1- امسال به سنت هر ساله جشنواره فیلم فجر، قبل از شروع هر فیلم، تیزرها و کلیپهایی در ارتباط با جشنواره نمایش داده میشود. یکی از این تیزرها، مربوط به رأی دادن مخاطبان فیلمها است که قرار است در آن تماشاگر متوجه شود چگونه آراء ضعیف و متوسط و خوب را در صندوقهای تعیین شده بیندازد، اما آنچه این میان در این تیزر عجیب است، ایده مرد موتورسواری است که بعد از خرید بلیت یک فیلم با گذر از خیابانها، بالای پلهها میرود و زیپ کاپشنش را پایین میکشد و با باز کردن دو طرف لباسش، انبوهی از بلیتها روی سر و کله عدهای که دستشان را دراز کردهاند میریزد. این فضای سوپرسوررئالیستی را هر شیرپاک خوردهای متوجه میشود لطفا بنده را هم بیبهره نگذارد. تفسیر دشوار این ایده بسی از تفسیر فیلم مانی حقیقی سختتر است.
2- در کلیپ دیگر که قرار است خود جشنواره را معرفی کند، آقایی با صدای منوچهر اسماعیلی در حال خطاطی و قرائت غزل معروفی از حافظ است: مژدهای دل که مسیحا نفسی میآید؛ و البته در میانه غزل، خدا را هم شکر میکند. راستش از این شعر کلی مفاهیم مربوط به امیدواری ساطع میشود که یکی از شعارهای جشنواره است، ولی میشود کسی توضیح دهد که ربط این ایده به خود سینما چیست؟ لطفا از صدای آقای اسماعیلی و فرازی از آهنگ مرحوم مرتضی نیداود که شادروان حنانه برای تیتراژ «هزاردستان» بازسازیاش کرد مثال نیاورید. ما داریم از سینما حرف میزنیم و نه سریال تلویزیونی؛ ضمن آنکه یک تیزر جشنواره سینمایی قبل از هر چیز باید وجوه بصریاش معرف سینما باشد. این کلیپ را به راحتی میتوان برای هر مراسم دیگری هم که شعارش در مایههای امید باشد استفاده کرد.
3- با تمام احترامی که برای استاد ابراهیم حقیقی قائلیم، پوستر اصلی جشنواره هم شمایل مناسبی ندارد. شاید ایده شناسنامه برای جشنوارهای که سی ساله شده است در وهله اول جذاب باشد، ولی وقتی فکری برای اجزا و بخشهای آن نداشته باشیم، نارساییهایی از قبیل اینکه نام مادر شامل دو اسم شده است و والدین هر دو شماره شناسنامهشان یک عدد است و تاریخ تنظیم سند سی سال بعد از تولد سوژه است و... پیش میآید.
نمادهای جشنواره قرار است در این ده دوازده روز هر روز مقابل چشم سینمادوستان باشد. با هزینه کردن اندکی ظرافت طبع و دقت نظر میشود کاری کرد که این نمادها تبدیل به ضد اهداف اولیهشان نشوند.
5858
نظر شما