۰ نفر
۱۷ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۸

برای فرانسوا تروفو سینما یک حرفه نبود، بلکه مهم‌ترین چیزی بود که او می‌توانست همه زندگیش را وقف آن کند.

نزهت بادی: ششم فوریه سالروز تولد فرانسوا تروفو است که وقتی از او می‌پرسیدند زندگی را انتخاب می‌کند یا سینما، بدون هیچ تردیدی سینما را انتخاب می‌کرد.

در واقع برای او سینما یک حرفه نبود، بلکه مهم‌ترین چیزی بود که او می‌توانست همه زندگیش را وقف آن کند. بی‌جهت نیست که ژان لوک گدار دلیل مرگ زودهنگام او را فکر کردن و عشق ورزیدن مفرط به سینما می‌دانست.
اگرچه او یکی از تاثیرگذار‌ترین منتقدین مجله کایه دو سینما و پایه‌گذاران موج نو فرانسه است، اما ما بیش از هر چیزی شیفته علاقه دیوانه‌وار و ستایش‌آمیزش نسبت به سینما هستیم، درواقع او بود که به ما آموخت می‌توان شور و وجد حاصل از لذت فیلم دیدن را با تحلیل نکته بینانه و دقیق آن درهم آمیخت. حالا دیگر سال‌هاست که ما سینمادوستان وقتی می‌خواهیم حقانیت علاقه‌مان به فیلمساز خاصی را اثبات کنیم، به جملات و نقل قول‌های او متوسل می‌شویم.
تا پیش از این به نظر می‌رسید خودآگاهی و‌ شناختی که منتقد در هنگام تماشای فیلم با آن درگیر است، نمی‌گذارد که مثل آدم‌های معمولی از سینما لذت ببرد و وقتی به نوشتن نقد درباره آن مشغول می‌شود، به جراحی می‌ماند که با بی‌رحمی فیلم را تکه تکه می‌کند و مورد کالبدشکافی قرار می‌دهد.

تروفو خودش در مقاله مشهورش «منتقدان چه سودایی در سر دارند» می‌نویسد که خطری که اجبار به تحلیل و تشریح لذت شخصی از فیلم‌ها دارد این است که می‌تواند اشتیاق آدم را زائل کند. چیزی که هرگز درباره خودش اتفاق نیفتاد و عشق سودایی‌اش به تماشای چند‌باره و پی‌در‌پی فیلم‌ها و نوشتن درباره آن‌ها تا پایان عمر کوتاهش باقی ماند.
حتی وقتی به عنوان فیلمساز نیز کارش را شروع کرد، هرگز از این علاقه بیمارگونه به سینما خلاص نشد. انگار بعد از آن همه مطالب مختلف که در ستایش فیلم‌های محبوبش نوشته بود، می‌خواست فیلم مورد علاقه خودش را بسازد.
به همین دلیل شاید هیچ فیلمسازی را نیابید که تا این حد در آثارش ادای احترام به کارگردانان محبوبش دیده شود، تا جایی که بیشتر فیلم‌هایش به فیلمسازان بزرگی که از آنان به عنوان نیاکان و اجداد سینمایی خود یاد می‌کرد تقدیم شده و در گوشه و کنار آن می‌توان ارجاعاتی به فیلم‌های مورد تحسینش را یافت.
اگر می‌بینید که تروفو به عنوان یک منتقد موفق می‌شود شور و اشتیاقش به سینما را حفظ کند و در این حرفه دوام بیاورد، شاید مهم‌ترین دلیلش این بود که او با دیده متفاوتی به مقوله نقد می‌نگریست و آن را نوع دیگری از فیلم ساختن تلقی می‌کرد و معتقد بود که بررسی عمیق فیلمی که آدم آن را تحسین می‌کند، این توهم را به وجود می‌آورد که انگار در حال تکرار آفرینش دوباره‌‌ همان فیلم هستیم.
تروفو بود که با نقد‌ها و نوشته‌های سینمایی‌اش ثابت کرد که نه تنها می‌توان به عنوان یک منتقد حرفه‌ای از تماشای فیلم‌ها لذت بیشتری برد، بلکه می‌توان تجربه حاصل از مواجهه با فیلم مورد علاقه را نیز با دیگران در میان گذاشت و تقسیم کرد و با این کار فرایند لذت بردن از فیلم را تداوم و تکامل بخشید.
انگار منتقد با پرسه زدن و واکاوی در دنیای فیلم اجازه نمی‌دهد که اثر در ذهن مخاطب پایان پذیرد و کنار گذاشته شود و با مراجعه به آن و بررسی در مقاطع مختلف، آن را در طول زمان زنده نگه می‌دارد. با چنین رویکردی است که می‌توان دریافت که یک فیلم برای ادامه حیات و حفظ بقایش چقدر به این منتقدهای لعنتی نیاز دارد. چه کسی می‌تواند انکار کند که فیلم‌های هیچکاک بعد از آن گفت‌وگوی شگفت‌انگیز تروفو با هیچکاک که به سیر و سلوکی در دنیای رازآمیز سینمای هیچکاک می‌ماند، به درک تازه‌ای از آثار استاد نرسیده است!
خیلی‌ها در شکل گیری علاقه‌ام به سینما تاثیرگذار بوده‌اند، اما وقتی فکرش را می‌کنم که اگر سینما تروفو را نداشت، شاید کار من به حرفه نقد نمی‌کشید و هرگز نمی‌توانستم فوران احساس شیدایی‌ام به سینما را در قالب نوشتن درباره آن جای بدهم. فقط کسانی مثل ما می‌دانند که نوشتن درباره فیلمی که از ما آدم دیگری ساخته، چه لذت عجیبی دارد که شاید حتی خود فیلمساز هم آن را تجربه نکرده باشد.

5858
کد خبر 197650

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 7 =