شش هفت سال پیش، در تهران و قبل از یک اثاث کشی جانفرسا، با توافق همسرم، تلویزیون گندهی 21 اینچی خانهام را بغل کردم و به سختی از طبقهی سوم ساختمان بدون آسانسور کوچهی نسرین، بردمش سر کوچه،گذاشتمش کنار سطل زباله. عبارت «کاملا سالم» را روی کاغذی نوشته و چسبانده بودم به صفحهی مبارکش. از آن وقت تا حالا ما در خانه چیزی به نام تلویزیون نداریم و از بسیاری گفتگوها و برنامهها بیخبرم. اما دیروز، اتفاقی در یکی از سایتهای خبری، برشی از یک گفتگوی خبری توجهم را جلب کرد.
دیدم آقای ابوالفضل ظهره وند از اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است: «ما داشته مان را کم میبینیم، اما آنها خسارت کم ما را زیاد نشان میدهند. همین B۲ آمریکا در راه داشت گم میشد. یک قارقارک دارند با ۳۵ سال سن به نام B۲. از ۲۰ فروند B۲ فقط ۷ فروند توان عملیات دارند. آمریکا در حال فروپاشی است، باور کنیم». کاری به فروپاشی آمریکا ندارم. ولی واژهی قارقارک توجهم را جلب کرد.
خیر سرم، اهل ادبیات هستم و دستی دارم بر آتش داستان و شعر. کلمات برای من بیاهمیت نیستند. قارقارک که گاهی غارغارک هم تلفظ میشود، هم کنایه از وسیلهای کهنه و مستعمل است، هم آلتی پر سر و صدا، هم یک اسباب بازی قدیمی با ساختار بسیار ساده. ... دیدم این توصیف و نامگذاری عالمانهی سناتور ظهره وند، با اطلاعاتی که دربارهی آن شاهکار مهندسی – نظامی خواندهام، هیچ ربط و نسبتی ندارد.
از خودم پرسیدم: قضه چیست؟
این آدمِ مسئول میخواهد چه بگوید؟
آیا او تصور کرده که سخنانش به سرعت به انگلیسی ترجمه میشوند و با چاشنی تحقیر و تصغیر، کل کنگرهی آمریکا و طراحان نورثروپ و فرماندهان پنتاگون را سرجایشان مینشاند؟
یا فکر میکند میلیونها بیننده پای این مصاحبه نشستهاند و به این جمعبندی میرسند که اساسا حملهی آمریکا به تاسیسات هستهای کشورمان، یک شوخی کوچک بوده است؟!
نمیدانم...
ولی بیایید اندکی به این موضوع بپردازیم که چرا در نظام حکمرانی ما، از دهدار اوشتولوم گرفته تا بخشدار پوران کلای سفلی و امام جمعهی آن شهر گرفته تا فرماندار و استاندار و نماینده، همه و همه، مداوما دربارهی همه چیز حرف میزنند.
واقعا چرا؟
آیا ما صاحب کهکشانی از رسانههای پرمخاطب هستیم که همهی آنها نیاز به خطیب و سخنران و کارشناس و تحلیلگر دارند؟
آیا در این کشور، دهها میلیون نفر شهروند، با اعتمادی راسخ و باوری همیشگی، همواره منتظر آن هستند که با شنیدن اظهارنظر سخنرانان و مصاحبه شوندگان، از سیاهی ماست و نرمای سمباده و سپیدی زغال و دیگر اسرار عالم سردربیاورند؟ ناقلاها! نکند برای این اظهارات، پول به حسابتان واریز شده! به گمانم نه. چنین نیست.
بازگردیم نزد رجلی که این نام تازه را برای بی2 برگزید.
اگر تصور میکنید که پرندهای افسانهای بر شانهی راست ظهره وند نشسته و اتفاقی در حلقهای جدید بُر خورده و با عدد ناچیز 240 هزار رای، به عنوان نماینده تهران به مجلس راه یافته و حالا حالاها باید تمرین کند، سخت در اشتباهید. چرا که اطلاعات سایت مرکز پژوهشهای مجلس، نشان میدهد؛ او سفیر ایران در ایتالیا و افغانستان، معاون رسانهای دبیر شورای امنیت ملی، نماینده ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان و حتی عضو تیم مذاکرکننده هستهای بوده است. صد البته نمیتوان به همین سادگی، او را شماتت کرد. چرا که در ردههای بالاتر نیز، شاهد انتشار اظهارات شگرف فراوانی هستیم.
به عنوان مثال، ابراهیم عزیزی رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز در هشدار به مقامات اروپا گفته است: «اگر ماشه را فعال کنید، هزینه سنگینی میپردازید!» رضایی میرقائد، در اثنای جنگ اعلام کرد که از یک ابزار جنگی رونمایی خواهیم کرد که جهان تاکنون چنین چیزی به خود ندیده است.
نمیدانم حق دارم بپرسم یا نه؟ ولی کاش عزیزی، در ادامه توضیح دهد؛ در صورتی که اروپای لاکردار برای اعمال فشار مکرر بر کشورمان به جمعبندی برسد و مکانیسم ماشه را فعال کند، دقیقا چه هزینهی سنگینی خواهد پرداخت؟
آب و نان اروپا دست ماست یا نوشیدینی و نفت و گازشان؟
تنظیم دوستان و دشمنانشان با ماست یا تامین امنیتشان؟
چرا کاری می کنید که سخنان دیگر مقامات نیز در قامت بلوف و شوخی جلوه کند؟
لابد رییس کمیسیون، قصد دارد این پرونده را به مشاور جوان دکتر خلبان بسپارد و بگود: آقا مهدی! یکی از همون فوتوشاپهای قشنگ بکش. ده تا بمب اتم رو روی کشورهای اروپایی نشون بده.
یحتمل آقا مهدی خواهد پرسید: همه شون؟ کشورِ دوست نداریم اونجا؟
یحتمل عزیزی خواهد گفت: دوست کجا بود! همه شون رو سوراخ سوراخ کن.
خب... برگردیم به همان نقطهی آغاز.
راستش را بخواهید؛ سخنان ظهره وند، از برخی جهات برای من ارزشمند بود. چرا که مرا مجبور کرد بیش از یک ساعت دربارهی بسیاری از اعضا و روسای پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس، تحقیق کنم. دروغ چرا... اسامی و طول دوره بسیاری از آنها را فراموش کرده بودم.
طولانیترین دورههای ریاست این کمیسیون پرفروغ در اختیار علاالدین بروجردی و حسن روحانی بوده که اولی 9 سال و دومی 14 سال بر این کرسی نشستهاند.
مروی و خلخالی و فلاحت پیشه نیز با دورههای کوتاه یک ساله در ته جدول بودهاند. این کمیسیون برخلاف کمیسوین فرهنگ و اینها، خواهان بسیار دارد و میتواند با حضور 19 تا 23 نماینده تشکیل شود.
میدانید دربارهی مواضع و اظهارات بسیاری از روسا و اعضای کمیسیون مزبور، نگرانی من چیست؟ با خودم میگویم: خدا کند تحلیلگران سیاسی – امنیتی کشورهایی که هر کدام با انگیزه و هدفی خاص، به طور مداوم اخبار ایران را رصد و اظهارات مقامات را مانیتورینگ میکنند، این گفتههای نغز را به عنوان بخشی از برونداد و خروجیِ هوشِ امنیتی و دانش امنیتی نظام حکمرانی ایران قلمداد نکنند. خدا کند به این نتیجه نرسند که به خاطر مناسبات و تنظیمات غلط سیاسی و انتخاباتی، سطح دانش بسیاری از نخبگان سیاسی ایران به پایین ترین حد در تاریخ معاصر رسیده و چنین چیزی برای ما، از قارقارک هم خطرناکتر است.
نظر شما