یعنی میگویید چه کار کند؟ با چاقو سروصورتش را خط خطی کند؟ از خانه بیرون نیاید چطور است؟ گناه که نکرده، دست خودش هم نیست، قد و بالا و برورویش به دل خلقالله مینشیند دیگر. حالا اگر خیلیها از او خوش بروروترند و ستاره سینما نیستند که تقصیر اونیست.
شاید که نه، «حتماً» شانس در سینمایی شدن گلزار، حرف اول را میزند وگرنه گیتاریست نه چندان مهم گروه آریان، سروصورتش را که نمیپوشانده؛ پس چرا آن موقع دل ملت را نمیبرده؟ بله قبول، ولی این همه آدم خوش برورو، صبح تا شب توی خیابان راه میروند، تهیهکنندهها مگر بدشان میآید یک گلزار بشود 5 تا؟ مگر بدشان میآید گلزارهای مؤنث و مذکر رو کنند؟ حالا چرا اصرار دارید بازی نکند؟ قانون مملکت به او این حق و اجازه را میدهد که در سینما فعالیت کند، قدغن شده مگر؟ حالا مثلاً به فرض او بازی نکند، به سینمای ایران چه نفعی میرسد؛ جز آنکه همین چهار تا و نصفی فیلم که چهار تا و نصفی تماشاگر را میکشاند به سالنهای سینما و سرمایهشان برمیگردد، دیگر ساخته نمیشوند؛ جز آنکه دو تاو نصفی آدم از این چهار تا و نصفی، دیگر قید سینما رفتن را میزنند.
مثلاً بگذارد برود خارج نشین شود مثل یکی دو تای دیگر، آن وقت بهتر است؟ حق با شماست؛ گلزار بازیگر خوبی نیست، شاید به قول بعضیها اصلاً بازیگر نباشد. خب که چی؟ مگر بازیگر ضعیف در سینمایمان کم داریم؟ گلزار بعضی جاها واقعاً سعیاش را کرده؛ «بوتیک» و «آتشبس» نمونههای خیلی بدی نیستند. او نشان داده اگر درست هدایت شود بد بازی نمیکند. بههرحال مخاطبان سینمای امروز ما - مخاطبان عام البته - از گلزار همین را میخواهند که هست؛ همین سرو وضع، همین نقشها، همین بازی. به همین دلیل است که مثلاً کمتر علاقهمند فوتبالی درباره تمهیدات تاکتیکی فیروز کریمی حرف میزند و هر جا صحبت از کریمی است، نقل شیرین کاریها و مصاحبههای عجیب و غریبش حرف اول و آخر را میزند. به طریق اولی نباید چندان وجه تکنیکی بازی گلزار را جدی گرفت و در بررسی او میشود به هر چیز دیگری جز این پرداخت. خب با همینها او کلیشه شده و همینطور هم فیلمهایش کم و بیش میفروشند و تهیهکنندهها و مخاطبان عام هم کم و بیش راضیاند.
این بد است؟ تازه اگر این قدر بازیگر فاجعهای بود، لطیفی و میلانی والوندو پوراحمد - و حتی حاتمیکیا، مهرجویی، کیمیایی و بیضایی - وسوسه میشدند با او کار کنند؟ او یک ستاره کلیشه شده سینماست که لزوما قرار نیست بازیگر قدری هم باشد. قرار نیست به خوبی کیانیان و پورصمیمی و شکیبایی و پرستویی بازی کند که اگر اینطور باشد، خیلی هم خوب است ولی خب، نمیتواند و کسی هم اصراری ندارد که بتواند، زور که نیست! مگر ستارههای سینمای هند که این همه طرفدار دارند، بازیگر درست و حسابیاند؟ مگر جز جذابیت چهره، امتیاز دیگری دارند؟ توجه علاقهمندان سینما به برورو و قد و بالا چندان مختص مخاطبان سینما در ایران نیست. مثلاً خداوکیلی مریلین مونرو و آلن دلون بازیگر ترند یا مریل استریپ وژان رنو؟ آمار طرفداران اینها را مقایسه کنید تا بدانید فرق گلزار و پورصمیمی در کجاست!
گلزار البته فیلم فاجعه هم کم ندارد. (مثل «زمانه) ولی آن فیلمها بدون گلزار هم فیلمهای بدی میشدند چراکه مشکلشان بازی او نیست. گلزار جز یکی دو مثالی که زدم، در تمام فیلمهای دیگرش با کمی تفاوت، به یک اندازه بد بازی کرده است.
گلزار یک ستاره سینماست با اکثر ویژگیهای یک ستاره؛ برورو دارد، پوسترهایش به در و دیوار خانهها میچسبد، در میان لایهها و طبقات مختلف اجتماع کلی هواخواه دارد، اعتماد به نفس دارد فیلمهایش میفروشند، کلی از تهیهکنندهها و کارگردانها مشتریاش هستند، دستمزد بالا میگیرد، کلی از فیلمنامهنویسها برای او نقش مینویسند، یکی از 4-3 نفری است که کلی از سینماروها به اعتبار نام او به سینما میروند، یکی از 3-2 نفری است که علاقهمندانش فیلمهای او را بیش از یک بار میبینند و در میان بازرگانان هم کلی مشتری دارد که هرازگاهی راضی میشود در ازای مبلغی گزاف، تصویرش را روی بیلبوردهای غولپیکر به تماشا بگذارد تا شاید کالایی به اعتبار نام او محبوب عامه شود. یکی از اولین همکاریهای تبلیغاتی را گلزار و یک شرکت تولید پوشاک رقم زدند و بعد کار به سایر هنرپیشهها و ورزشکاران رسید. گلزار تلاش کرده در خارج از محدوده سینما هم استعدادش را نشان دهد؛ گیتار میزند، بیلیارد بازی میکند و والیبالیست هم شده است تا یک ستاره چندوجهی جلوه کند.
بله قبول، اگر سیستم ستارهسازی هالیوود را داشتیم و اگر سینمایمان طور دیگری اداره میشد و اگر بازار آزاد سینما تابع بیقید و شرط عرضه و تقاضا بود و هزار اگر و مگر دیگر، آن وقت شاید میشد او را با ستارههای آنوری قیاس کرد اما در مقیاس فعلی سینمای ایران، همین چند ستاره نصفه و نیمه را هم باید بگذاریم روی سرمان و حلواحلوا کنیم؛ همین چند ستارهای که البته گلزار در میانشان از همه محبوبتر است و البته از فن و هنر بازیگری بهره کمتری هم برده است. ستارههایی چون بهرام رادان، هدیه تهرانی، ترانه علیدوستی، محمدرضا فروتن، امین حیایی، نیکی کریمی، پارسا پیروزفر و صدالبته رضا کیانیان، پرویز پرستویی و خسرو شکیبایی، گرچه با شدت و ضعف از او بازیگرترند اما گلزار محبوبیتاش چیز دیگری است.
بله، گلزار حاشیه هم دارد که از تبعات شهرت و ستاره بودن است. البته شهرت و محبوبیت، ظرفیت هم میخواهد که من نمیدانم او دارد یا نه ولی او به نسبت میزان شهرتش، در قیاس با خیلی از همکاراناش کمتر گاف داده و یا به دام حاشیه افتاده است. البته گهگاه ممنوعالتصویر هم بوده ولی هر بار بازگشت پرسودتری داشته است. شایعات ریز و درشت هم که برای ستارهها طبیعی است؛ بالاخره این زردنامهها هم باید تیتری بزنند و نانی بخورند. همین که او با این همه شایعه ریز و درشت کنار آمده و اجازه هم داده که بعضی از این شایعات در «توفیق اجباری» مطرح شوند، خودش کلی جنبه و اعتمادبهنفس میخواهد که گویا او دارد.
البته این آقای ستاره کلی هم دشمن دارد که خب، این هم از ملزومات ستاره بودن است و مهمتر از همه اینکه گلزار درآمد بالایی هم دارد. خب، داشته باشد، دزدی که نکرده نان چهرهاش را میخورد؟ خب بخورد، حرام که نخورده. پولش از پارو بالا میرود؟ خب برود، حداقل کنارش فروش آن چهار تا و نصفی فیلم را تضمین میکند و اقتصاد سینما را یک تکانی میدهد، بد است مگر؟ در این مملکت میشود از هر راهی پول در آورد، خب، مشروع باشد چه بهتر. بازیگری هم که هنوز کار نامشروعی شمرده نمیشود، پس اگر مالیاتاش را هم بدهد، دیگر نباید کاری به کارش داشت.
سینما بدون ستاره میمیرد. این ذات سینماست. هنرمندان ایرانی به خصوص پس از انقلاب، کمتر فرصت داشتهاند به معنای واقعی، ستاره بودن را تجربه کنند. اینکه چرا نظام اجتماعی و سیاسی ما چنین بستری را نمیخواهد فراهم کند، به این نوشته دخلی ندارد و اینکه چه علل و عوامل اجتماعی باعث خلق پدیده گلزار شدهاند، در حوزه مباحث جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی است که من از آنها سردرنمیآورم. اینکه وجود گلزار یک آسیب اجتماعی است یا یک نیاز طبیعی، اینکه تجسم آرزوهای دور و دراز یک نسل است، اینکه چرا بازیگران برجسته میانسال کم کارند و خانهنشین و اینکه چرا سینما بیرحم است و خیلی چراهای دیگر، مسائلی هستند که به او ارتباطی ندارند و تحلیلشان کار دیگران است. گلزار فقط یک ستاره سینماست. جذابیت، جوانی، تازگی و شادابی از جمله عناصر لازم برای ستاره شدن است؛ گو اینکه واقعاً کلی از ستارگان آن طرفی آدمهای کج و کوله و بیریختی هم هستند! اینها در رونق بازار آن دسته از ستارگانی که بیشتر با تکیه بر چهره و هیکل جذابشان محبوب شدهاند، نقشی اساسی دارد. گلزار هم دیر یا زود مشمول مرور زمان میشود و دیر یا زود بیرحمی سینما دامنش را میگیرد اما حالا او خود را تحمیل کرده است؛ بخواهیم یا نخواهیم، گلزار همین است که هست، چارهای جز اینکه بپذیریماش و با او کنار بیاییم نداریم. گلزار اتفاقی است که افتاده است.
کیوان کثیریان
کد خبر 188866
نظر شما