ابوالفضلخدایی ـ ماهان نوروزپور: توسعه نقشی مهم در فهم و تحلیل سیاست خارجی دولت ها دارد و نبود چشم انداز توسعه محورانه در بلندمدت می تواند آثار زیان باری را از خود به جای بگذارد. به خصوص در کشوری مانند ایران که با داشتن ظرفیت های مهم و در شرایطی که فرصت ها همیشگی نیستند، اهمیت ماجرا دوچندان می شود. دولت سیزدهم در دو سال اول از عمر خود عضویت در دو پیمان شانگهای و بریکس، احیای روابط تهران و ریاض را در دستور کار قرار داد و روابط با کشورهای منطقه از جمله چین و روسیه را افزایش داد. اما همچنان سایه تحریم های ظالمانه ایالات متحده شرایط اقتصادی را با مشکل مواجه کرده و اثربخشی دیگر توافقات دیگر را در گرو رفع آن قرار داده است. سردار حسین علایی فرماندهی سابق نیروی دریایی سپاه پاسداران با حضور در کافهخبر خبرآنلاین به درک دولت سیزدهم از ضرورت رفع تحریم ها و تنش زدایی با آمریکا به منظور گشایش های اقتصادی اشاره کرد و گفت: برای رفع مشکلات باید مزاحمت های ایالات متحده برای اقتصاد و تجارت ایران رفع شوند و این مساله به وضوح مشخص شده که تا تحریمها رفع نشوند مسائل اقتصادی ما هم حل نخواهند شد. مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:
برای سوال اول لطفا بفرمایید ارزیابی شما از آزادسازی منابع ایران در کرهی جنوبی چیست و این امر تا چه حد برای ایران مهم به شمار می رود؟
هر نوع توافقی که بین ایران و آمریکا انجام شود، هم به نفع ایران و هم به نفع آمریکا است. اما اینکه کدام یک بیشتر یا کمتر از توافق نفع میبرند، از ابعاد مختلف قابل ارزیابی است. در حال حاضر یکی از مهمترین اختلافات ما با کرهی جنوبی بر سر پولهای مسدود شدهی ایران در این کشور است. اگر آن پولها آزاد بشوند، یکی از مشکلات مهم بین این دو کشور هم حل خواهد شد. مسالهی دیگری که وجود دارد زندانیان ایرانی در آمریکا و زندانیان دو تابعیتی آمریکا در ایران است. اگر توافق بر سر تبادل زندانیان موفقیتآمیز باشد نشان دهندهی این است میشود برای حل برخی از مشکلات و اختلافات در سطوح پایین به توافق رسید.
در حال حاضر ساز و کاری که پیش پای ایران گذاشتهاند در واقع همان رژیم نفت در برابر غذا است. چرا حاکمیت اجازه نداد که دولت قبل با استفاده از همین ساز و کار پولهای مسدود شدهی ما را در کرهی جنوبی زنده کند و این پول کاهش پیدا نکند؟
دلیل این را نمیدانم، اما توافقی که الان انجام شده است فراتر از توافقی که میتوانست در دولت قبل انجام بشود، نیست.
آیا مسالهی تبدیل ارزها به یک دیگر برای ایران مشکلساز خواهد شد؟
تبدیل ارزها موجب کاهش ارزش پول ایران خواهد شد. اگر بخواهند از اصل پول ایران برای تبدیل آن به سایر ارزها بردارند؛ طبیعی است که حجم مبلغ دریافتی ایران کاهش پیدا خواهد کرد. کرهی جنوبی باید حتی بهرهی پول ایران را که به صورت غیرقانونی در آنجا مسدود نگه داشته است؛پرداخت کند. اما اگر نرخ تبدیلها را از پول ایران بردارد، قطعا حجم پول ایران کاهش پیدا خواهد کرد و به زیان ایران است.
>>>بیشتر بخوانید:
برخی هر تصمیم توسعهای را خلاف ارزشهای اصیل جمهوری اسلامی تلقی میکنند
پاسخهای صریح ابوطالبی درباره بحرانهای سیاست خارجی
به نظر شما آیا این توافق پازل کوچک تری از برجام بوده است آیا ایران و امریکا دارند به سمت نهایی کردن برجام پیش میروند؟
آمریکاییها میگویند این توافق ارتباطی با برجام ندارد. میگویند برجام در دستور کار مذاکرات نیست. به هر روی چه این مذاکرات به برجام ربط داشته باشد چه ارتباطی نداشته باشد؛ میتواند بر مذاکرات برجام تاثیرگذار باشد. اگر این توافق تاثیرات مثبتی را به ارمغان بیاورد طبیعتاً زمینه را برای توافقهای بعدی بین دو کشور فراهم میکند.
مشکلات کنونی در کشور را تا چه حد به سیاست خارجی مرتبط می دانید؟
اصلیترین مانع توسعهی اقتصادی ایران، تحریمهای ظالمانه آمریکا است. تا تحریم ها برداشته نشود، مانع اصلی برای رفع مشکلات اقتصادی بر طرف نخواهد شد. چون ایران در شرایط فعلی قادر نیست که نفت و گاز و محصولات صادراتی خود را به صورت قانونی و رسمی به کشورهایی که دوست دارد، بفروشد. هیچ کشوری به ایران اجازه ی پهلوگیری کشتی هایش در هیچ بندری را نمی دهد. به جز کشوری مثل سوریه و کشورهایی مانند آن، راه تجارت ایران در همه ی حوزه ها بسته شده است. ایران از همه ی بازارهای بین المللی بیرون رانده شده است. از طرفی به دلایل مختلف از جمله تحریم و نپیوستن ایران به اف ای تی اف، نقل و انتقالات پولی برای صادرات و واردات ایران به سادگی انجام نمی شود و همه از طریق واسطه ها و با هزینه های اضافی انجام می شود. اگر ایران بتواند به طور قانونی با دنیا تجارت انجام بدهد، با تجارت نفت و گاز و در همه حوزه ها بتواند پول ان را دریافت بکند و هر کجا که تشخیص داد هزینه بکند، آنگاه راه برای توسعه اقتصادی ایران باز خواهد شد. در شرایط کنونی به دلیل تحریم ها و خصومت امریکا با ایران، اکثر راه ها را بر روی ایران بسته اند. ایران نفت خود را صادر میکند اما با هزینه ی اضافه تر و قیمت کمتر. همچنین برای دریافت پول خود باید هزینه های زیادی بدهیم. راه اساسی برای اینکه ایران بتواند به توسعه ی اقتصادی برسد این است که مسائل سیاست خارجی به گونه ای دنبال بشود که تحریم ها برداشته شود و امریکا مزاحمت های خودش را در جلوگیری از فعالیت های اقتصادی ایران متوقف کند.
زمانی که دولت سیزدهم روی کار امد می شنیدیم که تحریم ها اثری روی وضعیت کنونی ندارند ایا دولت به این درک رسیده که به سمت گشایش در سیاست خارجی حرکت کند؟
سخن دولت سیزدهم این بود که نباید مسائل اقتصادی را به تحریمها گره بزنیم. منظورشان این بود که ما باید راهحلهایی پیدا کنیم که با وجود تحریمها بتوانیم فعالیتهای اقتصادی خود را ادامه دهیم و راه را برای کسب و کار مردم باز کنیم. در ایران کسی وجود ندارد که به ضرر و خسارت مهلک تحریمها به اقتصاد ایران آگاه نباشد.
ولی در دوران انتخابات ریاست جمهوری خیلی ها می گفتند این ها بخاطر ناکار آمدی های داخلی است و ربطی به تحریم ها ندارد.
بحث هایی که در فضای انتخاباتی می شود با زمان تشکیل دولت تفاوت دارد. در دوره رقابت های انتخاباتی، همواره حرفهایی زده میشود و ادعاهایی مطرح میشود که معمولاً با فضای اجرایی و عملیاتی خیلی تفاوت دارد. الان که نیمی از عمر دولت سیزدهم گذشته است؛ معلوم شده که تا تحریمها رفع نشوند مسائل اقتصادی ما هم حل نخواهند شد.
خیلی از کارشناسان معتقدند که ما به نقطه ی بی بازگشت در سیاست خارجی رسیده ایم آیا هنوز هم می شود گره ها را یکی یکی باز کرد؟
ما در سیاست خارجی نقطهی بیبازگشت نداریم. سیاستخارجی برای همین وجود دارد که ما مسائل و مشکلات خود را با کشورهای جهان حل کنیم. وظیفهی دستگاه دیپلماسی حل معضلها و باز کردن گرهها از طریق مذاکره و با عنایت به همزیستی مسالمت آمیز است. سیاست خارجی برای ایجاد تشنج و جنگ نیست، بلکه برای توسعه صلح و برقراری ارتباط بین کشورها به کار گرفته میشود. برقراری رابطه با سایر کشورها از طریق گفتگو امکان پذیر است. حتی با دشمنان هم میشود از طریق مذاکره و دیپلماسی به تفاهمهای حداقلی رسید.
شما این عزم و توانایی را در دولت سیزدهم می بینید آیا ما افراد متخصصی داریم در دولت سیزدهم؟
سیاستهای کلان ما مهمتر از افراد اجرایی و کارگزاران است. سیاستهای اقتصادی و خارجی ما و نگاه ما به مسائل جهانی باید تغییر کند. این گام اول است. اگر سیاستها عوض بشود، آنوقت افرادی که توانایی اجرای آن سیاستها را داشته باشند هم به کار گرفته میشوند. اما اگر سیاست کشور فاصله گرفتن از دنیا باشد، آنوقت آدمهایی که دیپلماسی بلدند را سرکار نمیآورید، چون سیاست شما ربطی به دیپلماسی فعال ندارد.
به نظر شما مهمترین مسالهی کشور در سیاست داخلی و خارجی چیست؟
در سطح بینالمللی بزرگترین مسالهی کشور، خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی ایران است. هیچ کشوری با وجود این تحریمهای گسترده، با ایران همکاری نمیکند. ما در قدم اول باید خصومت و درگیری خود با آمریکا را کم کرده و منازعات را به سطح اختلافات کاهش دهیم. از این سطح خطرناک دشمنی باید کاسته شود. در داخل هم مهمترین مسالهی ما اقتصاد و معیشت مردم است. باید اولویت تمام دستگاههای حاکمیتی، اقتصاد و توسعهی اقتصادی بشود. یعنی وقتی پیچ رادیو را میچرخانید یا تلویزیون را روشن میکنید اولین خبری که میشنوید مربوط به یک گشایش اقتصادی باشد نه به برنامههایی که مردم تمایلی به دیدنشان ندارند.
آیا دولت سیزدهم پشتوانهی مردمی برای حل کردن معضلات پیش رو را دارد؟
همهی دولتها یک حداقلی از پشتوانهی مردمی را دارند و به میزانی که بر حل معضلات و مشکلات مردم قدم بر میدارند؛ پشتوانهی شان افزایش پیدا میکند. هر دولتی که وظیفهی خود را تولید رضایتمندی برای آحاد مختلف مردم بداند، پشتوانهی مردمی وسیع تری پیدا میکند. اگر روشهای حکمرانی ما تولید نارضایتی بکند، پشتوانهی مردمی دولت کاهش پیدا میکند.
ما گاهی در داخل میشنویم که آمریکاستیزی را برآمده از آرمانهای اصیل انقلاب میدانند و هر گونه رابطهی دیپلماتیک با این کشور را خلاف آرمانها و ارزشهای انقلاب میدانند. آیا فکر نمی کنید چنین رویکردی مانع از تنش زدایی تهران و واشنگتن خواهد شد؟
اولین آرمان انقلاب اسلامی، مخالفت با ظلم است. ظلم از ناحیهی هر فرد یا هر دولتی که صادر شود. دومین آرمان انقلاب ما، حمایت از مظلوم است. چه در داخل ایران چه در خارج ایران. در خارج از ایران حمایت از دولتهایی که مورد ظلم واقع میشوند و در داخل، مخالفت با استبداد باید صورت بگیرد. کسی نباید خودش را حاکم مطلق تلقی کند. قانون، باید در کشور حاکم باشد. امام خمینی(ره) میفرمودند که پیامبر خدا هم به قانون عمل میکند و همه در برابر قانون مساویاند. به جای امیال افراد، قانون باید بر مردم حکومت کند. اینها خواستههای انقلاب است. توسعهی صلح بین ملت ها و همزیستی مسالمت آمیز هم از آرمانهای انقلاب است.
در بین دولتمردان توافقی بر سر منافع ملی وجود دارد؟ برخی از کارشناسان معتقدند که دغدغهی منافع ملی در بین مسوولین نیست. شما هم اینطور فکر میکنید؟
همهی کسانی که در دستگاه سیاست خارجی مشغول اند از منافع ملی صحبت میکنند. منافع ملی یعنی آن اهداف مشترکی که بین همهی مردم وجود دارد. دولتمردان باید در سیاست خارجی و در سیاست داخلی به دنبال تحقق همین اهداف مشترک بین مردم باشند. برنامههایی را پیش بگیرند که به اقتدار کشور افزوده شود و دولتهای خارجی نتوانند به کشور ما زور بگویند و مسائل خود را با ایران با توسل به زور حل کنند. این دیدگاه همان دیدی است که از منافع ملی دفاع میکند.
آیا از بعد از انقلاب تا امروز از منافع ملی ایران پاسداری شده است؟
دولت ها در ایران همواره به دنبال تأمین منافع ملی بوده اند. حتی آن دسته از دولتمردانی که شعار سر میدادند و حرفهای آرمانی میزدند، هم به دنبال منافع ملی بوده اند. یکی از منافع ملی ما حفظ تمامیت ارضی و اقتدار کشور است. شما به حرفهای دولتمردان ما توجه کنید؛ خواهید دید که همه به دنبال منافع ملی بوده و هستند. اینکه در عمل چه اتفاقی میافتد و برنامهها چطور پیش میروند بحث دیگری است.
به نظر شما آیا مسائل ایدئولوژیک بر منافع ملی کشور غلبه کرده است؟
در بسیاری از اقدامات و زمینههای اجرایی من اصلا رعایت اصول ایدئولوژی اسلامی را نمیبینم. ایدئولوژی را به معنای سیاسی آن یا به معنای مکاتب فکری مختلف بکار نمیبرم. منظورم از ایدئولوژی در این جا عقیدهی اسلامی است. عقیدهی اسلامی، مبتنی بر عقلانیت است. اگر عقیدهی اسلامی بر کشور حاکم شده باشد؛ همه چیز باید در مسیر عقلانیت پیش برود. آنوقت خیلی از رفتارها و سیاستها ما در عرصهی سیاست داخی و خارجی تغییر میکند. در عقیدهی اسلامی کشتن یک انسان بیگناه بالاترین گناه است. خداوند در سورهی مائده میفرماید:« مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا» (هر کس نفسی را بدون حق و یا بیآنکه فساد و فتنهای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته.) اگر کشور بر اساس اسلام اداره می شود، پس هیچ کس نباید در اعتراضات کشته شود. اسلام میگوید با ظلم باید مبارزه کرد. ظلم از طرف هر کس و یا هر نهادی که میخواهد باشد. ما طبق عقیدهی اسلامی نمیتوانیم کسی را که ظلم میکند، دوست داشته باشیم. در عقیدهی اسلامی اصل بر صلح و سازگاری بین مردم است. صلح با همه نه فقط با گروهی خاص. اسلام میخواهد که امتش از نظر اقتصادی توانمند باشند. اسلام عزت و قدرت برای پیروانش میخواهد. در جامعهی اسلامی، هیچ مسلمانی نباید فقیر و منتظر کمک کمیتهی امداد و بهزیستی باشد. هر سال باید از شمار کسانی که از این سازمانها کمک دریافت میکنند کاسته شود. نه اینکه هر سال مسوولین به بیشتر شدن مستمری بگیران کمیتهی امداد افتخار کنند. در دیدگاه اسلامی، انفاق و کمک به دیگران ارزشمند است. طبیعتا فرد ثروتمند است که توانایی انفاق را دارد.
از طرفی در دیدگاه اسلامی «توبه» جایگاه بالایی دارد. هر مسلمان باید هر شب از کارهای خطایی که میکند توبه کند. اگر دولتمردان ما بر اساس دیدگاه اسلامی عمل میکردند؛ هر شب باید از سیاستهای غلط خود توبه میکردند و تغییر روش میدادند. در زمینهی گشت ارشاد، همه کارشناسان گفته بودند که روش غلطی است و همه شواهد نشان داده بود که این ساز و کار، نتایج مطلوبی نخواهد داشت. اما آقایان باز میروند در مجلس قانونی را تصویب میکنند که گشت ارشاد قویتر از گذشته به خیابانها باز گردد. بنابراین بیشتر سیاستهای کشور مبتنی بر عقیدهی اسلامی نیست.
با تمام این احوال رضایت عمومی در بین مردم وجود ندارد. به نظر شما چرا عزم جدی برای حل مشکلات مردم وجود ندارد؟
مهمترین ضعف حکمرانی ما در همین حوزه کسب رضایت اقشار مختلف مردم است. شیوهی حکمرانی اقتصادی ما اشکال دارد. شیوهی حکمرانی ما در دادگستری ایراد اساسی دارد. پروندههای قضایی ما به جای کمتر شدن؛ افزایش پیدا میکنند. باید نیاز مراجعه به دادگستری کاهش پیدا کند. این مسائل باعث از بین رفتن اعتبار ما در سطح جهانی است. اگر هر فردایی که می آید ارتباط ما با جهان بیشتر از امروز نباشد، یعنی شیوهی حمرانی ما غلط است. این به این معنی نیست که دولتهای دیگر ظالم نیستند یا دولتهای مورد تایید ما هستند، بلکه وظیفهی هر دولتی حفظ منافع ملی است و لازمهی اینکار گسترده کردن روابط با سایر کشورها است.
انتظار میرفت با روی کار آمدن دولت سیزدهم و یکدست شدن حاکمیت، گرههای سیاست خارجی ما یک به یک باز شوند. اما چنین اتفاقی حاصل نشد، به نظر شما علت چیست؟
به نظر من ساختار حکومتی خیلی اهمیت دارد. ولی مهمتر از همه سیاستهای کلان کشور است. تا زمانی که سیاستهای کلان کشور تغییر نکند؛ اوضاع ما رو به بهبود نمیرود. ما بایستی در سیاستها، نگرشها و بینشهای خود، تغییرات اساسی ایجاد کنیم.
دو قطبی غربگرا و شرقگرا هزینههای زیادی را به کشور ما تحمیل کرده است. برخی از مقامات شرق را روبروی غرب قرار میدهند و سیاست شرقگرایی را نصب العین خود قرار دادند. به نظر شما چه اتفاقی افتاد که ما از اصل نه شرقی و نه غربی دور شدیم؟
چون از آرمانهای انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم. شعار انقلاب «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» بود. این شعار یعنی ارتباطی متوازن با جهان برقرار شود تا هیچ کشوری نتواند بر ایران سلطه پیدا کند. یعنی ما در سیاست خارجی وزنهی یک کشور را بالا نبریم و وزنهی کشور دیگری را سبک کنیم. تا زمانی که سیاست خارجی ما بر مبنای توازن نباشد؛ نمیتوانیم جلوی اعمال فشار کشورهای دیگر را بگیریم و نمیتوانیم از فرصتهای پیش روی خود به خوبی بهره ببریم. زمانی رابطه با چین و روسیه معنی خوبی پیدا میکند که با آمریکا و اروپا هم روابط متوازن داشته باشید. اما وقتی رابطهی ایران با آمریکا قطع و با اروپا پائین است و یک رابطهی یک طرفه و نامتوازن با چین و روسیه برقرار است؛ آنها هر کاری دوست داشته باشند میکنند. مثلا علیه ایران در باره جزائر سه گانه موضع می گیرند و یا رودخانه ولگا را میبندند و سطح دریاچهی خزر دو متر کاهش پیدا میکند. اگر شما با دنیا رابطهی متوازن داشته باشید؛ وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد می توانید گاز خود را به اروپا صادر کنید. اما وقتی رابطهی متوازن ندارید؛ روسها میگویند ایران در جنگ اوکراین، همپیمان و شریک ما است. سیاست متوازن به معنی پذیرفتن سلطه هیچ حاکمیتی و هیچ دولت خارجی ای نیست. برای ما فرق نمیکند روسیه باشد یا آمریکا یا چین. ما باید بخاطر حفظ منافع ملی اجازهی منزوی شدن کشور را ندهیم.
اتفاقا یکی از شعارهای دولت سیزدهم سیاست خارجی متوازن بود. اما دولت روابطش را فقط با چین و روسیه افزایش داد. حتی توافق با عربستان هم با وساطت چین اتفاق افتاد. با این وجود که دولت سیاست شرقگرایی را پیش گرفته است اما توانایی بهرهبرداری از همین سیاست شرقگرایانه را هم ندارد مثلا در توافق ایران و عربستان، دیدیم که چین دارد تمام سرمایهی خود را به عربستان منتقل میکند و دست ما در پوست گردو باقی میماند. به نظر شما چرا ما حتی در شرقگرایی هم موفق نبودیم؟
چون ارتباطات بینالمللی الزاماتی دارد که ما آنها را اجرا نمیکنیم. ارتباط با دنیا نیازمند تبادلات مالی و پولی است. تا زمانی که افایتیاف را نپذیریم و تحریمهای آمریکا را از سر راه بر نداریم هیچ کشوری نمیتواند با ما تبادلات مالی و پولی انجام دهد. حتی توصیهی روسها و چینیها هم به ایران این بوده است که مسائل خود را با آمریکا حل کنید. چون با این دستفرمان، آنها هم نمیتوانند با ما کار کنند. مگر چینیها اجازهی پهلو گرفتن کشتیهای ایرانی را در بندرهایشان به ما میدهند؟ با وجود اینکه قرارداد ۲۵ ساله هم با ایران دارند. آمریکاییها و اروپاییها هم با چینیها کار میکنند. لذا آنها باید ملاحظات طرف غربی را در نظر بگیرند. تنها کشور دنیا که ایران نیست که چین بخواهد با آن کار کند. ما فقط یک درصد از جمعیت جهان را داریم. برای کار کردن با دنیا یک سلسله الزامات بینالمللی وجود دارد که باید فراهم کنیم. ممکن است این الزامات غلط باشند. ایرادی ندارد. ما باید با دنیا کار کنیم. حتی اگر قصد تغییر دادن دنیا را داریم باید با آنها کار کنیم. تا زمانی که این الزامات فراهم نشود، چینیها هم با ایران کار نمیکنند چون ایران تحت تحریم آمریکا است و چین، تحریمهای آمریکا را رعایت میکند. مسالهی دیگر میدان دادن به واسطهها است. ما باید خودمان بدون هیچ واسطهای با عربستان مذاکره میکردیم نه اینکه چینیها دوستی ما را وساطت کنند. ما مسالهی زندانیها را باید مستقیما با آمریکا حل میکردیم نه اینکه قطر را واسطه قرار دهیم. اینکه مسائل ما حل بشوند فی ذاته بد نیست اما نیازی به واسطهها نیست. ما خودمان این واسطهها را میسازیم و به آنها اعتبارهایی میدهیم که خودمان هم هیچ سودی از آن نمیبریم.
آیا فکر نمیکنید «توسعه» اصلا در سیاست خارجی ایران اصلا نقشی ندارد؟
همانطور که عرض کردم ما نیازمند ایجاد تغییرات اساسی در سیاستهای کلان خود هستیم. تا زمانی که نگاه ما به سیاست خارجی تغییر نکند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. نگاه ما به سیاست خارجی هنوز نگاه دوره جنگ سرد و دوران نظام دو قطبی است. دنیا عوض شده است. قدرتها جا به جا شده اند. جایگاه کشورها فرق کرده است. ما نباید خودمان را در یک دورهی تاریخی قفل کنیم.
گفته میشود که حوزهی علمیه طرحی به دولت ارائه کرده است مبنی بر اینکه دولت ایران، روابط خود را تنها باید در کشورهای حوزهی ظهور گسترش بدهد. به نظر شما طرحهای غیر تخصصی به این شکل چه آسیبی به کشور وارد کرده است؟ آیا فکر میکنید این عقلانی است که کشور ما تمام توان خود را صرف کشورهای اسلامی کند؟
من هم این خبر را در مورد طرح حوزهی علمیه شنیدهام. اما بعید میدانم حوزهی علمیه چنین نگرش سطح پایینی داشته باشد و چنین مباحثی را مطرح کند. اشخاص بسیار با سواد و با بینشهای عمیق در حوزهی علمیه هستند. ظهور، برای همهی بشریت است نه فقط برای کشورهای اسلامی. اصلا بیشتر کشورهای اسلامی، ظهور را قبول ندارند. این خیلی کوتاه بینی است که ما فکر کنیم امام زمان فقط برای شیعیان ظهور میکند. امام زمان برای برقراری عدالت در سراسر جهان ظهور میکند. همهی انسانها مخلوقات خداوند هستند. در نگاه اسلامی همهی انسان ارزشمند هستند، نه اینکه هر انسانی عقیدهی من را قبول داشت ارزشمند است. لقد کرمنا بنی آدم، در دیدگاه اسلامی همه باید با هم مهربان باشند. اسلام دوستدار رحمت و شفقت است. رحمت برای همهی مردم نه فقط برای یک گروه خاص. پیامبران الهی هم، اینگونه بودند. به نظر من بسیاری از آقایان باید دوباره قرآن را بخوانند و در آن تدبر کنند.
کمی به مسائل اخیر در منطقه بپردازیم. افزایش حضور آمریکاییها در خلیج فارس چه پیامی برای ایران دارد؟
آمریکاییها دو هدف بزرگ دارند. یک اینکه خیال کشورهای عربی را از تداوم حضور خود در خلیجفارس راحت کنند. دومین هدف آنها کنترل و مدیریت نیروهای دریایی ایران است. یعنی برنامهای را تنظیم کنند که نیروهای دریایی ایران خارج از آن برنامه نتوانند خیلی قدرت مانور داشته باشند. منطقهی دریای سرخ مدت ها بود که برای ایران نا امن بود. بارها و بارها در ساحل عربستان، همجوار با دریای سرخ به نفت کشهای ایرانی حمله شده است. خیلیها معتقدند که اسرائیلیها این عملیات ها را انجام داده اند. تا کنون به دوازده نفتکش ایرانی حمله شده است. به همین خاطر ایران مجبور شد تا برای تامین امنیت کشتیهای خود تدابیری بیاندیشد و روی کشتی های بازرگانی، تفنگدارانی را قرار دهد تا اسرائیل و دزدان دریایی نتوانند علیه کشتیهای ایرانی عملیات انجام دهند. به نظر میرسد که آمریکاییها از ایران یاد گرفته اند و میخواهند روی کشتیهای عربی تفنگدارانی قرار دهند تا از کشتیهایشان دفاع کند. از طرف دیگر آمریکاییها در همه جای دنیا حضور نظامی دارند. هیچ جای دنیا نیست که حضور نظامی آمریکا دیده نشود. بعد از رفتن انگلیسیها، امریکاییها در خلیج فارس حضور داشته اند. آمریکاییها بیشتر از اینکه برنامهای برای این افزایش حضور خود در خلیجفارس داشته باشند؛ میخواهند از تبلیغات این اقدام بهرهبرداری کنند. تا بتوانند خیال اعراب را از بابت مسائل امنیتی راحت کنند.
آیا یکی از دلایل افزایش حضور نظامیان آمریکایی در خلیج فارس به خاطر مقابله با نفوذ و حضور چینیها در خلیج فارس نیست؟
چین در خلیج فارس حضور نظامی موثری ندارد. آمریکاییها هم هیچ وقت به چینیها اجازه نمیدهند که بر این منطقه سلطهی نظامی پیدا کنند. من بعید میدانم این موضوع در ارتباط با چین باشد. نظر من این است که هدف اصلی آنها ایران است.
برخی هم میگفتند که آمریکاییها احساس کردند ایران به ساخت بمباتمی نزدیک شده و آنها برای مقابله با ساخت بمب اتمی توسط ایران و فرستادن پیامی تهدید آمیز حضور نظامی خود در خلیجفارس را بیشتر کردهاند. شما با این نظر موافقید؟
آمریکاییها تا الان، توسط اسرائیل هر چه در توانشان بوده است علیه تاسیسات هستهای ایران انجام داده اند. برای آمریکا همچنان بهترین مسیر برای طرح ریزی علیه تاسیسات هستهای ایران، استفاده از ظرفیت و انگیزه اسرائیل است. من بعید میدانم که آمریکاییها ریسک درگیری نظامی با ایران را بپذیرند.
به عنوان سوال پایانی در یکسال اخیر غربی ها تبلیغات و انتقادات زیادی را علیه همکاری های دفاعی ایران با روسیه انجام داده اند تا جایی که بحث فروش موشک بالستیک را نیز مطرح کردند. به نظر شما ایران چگونه میتواند خود را از مخمصهی جنگ اوکراین بیرون بکشد؟
دولت ایران همواره همکاری با روسیه در جنگ اوکراین را قویا تکذیب کرده است. وزیرخارجهی ایران هر جا که سفر کرده است، همکاری جنگی ایران با روسیه را تکذیب کرده است. موضع رسمی دولت ایران هم مخالفت با تجاوز روسیه به اوکراین است. اما چون ایران رابطهی متوازنی با اروپا و آمریکا ندارد؛ آنهااز این مساله به عنوان ابزار فشار علیه ایران استفاده میکنند. شاید یکی از راههای جلوگیری از این فشار سیاسی این باشد که ایران با طرف غربی بر سر این مساله وارد مذاکره شود.
۳۱۱۳۱۳
نظر شما