در سالهای اخیر، این بیداری وجدانی و کنشگری اخلاقی چهرههای نو و پرقدرتی یافته است. کنشگری بیمرزی که دل های مضطرب مادران غزه تا قلوب جریحه دار مردم خاورمیانه و از دانشگاههای آمریکا تا خیابانهای شرق آفریقا را به هم متصل کرده است. اینک صدای وجدان عمومی بشر، در اعتراض به اشغال، تبعیض، تحقیر و رنج بیدلیل، بلندتر از همیشه شنیده میشود. الهام بخش آن که در مرکز این موج جهانی، جوانان ایستادهاند؛ همانها که در معرض طوفانهای هویتسوز سیاهچالههای تمدنی قرن بودهاند. اما، همچنان گوهر اصیل خویش را پاس داشتهاند. این موج تازهٔ همبستگی و اعتراض انسانی، برای آنکه پایدار و اثربخش بماند، نیازمند پیوند خوردن با سرچشمههایی ژرف و آزموده در تاریخ است.
پیوند موج همبستگی با سرچشمههای تاریخی؛
در چنین زمینه ای، تشیع نهتنها مذهبی ریشهدار در تاریخ اسلام، بلکه الگویی تمدنی و منظومهای فکریـفرهنگی است که با نمادهای خود نظیر عاشورا و اربعین و نوع خوانش ویژه از شهادت حسین (ع)، و اسارت و میراث داری زینب (س)، از دل تراژدی و رنج، افقِ رهایی میگشاید. این مکتب، با شکوه امید آفرین خود، میتواند شنیده و بازتعریف شود و ارمغان بسیار برای ایمان و عاطفه ی این نسل کنش گر، و جویای حقیقت داشته باشد.
به هندسه ی حماسه بنگرید. نواده ی پیامبر (ص)، بیابانی برهوت، محاصره ی لشکری بی شمار، آفتاب و عطش، 90 ساله و شش ماهه؛ نبردی نابرابر، سرهای به نیزه و تن های قطعه قطعه، و سپس آل الله، در اسارت تباه ترین قدرت ها. و این همه رنج بی انتها، نه برای شخص یا قوم، که برای برپایی ابدی پرچم کرامت انسانی!
در ترسیم این جاودانگی، حسین (ع) رهبر عاشورا و زینب (س) رهبر اربعین و سجاد (ع) رهبر صیانت از میراث رهایی بخش و انتقال آن به نسل های آتی است. آنها در مثلث آزادگی، شکیبایی و نیایش هر یک رسالت خود را در اوج کمال و زیبایی به انجام رسانده و نمادی ابدی ازمظلومیت، رهایی، و ایستادگی حداکثریِ جمعی کوچک در برابر ظلمی به ظاهر شکستناپذیر را خلق می کنند و تاریخ را صحنه ی محاکمه ی ستم می سازند. در این مدل نه شمار و ساز و برگ، که «حقیقت» و «ذلت ناپذیری» قوی ترین و بنیادی ترین دلیل رویارویی و ماندگاری است. آیا کسی هست که بتواند در برابر این عظمت این الگو، الگویی برتر ارائه دهد؟
آموزههای تشیع؛ فرصت تمدنی و پاسخی به بحران هویت امروز؛
بر این مبنا، آموزههای تشیع، نه صرفاً مناسک یا آموزههای دروندینی، بلکه پاسخهایی واقعی و عمیق به بحران هویت در جهان امروز و بازتابی از فضیلتهای اخلاقی در بلندترین سطوح ادراک و برترین پشتوانه برای کنشگری اخلاقی معاصر است. البته، تحقق این افق، مستلزم بازخوانی پیوسته ی مفاهیم، آیینها و روایتهاست و نه محصور شدن در قالب های انعطاف ناپذیر. مفاهیم و مراسم مذهبی، اگر صرفاً بازنمایی اندوه تاریخی بمانند و تبدیل به پیام های نافذ و الهام بخش نشوند، در چرخش وجدان عمومی جهان نقش چندانی ایفا نخواهند کرد و شیعه در شیعه باقی خواهد ماند، همچنان که اگر زینب (س)، در اندوه برادر و سجاد (ع) در اندوه پدر متوقف می شد و روایت بلیغ کربلا را نمی افریدند، کربلا در کربلا باقی میماند.
خوشبختانه، امروز، مهاجرت گستردهی شیعیان و گسترش آیینهای عاشورایی در بستر فرهنگی متنوع، فرصتی تمدنی پدید آورده است. اگر این آیینها با هوشمندی، شناخت زمان و مکان و حساسیتهای فرهنگی، روانشناختی و اجتماعی جوامع میزبان، بازطراحی شوند و از افراط های بیدلیل و سلایق تنگ به دور بمانند، تشیع میتواند چهرهی نافذ خود را در چهارراه جهانی ارائه دهد.
چنانکه در طول قرون، آیینهای عزاداری را با سنتهای بومی هر سرزمین، از عراق و ایران، تا لبنان و پاکستان، و افغانستان و آذربایجان و بحرین آمیختهاند. اینک که جمعیت شیعیان در دیگر سرزمینهای اسلامی و غیر اسلامی رو به رشد است، نیز انتظار میرود این آیینها با شمایل و ساختاری برگزار شوند که نه تنها با مفاهیم معنوی تشیع هماهنگ باشند، بلکه ابعاد جهانشمول آن را تقویت کنند، و به تناسب ظرف هر منطقه، قابل ادراک باشند.
اربعین؛ روح انسانی عاشورا؛
در میان همهی این آیینها، اربعین شاید از کاملترین جلوه های همافزایی معنوی و انسانی باشد، که روحی عاشورایی را قالبی معاصر با آثاری شگرف به نمایش می گذارد. مگر نه این است که درهراربعین شاهد وسیعترین و زیباترین جلوههای انسانیت در سرزمین رنجدیدهی عراق هستیم؟ مردمانی از طبقات و لایههای گوناگون اجتماعی که برخی خود در طول سال برای گذران زندگی معمول کم دچار دشواری هستند، هر آنچه دارند به پیشواز زائران حسین (ع) تقدیم می کنند. شیفتگان سید الشهدا (ع)، چون رودخانههایی از نور از هر سوی عالم و از هر ملیت و نژاد بهسوی کربلای معلی جاری می شوند. در ضیافتی آسمانی عالیترین چشمه های کرامت اخلاقی از هر گوشهی این سرزمین می جوشد و مهربانی چون نوایی آسمانی از هر کوی و برزن زمزمه میشود. در فستیوالی از «نوع دوستی» صحنههایی روایت میشود که در باور آدمی نمیگنجد؛ گویی فرشتگان، آدمیان را به مهمانی خود فراخوانده اند.
اربعین بهمثابه ابررخداد شبکهای؛
قدرت شبکهای و چندبُعدی «ابررخداد» اربعین از منظر گستره و تنوع جمعیتی و ملیتی، طبقاتی و رفتاری و پیوند سنت ها و فرهنگ ها در مغناطیس شکوهمند خود، دیده ها و دل ها را محو جذبه ی خود ساخته و خیزشی پر دامنه ایجاد می کند. ذات اربعین، و امواج پیوسته ای از شیفتگی به یک نهضت مقدس و یک رهبر فراتاریخی به نام حسین (ع)، سرزمین های دور و نزدیک را در برگرفته و به هم پیوند می زند. وقتی شبکه ای با این ابعاد شکل بگیرد به دلیل هم افزایی ارتباطی، «قدرت نرم» و کارکردهای فوق تصوری نیز پیدا می کند و نهتنها در جغرافیای عراق که در هر نقطهای از جهان، امکان بازآفرینی همان روح و پیام را فراهم میکند.
بازآفرینی روح اربعین در سراسر جهان؛
این گونه است که هر ساله میلیون ها دلداده به زنجیرهی اربعین میپیوندند و یکی از شکوهمندترین اجتماعات انسانی را شکل می دهند. آن جمعیت بیشتری که امکان حضور در سرزمین مقدس را ندارند، میتوانند در هر نقطهای از جهان، روح اربعین که تجدید بیعت با حسین (ع)، بازگشت به ارزش های توحیدی و احیاء کرامت انسانی است، را بازآفرینی کنند: در قالب اجتماعات و برنامه های اندیشیده، متین و پرمعنا و منطبق با زمانه، بدون اسراف و افراط، با استقلال از دولت ها و احزاب، با دعوت و امکان حضور مذاهب و ادیان دیگر، همراهی با مظلومان تحت ستم غزه که با امکاناتی اندک در برابر لشکری از ستم ایستاده اند، با یاری بی سرپرستان و ایتام، با کمک به بی سرپناهان و کارتن خواب ها، دستگیری و اطعام نیازمندان، اهداء خون و عیادت بیماران، آزادی زندانیان مالی، خدمات اجتماعی، یادداشتها و پیام های دردآشنا با رنج بشریت و سرشار از معنویت و عقلانیت به مردمان نزدیک و دوردست، با کنشگری فعال از طریق رسانههای گروهی و اجتماعی و هر آنچه خیر و همدلی و همدردی و در یک کلمه نیکوکاری با همنوعان است، می توان اربعین را به زمزمه ای انسانی در فراسوی مرزهای شیعی تبدیل کرد. اربعین، رمز و سمبل روزی است که می بایست، نخبگان را به اندیشه، ثروتمندان را به انفاق، قدرتمندان را به انصاف، سیاستمداران را به حقیقت، و حکمرانان هر سرزمین را به تجدید نظر و راهی برای انسانی تر کردن حاکمیت های خود فراخواند. اینگونه، اربعین، نه فقط یک رخداد یا راهپیمایی یا یک روز، بلکه آیینی برای احیای بشریت خواهد بود.
اربعین اپیزود دوم عاشورا و جوششی بین المللی؛
چنان که گفته شد، اربعین گویی اپیزود دوم و مکمل عاشوراست و البته فرصتی برای جبران جاماندگی ها و غفلت ها. حتی آنان که نسبت به جنبه های مناسکی اربعین دچار تاملند، بدانند که اربعین جوششی اجتماعی و بین المللی از قلب منطقه تا آن سوی اروپا، آمریکا، آفریقا و آسیای جنوبشرقی است و نباید آن را در حصار تنگ ایرانی بودن، یا عراقی بودن یا بدتر از این، حزبی و جناحی بودن، تحلیل و تفسیر نمود که این هم بدگمانی به خیل عظیم و میلیونی مردمانی است که با این مناسبت پیوند دارند و هم محروم ساختن خود و یا خدایی ناکرده ایستادن بی حاصل و پرهزینه در برابر جریانی فراتر از بسیاری دیگر از جوشش های اجتماعی دائمی یا فصلی منطقه است. علاوه، اربعین از سوی خیل پرشمار مراجع و علمای درجه اول شیعه به رسمیت شناخته شده و بسیاری خود به آن اهتمام داشته اند. از این روی، باید مراقبت شود که اربعین را در معرض نگاه تقلیلگرایانه یا جناحی و تفننی یا انتقادهای مخرب حزبی و سیاسی قرار ندهیم. در همه حال، حفظ ابعاد معنایی و روح آیینی و انسانی اربعین، اصلیترین مسئولیت ما در قبال این رخداد است.
رفتار دینی در عصر رسانه: تیغ دو دَم رسانه؛
به طور کلی و در دوران پرسشگری های به حق و شبهه افکنی های نا حق، هر حرکت و هر اقدام و رفتاری به نام و در حوزه ی مذهب نیازمند دقت و تاملی دوچندان است. بدانیم، در بستر رسانه های مدرن می توان از ارتعاشی به ظاهر کوچک موجی عظیم در جهت مثبت یا منفی پدید آورد. همچنان که سخاوت اسطوره ای اربعین ظرفیت جهانی شدن دارد، یک رفتار یا بیان حساب نشده می تواند میلیونها بار تکرار یا سالها دیده شود و خسارتی عظیم بر جای بگذارد. تکنولوژی رسانه، به دلیل سرعت، گستردگی و توان برجستهسازی، تیغی دو دَم است که دقت در مضامین را یادآور می شود و مسئولیت چگونگی هر رفتار و حضور را، مضاعف می سازد. ای کاش در هر جای جهان، بین فضای درون مذهبی در خانه و حسینیه، با فضای عمومی و بین المللی تمایز قائل شویم. چه بسا شیوهای از عزاداری یا دینداری که در محیط داخلی شیعی پذیرفته است، برای ملأ عام و پیام جهانی مناسب نباشد. این دقت و سنجیدگی، تنها بخشی از مسئولیت بزرگی است که در قالب زیست راهبردی و بازتعریف تمدنی تشیع معنا پیدا میکند.
بازتعریف تشیع بهعنوان الگوی تمدنی برای آینده؛
با این مقدمه و ملاحظات، تشیع، اگر خود را نه فقط بهمثابه اقلیتی اسلامی و نه صرفا در تکاپوی اثبات حقانیت خود به اهل تسنن، بلکه بهمثابه نقطه ی مرکزی ساماندهی این شبکه ی عظیم زیست انسانی برای حقیقت در جهان مدرن بازتعریف کند، میتواند هم جامعهی مسلمانان را به حقانیت خود واقف گرداند و هم فراتر از جامعهی مسلمانان، الگویی تمدنی برای آیندهای انسانیتر ارائه دهد.
اگر مجالی واقعی به بازاندیشی خود دهیم، اربعین با ظرفیت ها و نمادهای انسانی و جهان شمولش، میتواند رمز حیات معنوی به ویژه برای جوانان تشنه ی حقیقت باشد. حتی اگر مخاطب جهانی ما، پیوندی تاریخی یا مذهبی با عاشورا نداشته باشد، آنچه در اربعین متجلی میشود، حقیقتی مشترک و فرا زمانی است. این مهم، به ویژه در دوران افول بسیاری از مکاتب و ایدئولوژی ها، می تواند مقدمهای بر جهانیسازی اخلاق و هویت تشیع در سپهر انسانی باشد. این صرفاً یک تحلیل نیست، بلکه در بطن خود پیشنهادی برای زیست راهبردی و نقشآفرینی جهانی تشیع با زبان انسانیت در روزگار ماست. مگر نه این است که حسین (ع)، شهید آزادگی و مظهر جاودان انسانیت بود؟
نظر شما