شرق: طی هفتههای اخیر کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، به محور مذاکرات غرب و شرق تبدیل شدهاند تا تهدیدها برای اعمال محدودیتهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران از طریق تحریم احتمالی نفت عملی شود. این رایزنیها در شرایطی در جریان است که روابط ایران و اعراب به سراشیبی افتاده و در این رابطه طی سالهای اخیر تنشی پیدا و پنهان حاکم شده است. این در حالی است که در این سالها دولت محمود احمدینژاد تلاش بسیاری داشت تا مناسبات خود را با این کشورها بهبود بخشد که تاکنون توفیقی در این زمینه به دست نیاورده است. در همین حال برخی بر این عقیدهاند که اگر روابط ایران و اعراب به گونه دیگری بود شاید اجماع منطقهای که غرب به دنبال آن است، هیچگاه شکل نمیگرفت و به این ترتیب تنش موجود عملا به فرصتی برای غرب تبدیل شده است تا خواست خود را عملی کند. این فرصت البته برای اعراب نیز غنیمت شمرده شده تا به گفته دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بینالملل، «اجماع منطقهای و بینالمللی علیه جمهوری اسلامی را تقویت کنند تا با مهار ایران منافعشان را تامین کنند.»
طی هفتههای اخیر غرب رایزنیهای خود را به منظور اعمال محدودیتهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران با تحریم نفت از طریق یارگیری از کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس افزایش داده، این درحالی است که در این میان روابط ایران با کشورهای عرب خلیجفارس با تنش دنبال میشود، آیا میتوان گفت که تنش در این روابط به فرصتی برای غرب به منظور تحریم ایران تبدیل شده است؟
به نظر من تنش در روابط ایران با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس هیچگاه خوب نبوده و نیست. اما نقش اخیری که اعراب در تنش تازه در روابط خود با ایران برعهده گرفتهاند تا آمریکا با همراهی این کشورها، جمهوری اسلامی را تحت فشار متقاعد به عقبنشینی از مواضع خود کند که در قلب آن تحریم نفت قرار دارد، جنبه سیاسی و استراتژیک دارد. به طور کلی تنش در روابط ایران با اعراب که غرب هم به دنبال آن است میتواند هم تهدید باشد و هم فرصت. تهدید از آن منظر که گسترش تنش و احتمال تهدید در منطقه به ضرر خود این کشورهاست و فرصت از آن روی است که خواست اعراب برای پیشبرد سیاست مهار جمهوری اسلامی ایران محقق خواهد شد.
کشورهای عرب منطقه حاشیه خلیجفارس هم بر این موضوع اذعان دارند که هر نوع ناامنی و تنش در منطقه میتواند به تهدیدی برای آنها تبدیل شود چون به هر حال آنها را درگیر خواهد کرد. به خصوص که این ناامنیها میتواند همزمان با تحولات در کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا تحت عنوان «بهارعربی» باشد. بر این اساس این کشورهای قطعا احتیاط لازم را نیز در دستور کار قرار خواهند داد تا این ناامنیها گستردهتر نشود. به عقیده من تنش اخیر در نهایت به جنگ منجر نخواهد شد چرا که کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس با وجود اینکه نشان میدهند که با غرب همکاری کامل خواهند داشت از بروز هرگونه جنگ احتمالی در منطقه استقبال نمیکنند زیرا این جنگ احتمالی در وهله نخست به ضرر خود آنها تمام خواهد شد و این کشورها نمیتوانند خود را درامان ببینند. عربها خود میگویند که «در جنگ دو فیل علفهای زیر پا هم له میشوند»، بر این اساس عربها بر خلاف آنچه نشان میدهند از جنگ استقبال نمیکنند و در حال فشار هستند تا مسیر اعمال فشار بر ایران به جنگ منتهی نشود. از این رو کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس در حال همراهی و رایزنی با آمریکا هستند تا به اصطلاح اجماع بینالمللی علیه جمهوری اسلامی ایران را تقویت کنند و مسیر را به سمتی هدایت کرده تا منافعشان تامین شود؛ یعنی هم بحران جدی در منطقه بروز نکند و هم ایران مهار شود. در هر حال اینکه اعراب برای جایگزینی نفت جمهوری اسلامی ایران در صورت تحریم اعلام آمادگی کردهاند، میتواند استراتژی باراک اوباما رییسجمهوری ایالات متحده آمریکا را یک گام به پیش ببرد. با وجود آنکه همین تحریم ممکن است محدودیتهای جدی برای اقتصاد بیمار آمریکا و همچنین امنیت اقتصاد جهان ایجاد خواهد کرد.
در سالهای اخیر جمهوری اسلامی ایران تلاش بسیاری برای بهبود روابط با کشورهای عرب خلیجفارس داشته است، آیا میتوان گفت غرب در مسیر تلاش برای بهبود روابط ایران و اعراب مانعی جدی بوده است زیرا از این تنش سود میبرد؟
به اعتقاد من بیتاثیر نبوده است، چرا که غربیها بدشان نمیآید که روابطشان با اعراب را روز به روز توسعه دهند، با این حال اعراب در رابطه خود با غرب نگاه نسبتا مستقلی دارند و به دنبال آن هستند که در این رابطه وابستگی همه جانبه وجود نداشته باشد. اما در سالهای اخیر این کشورها نزدیکی بیش از پیش با غرب را در دستور کار قرار دادهاند چون فکر میکنند چاره دیگری ندارند و این نزدیکی میتواند منافع آنها را در مهار ایران تامین کند.
نمونه چنین رویکردی را میتوان در رای مثبت اتحادیه اروپا به آخرین قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران شاهد بود. در زمان بررسی و تصویب قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا موافق صدور این قطعنامه علیه ایران نبود چرا که دیدگاه آمریکایی در پرونده ایران حاکم میشد و نقش مستقل اروپاییها که همواره راهحل مسالمتآمیز و بینابینی را در دستور کار مناقشات بینالمللی قرار میدهند، کمرنگ میکرد. با این حال در نهایت اروپاییها به این نتیجه رسیدند که چارهای جز همراهی با صدور این قطعنامه و اعمال خواست آمریکاییها نداشتند. امید اتحادیه اروپا این است که با اعمال فشارهای شدید از جنگ که منافع آنها را در منطقه به خطر میاندازد، جلوگیری شود.
عمده سیاست و دیدگاه غرب این است که جمهوری اسلامی ایران کشوری در منطقه است که منبع اصلی تهدید منطقهای یا همان رویکرد قدیمی «ایران هراسی» است، حال ایران در حال قدرتمند شدن است و برنامه هستهای جمهوری اسلامی اگر به نقطه بدون بازگشت برسد، مهار ایران سختتر خواهد شد. بر این اساس غرب به وسیله سیاستهایش به دنبال ایجاد تنش در روابط ایران با اعراب است تا با همراهی این کشورها مهار ایران را آسانتر کند. اینکه همزمان بروز هرنوع تهدیدی از جانب جمهوری اسلامی ایران، کشورهای عرب خلیجفارس به خصوص عربستان به وسیله آمریکا تجهیز نظامی و تسلیحاتی میشوند به آن معنا نیست که شرایطی برای این کشور ایجاد کند تا این تسلیحات را علیه ایران استفاده کنند بلکه در راستای حفظ توازن قدرت در منطقه است. استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه این است که باید همواره یک اهرم متعادلکننده قدرت ایران وجود داشته باشد. در دورهای این نقش بر عهده عراق بود و اکنون آمریکا به دنبال آن است که این نقش را به عربستان واگذار کند. گو اینکه پیش از این غرب به دنبال آن بود که این نقش را به ترکیه واگذار کند ولی این دو کشور هیچگاه تهدیدی برای یکدیگر نبودهاند.
به نظر شما آیا اکنون افزایش رایزنیها و تلاش جمهوری اسلامی ایران برای بهبود روابط با کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس میتواند به ترمزی برای اعمال تحریمها به خصوص تحریم نفت تبدیل شود؟
بازیگر اصلی در صحنه تحریمها علیه ایران، آمریکاست. نقش اعراب در این مرحله زیاد کارساز نیست و به نوعی نقش اعراب در تحریم ایران تابعی از اراده آمریکاست. در این میان برخی گمان میکنند با دیپلماسی فعال شاید بتوان همکاری اعراب را به دست آورد. این در حالی است که دیپلماسی الزاما همیشه و همه جا جوابگو نیست. دولت فعلی بیشترین تلاشها را برای نزدیکی به اعراب منطقه کرد اما نتیجه مورد نظر به دست نیامد، چون طرف مقابل اساسا به گونه دیگری فکر میکند. برای فعال شدن دیپلماسی باید دید که چقدر فضا برای فعال شدن وجود دارد. همیشه سفرهای دورهای مقامات و مسوولان به کشورهای درگیر در مناقشه و بحرانهای منطقهای و بینالمللی نمیتواند منجربه کاهش آن شود.
در چنین فضا و شرایطی نیاز است که ایران به عنوان یک قدرت منطقهای جدیت خود را نشان دهد به گونهای که این نگاه را جا بیندازد که امنیت ایران در منطقه امری حیاتی است و میتواند تامینکننده امنیت برای کل منطقه باشد. سیاست جمهوری اسلامی ایران با دیپلماسی فعال باید به گونهای باشد که علاوه بر دفاع از منافع خود بازدارندگی را هم مورد تاکید قرار دهد. ایران حق دارد برای حفظ امنیت و منافع خود از بازدارندگی استفاده کند. مگر عربستان نبود که به بهانه حفظ امنیت خود و به اصطلاح امنیت به هم پیوسته در منطقه به بحرین لشکرکشی کرد. یا آمریکا صحبت از بازدارندگی برای بسته نشدن تنگه هرمز میکند.
لازم است ایران در مسیر دیپلماسی خود فضاهایی را ایجاد کند که اثربخش و نشاندهنده موضع جدی جمهوری اسلامی ایران باشد. بنابراین نزدیک شدن به کشورهای طرف رایزنی برای اعمال محدودیت علیه ایران همیشه نمیتواند خوب باشد. مهم این است که هر از گاهی ایران به اعراب این واقعیت را گوشزد کند که کشوری با یک قدمت تاریخی است که میتواند نقش مهمی در تامین امنیت و ثبات منطقه ایفا کند و امنیت جمهوری اسلامی با امنیت کشورهای عرب خلیجفارس به هم پیوسته است.
راهحل من این است که جمهوری اسلامی ایران باید خود امنیت منطقه را تعریف کند، به گونهای که نشان دهد سیاست ایران «دفاع تهاجمی» است، به آن معنا که ایران خود بخشی از امنیت منطقهای است و برای افزایش نسبی آن تلاش میکند؛ یعنی حضور فعال برای جلوگیری از ناامنی در منطقه که میتواند دامنگیر همه شود، داشته باشد. این نوع دیپلماسی مشروعیت دارد. نکته مهم دیگر این است که ایران باید نشان دهد که بازیگر خردمندی در منطقه است و نباید اجازه دهد تا اجماع بینالمللی علیهاش شکل بگیرد. مثلا سیاستهای ایران نباید به گونهای باشد که به آمریکا اجازه دهد که حفظ امنیت تنگه هرمز را به حفظ امنیت اقتصاد و انرژی جهانی ارتباط دهد و برای خود مسوولیت حفظ آن را قایل شود. این میتواند افکار عمومی بینالمللی را علیه ایران کند.
نمونه آنچه مورد اشاره قرار گرفت در هفتههای اخیر در دستور کار جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت به طوری که مقامات سیاسی و نظامی ایران تهدید کردند که در صورت تحریم نفت ایران تنگه هرمز را مسدود خواهند کرد. با این حال این رویکرد منجر به شکلگیری رقابت تسلیحاتی تازه در منطقه و ورود ناوهای بیشتر کشورهای فرامنطقهای به خلیجفارس شد.
به اعتقاد من نباید با کوچکترین مسالهای تهدید کنیم که تنگه هرمز را مسدود خواهیم کرد. در بیان این تهدیدها باید محتاطتر بود چون طرف مقابل هم به دنبال آن است که اجماع بینالمللی ایجاد کند که ایران را منبع تهدید و ناامنی در منطقه معرفی کند و آمریکاییها هم به دنبال آن هستند تا نشان دهند که این مسوولیت آنهاست تا جلو هرگونه تهدید علیه تنگه هرمز را بگیرند. بنابراین ضمن آنکه باید موضع قدرتمند و بازدارنده داشته باشد، باید نشان دهد بازیگر مسوولی در منطقه و حفظ ثبات و امنیت تنگه هرمز جزو حیات و ممات ایران است.
طی هفتههای اخیر کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس، به محور مذاکرات غرب و شرق تبدیل شدهاند تا تهدیدها برای اعمال محدودیتهای بیشتر علیه جمهوری اسلامی ایران از طریق تحریم احتمالی نفت عملی شود.
کد خبر 196247
نظر شما