال حاضر به چند کلاهبرداری و سرقت دیگر اعتراف کرده و پرونده وی همچنان در دستورکار کارآگاهان قرار داد. بنا بر این گزارش، کسانی که به همین روش در دام کلاهبردار شیک‌پوش افتاده‌اند، می‌توانند به پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران مراجعه و طرح شکایت کنند.
گفت‌و‌گو با مجرم شیک‌پوش
مقداد چهره‌ای سبزه و قدی بلند دارد و وقتی حرف می‌زند با چرب‌زبانی از کلماتی استفاده می‌کند که شاید باور نکنید وی یک تبهکار است. مجرم باکلاسی هستی؟!
لطف دارید، شاید به‌خاطر این است که فوق‌دیپلم کامپیوتر دارم.
پس اینجا چه‌ می‌کنی؟
ناخواسته چند اشتباه کردم.
سابقه‌داری!
این نخستین سابقه من است که به اتهام کلاهبرداری بازداشت شده‌ام.
اما در بانک مجرمان 4‌بار سابقه ثبت شده است؟
آن 4 سابقه اتهام بود و من در دادگاه تبرئه شدم (البته مدارک و اسناد نشان می‌داد که وی 2‌بار سابقه زندان دارد).
چرا از پیرمرد و پیرزن‌ها کلاهبرداری می‌کردی؟
به دلیل اینکه آنها از سواد کافی و لازم برای کار با دستگاه‌های خودپرداز برخوردار نیستند و معمولا نیاز به کمک دارند و این فرصتی بود تا من کار خودم را انجام دهم.
چگونه کلاهبرداری می‌کردی؟
با پوشیدن لباس‌های شیک طوری وانمود می‌کردم که آدم باشخصیت و مردم‌دوستی هستم، بعد در کنار دستگاه می‌ایستادم و وقتی می‌دیدم پیرمرد یا پیرزنی نمی‌توانند با دستگاه کار کنند به آنها پیشنهاد کمک می‌دادم و با توجه به سر و وضعم آنها استقبال می‌کردند و در ابتدا کارشان را انجام می‌دادم و بعد از اینکه شماره رمز را به دست می‌آوردم در یک چشم به هم زدن کارت را برمی‌داشتم و کارت دیگری به آنها می‌دادم.
چند نفر از مالباختگان اظهار کرده بودند که سوار خودروی شیکی بوده‌ای.
بله، آن خودرو نیز دزدی بود و یک ماه پیش از جلوی یک ساختمان دزدیده بودم.
کارت‌هایی را که به مالباختگان داده بودی از کجا آوردی؟
من در همه بانک‌ها حساب داشتم و کارت آن بانک را به پیرزن و پیرمرد‌ها می‌دادم.
با مدرک کاردانی کامپیوتر نمی‌شد یک کار آبرومندانه برای خودت دست و پا کنی؟
چرا، ولی نمی‌دانم که چرا دوست دارم ره صد ساله را یک شبه بروم، حقوق کارمندی کفاف خرج و مخارج مرا نمی‌دهد. بعضی اوقات پیش خودم فکر می‌کنم که چطور می‌شود با 500 یا 600 هزار تومان زندگی کرد.
پس مردم چطور زندگی می‌کنند؟
نمی‌دانم، آنها می‌توانند ولی من نمی‌توانم.
در حال حاضر چه احساسی داری؟
هیچی، روز از نو روزی از نو، می‌روم زندان، شاید این‌بار زندان آدمم کند.

 

 

28 سال در تعقیب داماد اعدامی

روزنامه ایران نوشت: سرپرست اجرای احکام دادسرای جنایی تهران برای شناسایی و دستگیری مرد جنایتکار که 29 سال قبل همسرش را به قتل رسانده و متواری شده از مردم کمک خواست.
پرونده این جنایت از صبح اول بهمن سال 1361 و به دنبال کشف جسد زنی 15 ساله در وان حمام یک هتل در تهران روی میز کارآگاهان ویژه قتل پایتخت قرار گرفت. مستخدم هتل وقتی برای نظافت اتاق زوج جوان وارد اتاق شد ناگهان جسد مهری را در وان حمام دید و وحشت‌زده موضوع را به مدیر هتل خبر داد. با حضور مأموران پلیس در محل حادثه مشخص شد مهری و شوهرش احد – 22 ساله – روز گذشته از قم به تهران آمده و اتاقی در هتل گرفته بودند اما صبح همان روز احد از هتل خارج شده و دیگر بازنگشته بود. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی کارشناسان دریافتند زن جوان که 3 ماهه باردار بوده بر اثر خفگی به قتل رسیده است.
با شروع ردیابی‌های پلیسی 2 روز بعد، احد که در خانه خواهرش در حوالی اردبیل مخفی شده بود به دام افتاد. وی ضمن اعتراف به قتل همسرش گفت: از چند ماه قبل به رفتارهای مهری مشکوک شده و با او اختلاف پیدا کرده بودم. به همین خاطر تصمیم به جدایی گرفتیم اما او حاضر به طلاق نبود. روز حادثه هم سر همین موضوع درگیر شده و گلویش را آنقدر فشار دادم که خفه شد.
پس از اعترافات متهم، وی در شعبه پنجم دادگاه جنایی تهران محاکمه و به قصاص – اعدام – محکوم شد. در حالی که حکم به تأیید دیوان عالی کشور رسیده و قرار بود متهم به محض پرداخت تفاضل دیه از سوی خانواده مقتول اعدام شود، او شامگاه 29 بهمن 62 از زندان گریخت و با گذشت 28 سال هنوز هم ردی از وی به دست نیامده است. خانواده مقتول که همچنان به دنبال داماد جنایتکار هستند صبح دیروز با مراجعه به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران از قاضی جمشیدی – سرپرست شعبه اجرای احکام – برای دستگیری قاتل فراری کمک خواستند. قاضی جمشیدی نیز با درخواست انتشار عکس بدون پوشش مرد فراری از مردم خواست چنانچه از مخفیگاه او اطلاع دارند موضوع را به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران با شماره 2-66640620 یا پلیس 110 خبر دهند.


56282

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 178521

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =