۰ نفر
۱۰ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۳۰
سفرنامه ۶ روز در قلب سوئیس

سوئیس همیشه بهترین انتخاب برای سفر خارجی بوده و هست. در اینجا سفرنامه ای از سوئیس را خواهید خواند و خود را در این کشور تصور خواهید کرد.

 من مانا رحمانی قصد دارم تا خاطرات خودم رو در سفر به سوئیس با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم با تعریف این خاطرات همان حس شیرینی که تجربه کرده‌ام برای شما هم تداعی شود. پاییز ۱۴۰۲ بود، وقتی تصمیم گرفتم سفری به قلب اروپا داشته باشم، در میان تمام مقصدها، سوئیس با چشم‌اندازهای نفس‌گیر، دریاچه‌های آرام و کوه‌های آلپ سفیدپوشش در ذهنم می‌درخشید.

از همان ابتدا می‌دانستم که با تور عادی نمی‌خواهم سفر کنم و به دنبال توری خاص بودم که همه چیز را از برنامه‌ریزی دقیق تا بهترین تجربه‌ها به من ارائه دهد. به توصیه دوستان، با آژانس آریا کیا سفر آشنا شدم؛ آژانسی که به‌عنوان مجری مستقیم تور سوئیس شهرت داشت و سفر به سوئیس را به شکل منحصربه‌فردی برای گردشگران فراهم می‌کرد.

 این تور، شامل شهرهای مهم سوئیس از جمله زوریخ، برن و ژنو بود، و من شانس این را داشتم که با همراهی یک گروه فوق‌العاده و راهنمایی‌های حرفه‌ای، این ماجراجویی را تجربه کنم. حالا می‌خواهم شما را با خودم به سفری ببرم که از روز اول تا آخر، پر از لحظات ناب و خاطره‌انگیز بود.

 روز اول: آغاز سفر از ژنو - شهر دریاچه‌ها و افق‌های تازه

 ورود به ژنو با حس تازگی شروع شد؛ حس آشنایی و هیجان از آغاز یک سفر متفاوت با آریا کیا سفر. در مسیر کوتاهی به هتل، نگاهی به شهر انداختم؛ ساختمانی زیبا و چشم‌انداز دریاچه ژنو از پنجره‌ها که انگار صدای آرامش‌بخشش تا قلب آدم می‌رسید.

بعد از رسیدن به هتل ماکسیم ژنو و گرفتن اتاق‌هایمان، اولین چالش روز شروع شد؛ همه از اتاق‌های کوچکش شوکه شدیم! اما چشم‌انداز زیبای اتاق به سمت خیابان‌های قدیمی ژنو، از نگرانی‌مان کم کرد. بعد از استراحتی کوتاه، به همراه گروه به دریاچه ژنو رفتیم؛ جایی که فواره‌ی بلند و معروف ژنو، با قدرت تمام آب را به آسمان می‌فرستاد و انگار هر قطره‌اش به‌جا مانده‌های خستگی را از وجودم پاک می‌کرد.

 قدم زدن در کنار پارک انگلیسی و دیدن ساعت گل هم بخشی از تجربه روز اول بود. از راهنما شنیدم که این ساعت نماد دقت و زیبایی طبیعت در ژنو است؛ ثانیه‌هایی که با شکوفه‌های تازه در گردش‌اند. غروب که شد، به هتل برگشتیم و در لابی، با هم‌سفران درباره فردا و ماجراجویی‌های جدید صحبت کردیم.

 شام را در هتل خوردیم؛ منوی رستوران شامل غذاهای سنتی سوئیسی بود که اولین بار طعمشان را تجربه می‌کردیم. فوندو، غذای معروف سوئیس با پنیر ذوب شده، بخشی از شام بود؛ طعمی که بعضی از دوستان عاشقش شدند و بعضی نه‌چندان راضی!

سفرنامه ۶ روز در قلب سوئیس

 روز دوم: ژنو - کشف تاریخ و فرهنگ در عمق کوچه‌های شهر قدیمی

 صبح زود روز دوم، بعد از یک صبحانه دلچسب، به شهر قدیمی ژنو رفتیم؛ جایی که تاریخ با شما حرف می‌زند. کوچه‌های باریک و قدیمی، حس و حالی به من می‌داد که انگار در دل تاریخ قدم می‌زنم. با کلیسای سنت پیتر آشنا شدیم؛ کلیسایی با معماری خاص که گفته می‌شد زمانی ژان کالون، بنیان‌گذار مذهب پروتستان، در آنجا سخنرانی کرده است.

 به بالای برج کلیسا رفتیم. از آن بالا، کل شهر و دریاچه‌ای که انگار در نور خورشید می‌درخشید، دیده می‌شد. بعدازظهر وقت آزاد داشتیم و سری به مرکز خرید ژنو زدم. بین بوتیک‌های لوکس و ویترین‌های رنگارنگ، هم خرید کردم و هم از زیبایی‌های بیشتر شهر لذت بردم.

آنجا با یک شیرینی سنتی سوئیسی مواجه شدیم که ظاهرش بامزه بود، اما طعمش کاملاً متفاوت از چیزی که انتظار داشتیم. یکی از همسفران بی‌خبر از قیمت‌ها، یک شیرینی کوچک و ساده خرید که متوجه شد بابتش یک مبلغ قابل توجه پرداخته است! تجربه‌ای که همه را به خنده انداخت و به ما یادآوری کرد در سوئیس مراقب قیمت‌ها باشیم.

 روز سوم: حرکت به سمت برن - در راه تاریخ و خاطرات

 صبح روز سوم، حدود دو ساعت راه تا برن پیش رو داشتیم. در اتوبوس، راهنما از تاریخچه شهر برایمان گفت؛ از آن زمانی که خرس نماد شهر شد و برن به‌عنوان پایتخت سوئیس انتخاب شد. وقتی به برن رسیدیم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد، برج ساعت بود؛ ساعتی که مردم هر روز برای تماشای نمایش جذاب آن جمع می‌شوند.

 در ادامه، به خانه انیشتین رفتیم، خانه‌ای کوچک ولی پر از خاطرات جوانی انیشتین؛ جایی که اولین ایده‌های نظریه نسبیت در ذهنش شکل گرفت. عصر، در پارک رز بودیم و تپه‌ای را بالا رفتیم تا از آن بالا، منظره کل شهر را ببینیم؛ شهری که انگار با طبیعت و تاریخ دست‌به‌دست داده بود تا تصویری ناب خلق کند.

 هتل آلته پُست که محل اقامت شبمان بود، بنایی قدیمی و خاطره‌انگیز داشت، ولی داستان‌های مرموزی هم در موردش شنیدیم. یکی از همسفران گفت شب، صدای قدم‌های آرامی از راهرو شنیده که بعداً فهمیدیم از سرویس‌کار هتل بوده که فقط برای چک‌کردن امنیت اتاق‌ها می‌آمده. اما آن لحظه تا صبح برای همه تبدیل به شوخی و خنده شده بود.

 روز چهارم: ورود به لاتربروتن - طبیعت بکر و روح‌نواز

 روز چهارم به سمت لاتربروتن حرکت کردیم؛ در جاده‌هایی که دو طرفشان کوه‌های سر به فلک کشیده و درختانی انبوه داشتند. حدود سه ساعت طول کشید تا به این روستای رؤیایی رسیدیم؛ جایی که آبشارها از دل کوه‌ها فرو می‌ریختند و صدای آب با هر قدم آدم را به آرامش دعوت می‌کرد.

 اولین جایی که دیدیم، آبشار اشتاباخ بود؛ آبشاری ۳۰۰ متری که با شکوهی خاص از صخره‌ها به پایین می‌ریخت. بعد از تماشای آبشار، بخشی از گروه تصمیم گرفت با تله‌کابین به سمت کوه شیلتهورن برود. وقتی به قله رسیدیم، انگار تمام آلپ زیر پایمان بود؛ یک تصویر بی‌نظیر از کوه‌ها، دره‌ها و آسمانی که به زمین نزدیک شده بود. شب را در یک اقامتگاه گرم و دوستانه در لاتربروتن گذراندیم؛ جایی که همه از شگفتی‌های روز چهارم با هم صحبت می‌کردیم.

سفرنامه ۶ روز در قلب سوئیس

 روز پنجم: زوریخ - شهر مدرن و تاریخی

 صبح روز پنجم به سمت زوریخ حرکت کردیم و پس از حدود دو ساعت، وارد بزرگ‌ترین شهر سوئیس شدیم. بعد از رسیدن به هتل مدرن آلبیسریتی و تحویل اتاق‌ها، کمی استراحت کردیم و بعد برای کشف زوریخ راهی شدیم. اولین توقفمان کلیسای گروس‌مونستر بود، کلیسایی با دو برج بلند که نماد شهر به‌حساب می‌آید. با بالارفتن از پلکان‌ها به جایی رسیدیم که تمام زوریخ زیر پایمان بود؛ شهری که هم مدرن بود و هم سنتی.

 بعد از کلیسا، به خیابان بانهوف‌اشتراسه، معروف‌ترین خیابان زوریخ، رفتیم. بوتیک‌های لوکس، کافه‌های دنج و مغازه‌های متنوع این خیابان، حس و حالی خاص داشت؛ فضایی که انگار آدم را به تجربه‌ای متفاوت از شهر دعوت می‌کرد. کمی از بازارچه‌های محلی خرید کردم و در کافه‌ای کوچک نشستم تا کمی از آرامش شهر لذت ببرم و شیرینی‌های سوئیسی را تجربه کنم. یکی از شیرینی‌ها به نام برنر سپیتزل، طعم خاص و دلچسبی داشت که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسید، ولی بعد از اولین گاز همه را شگفت‌زده کرد.

 روز ششم: در کنار دریاچه زوریخ و بازگشت به خانه

 روز آخر، صبح را در کنار دریاچه زوریخ گذراندیم؛ جایی که انعکاس کوه‌ها در آب، تصویری آرام و زیبا خلق می‌کرد. یک قایق کوچک کرایه کردیم و برای یک گردش کوتاه روی آب رفتیم. لحظات شاد و آرامی که همه با صدای خنده و آواز پرشور گروه همراه بود.

در راه بازگشت به تهران، پرواز به آرامی از فرودگاه زوریخ برخاست، و وقتی از بالای ابرها به مناظر کوهستانی سوئیس نگاه می‌کردیم، بیشتر متوجه شدیم که چه تجربه بی‌نظیری را پشت سر گذاشتیم. حس عجیبی بود که این همه لحظات ناب، این‌قدر زود سپری شده است.

کد خبر 1978078

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =