جبهه پایداری که با عنوان تبیین گفتمان اصولگرایی و ایجاد بصیرت در کشور، ایجاد شده بود؛ اگرچه به گواه موسسانش قرار نبود یک تشکل انتخاباتی باشد اما هرچه به انتخابات نزدیک​تر می​شویم، بیشتر کارکرد انتخاباتی می​یابد.

نسرین وزیری: موضوعی که اعضای جبهه پایداری آن را رد می​کنند اما از نگاه ناظران بیرونی این برآورد قابل تایید است. حجت​الاسلام غلامرضا مصباحی​مقدم از جمله ناظرانی است که ضمن تایید انتخاباتی بودن رویکردهای جبهه پایداری امیدوار است که این جبهه نهایتا با جبهه متحداصولگرایان به توافق برسد.
 
او که نماینده پایتخت و عضو جامعه روحانیت مبارز و سخنگوی سابق این تشکل است، به بسیاری از اظهارات اعضای این جبهه پاسخ داد. آنجا که آنها از عدم دعوت رسمی از جبهه پایداری به جلسات جبهه متحد گلایه کرده بوده و می گفتند که آیت​الله مهدوی​کنی درخواست 23 باره آنها برای دیدار را نپذیرفته است. اگرچه او در طول گفت​وگوی مشروحش با خبرآنلاین که در دفترکارش در دانشگاه امام صادق انجام شد، همواره با احترام از جبهه پایداری سخن می​گفت اما از اینکه آنها ناخواسته فضا را برای انتخابات آینده و حمایت از اصولگرایان، غبار آلود کرده و این شبهه را در دل جوانان و بسیجیان انداخته​اند که برخی در جبهه متحد اصولگرایان از ساکتین فتنه هستند، ابراز تاسف کرد و آن را منجر به ایجاد شکاف و انشقاق در جمع اصولگرایان دانست. مصباحی مقدم که زیر تابلویی با تصویر مقام معظم رهبری و آیت​الله مهدوی​کنی سخن می​گفت از تفاوت برداشت​ها از اظهارات رهبر انقلاب سخن گفت و اینکه لزوما نباید همه برداشت و برآورد جبهه پایداری از سخنان ایشان را بپذیرند. چه آنها قائل به حذف قالیباف یا لاریجانی از ترکیب 8+7 باشند و چه آنکه دامنه جذب حداکثری را محدود بیانگارند.   
           
او که همکار آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق​نوری در جامعه روحانیت مبارز است از دلایل عدم حمایت این تشکل در ایام انتخابات از آنها سخن گفت و از برخی رویکردهای آنها گلایه کرد.
مشروح گفت​وگو با وی را در ادامه بخوانید:
 
*برخی اعضای جبهه پایداری در پاسخ به اینکه چرا جبهه پایداری به دعوت جبهه متحد اصولگرایان، عمل نکرده و در جلسات این گروه شرکت نمی کند و وحدت را نقض می کند؛ گفتند که از آنها دعوت رسمی نشده است و دعوت های کلامی و در قالب مصاحبه و در فضای رسانه ای دعوت رسمی به شمار نمی رود. این حقیقت دارد؟ چرا از جبهه پایداری تا کنون دعوت رسمی نشده است؟
باید از آنها می پرسیدید که از کدام یک از گروه ها دعوت رسمی شده است که از آنها نشده؟ خود من به آقای آقاتهرانی و آقای حسینیان گفتم که برای تشکیلات شما در 8+ 7 دو جا گذاشته شده است{یعنی دو نفر از شماها می توانند در جمع 8+7 عضویت بیابند}، بروید و با آنها همکاری کنید.
اصلا کل سازوکار جبهه متحد با تقاضای خود مجموعه گروه ها شکل گرفته است. خود گروه های عضو جبهه متحد آن را تشکیل دادند و به این مجموعه پیوسته اند. دعوت ها از تمامی آنها هم همواره شفاهی بوده و با پیغام صورت گرفته است. تا کنون از کسی دعوت رسمی نشده است. با این حال اعضای جبهه پایداری تا کنون دو دور مذاکرات طولانی مدت با آیت الله مهدوی کنی داشتند. معنای این مذاکرات چه بود؟ مگر خود آیت الله مهدوی کنی از آنها دعوت نکردند و مکرر در مکرر در مصاحبه ها اظهار امیدواری نکردند که به جبهه متحد بپیوندند؟ همه اینها دعوت است دیگر! چه دعوتی باید می شده که نشده و آقایان چنین توقعی دارند؟
 
*اعضای جبهه پایداری گفته بودند که تا کنون 23 یا 26 بار از آیت الله مهدوی کنی درخواست ملاقات کرده اند اما ایشان نپذیرفته اند. در عوض هر هفته با آقای پورمحمدی دیدار دارند. چرا آیت الله مهدوی کنی به درخواست ملاقات اعضای جبهه پایداری پاسخی نداده اند؟
آقای پورمحمدی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز هستند و خیلی طبیعی است که ایشان هفته ای یکبار در جلسات جامعه روحانیت مبارز یا خارج جلسه، آیت الله مهدوی کنی را ببینند. تقاضاهای بی پاسخ برای ملاقات با آیت الله مهدوی کنی هم مربوط به زمانی است که آقایان جبهه پایداری را بدون هیچ اطلاعی به آیت الله مهدوی جبهه متحد تشکیل داده بودند و اصلا به آیت الله مهدوی کنی نگفته بودند که برای چه چنین تشکلی را ترتیب دادند و هدفشان چیست؟ تصور آیت الله مهدوی کنی هم این بود که آنها می خواهند به شکل یک رقیب با جبهه متحد اصولگرایان کارشان را شروع کنند و طبعا ناراحت شده بودند. اما با وساطت هایی، امکان دیدار آنها فراهم شد و پس از دو بار مذاکرات طولانی که هر بار بیش از دو ساعت زمان برد، باز هم حاضر نشدند به جبهه متحد بپیوندند و نظر آیت الله مهدوی کنی را محقق نکردند. اگر هم پس از آن باز درخواست ملاقات کرده اند و بی پاسخ مانده است، طبیعی است. چون اقتضای سن و سال و جایگاه والای آیت الله مهدوی کنی این نیست که مدام در جلساتی حضور یابند که تلقی از آن «چانه زنی» است . آیا آنها حرف تازه ای برای گفتن دارند که باز هم می خواهند جلسه و دیداری ترتیب دهند؟
 
*در شرایطی که جبهه متحد تشکیل شده، شاخص های اصولگرایی از سوی جامعتین تعیین شده بود و از گروه ها خواسته بودند که نمایندگانشان را برای عضویت در 8+ 7 معرفی کنند، اصلا چه نیازی به تشکیل جبهه پایداری بود؟ مگر فعالیت های وحدت گرایانه ذیل چتر جامعتین ادامه نمی یافت؟ شاید همین سازماندهی تشکیلات موازی از سوی آنها بود که شائبه سهم خواهی و جدایی طلبی آنها را ایجاد کرد. البته دبیرکل این تشکل در مصاحبه​هایشان تاکید داشتند که هرگز چنین موضعی نداشته اند و این اتهامی است که برخی به آنها وارد کرده اند ونباید اظهار نظرهای متفرق را پای مواضع جبهه پایداری گذاشت.از جمله اینکه می گفتند هرگز اعلام نکرده اند که به جبهه متحد می پیوندند یا نه و لیست جداگانه می دهند یا نه.
اینکه بر اساس چه احساس نیازی جبهه پایداری را تشکیل داده اند، را خودشان باید بگویند. از آنجا که این گروه، خیلی متشکل عمل نمی کند، هر یک از اعضای آنها موضعی متفاوت با دیگران دارند. مثلا برخی از آنها می گویند که به جبهه متحد می پیوندند و برخی می گویند نمی پیوندند. برخی معتقدند که باید لیستی جداگانه از لیست جبهه متحد بدهند و برخی هم می گویند که به اجماع خواهند پیوست. همه این مواضع از قول اعضای جبهه پایداری در رسانه ها منعکس شده است. مگر جز این است؟
ای کاش آقایان سخنگو انتخاب می کردند تا مطالبشان از ناحیه وی اعلام می شد و موضع واحدی در برابر مسائل مختلف می گرفتند. آنچنان که اعضای جبهه پایداری می گویند، تشکیل این گروه جدید به دلیل این است که آنها خودشان را اصولگرایانی ناب تر و خالص تر می دانند و در عین حال تاکید دارند که علی رغم انتقاداتی که به ترکیب جبهه متحد دارند، تشکیلاتی موازی با آن نیستند. تکیه وتاکید آنها بر تبعیت مطلق از ولایت فقیه و نفی فتنه گران و منحرفین است. در حالی که هر سه این شاخصه ها از سوی جبهه متحد اصولگرایان هم دنبال می شود و این شاخصه ها وجه تمایزی با جبهه متحد اصولگرایی به شمارنمی رود. به همین دلیل است که آیت الله مهدوی کنی در سخنرانی ها و دیدارهایشان به آنها گفته اند که مگر ما از ولایت فقیه تبعیت نداریم یا مگر ما اصل ولایت فقیه رانپذیرفته ایم که شما چنین اصراری دارید؟ مگر ما در قبال اصحاب فتنه موضع گیری نکرده ایم و یا گروه انحرافی را تایید می کنیم؟ ما هم در جبهه متحد اصولگرایان همچون همین آقایان معتقدیم که نباید از میان نیروهای حامی فتنه، کسی کاندیدای انتخابات مجلس شود و از کسانی که به سکوتشان در قبال فتنه ادامه دادند، نباید استفاده شود. با این حساب چه نیازی به ایجاد تشکیلات جداگانه و نواختن آهنگ جدایی بود؟
 
*برخی اعضای جبهه پایداری به صراحت گفته اند که منظورشان از ساکتین فتنه در ترکیب 8+7 آقایان لاریجانی و باهنر هستند و آنها نباید در این تشکیلات عضو بوده یا نماینده داشته باشند. نظرتان در مقابل این شرط آنها برای عضویت در جبهه متحد اصولگرایان چیست؟
آقایان لاریجانی و باهنر، رئیس و نایب رئیس فراکسیون اصولگرایان هستند که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 88، طی بیانیه ای با بیش از 200 امضا از نامزدی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم، حمایت کردند. بعد از انتخابات هم دیدیم که این آقایان هم شخصا و هم جمعا از سوی فراکسیون اصولگرایان، پیروزی ایشان را تبریک گفته و از رئیس جمهور اعلام حمایت کردند. اتفاقا اولین نهادی که واکنشی تندی به جریان فتنه نشان داد، مجلس بود. در جلسه ای به ریاست آقای لاریجانی، نمایندگان در صحن علنی شعار دادند و دور مجلس راهپیمایی کردند و علیه سران فتنه شعار دادند. کجا این آقایان سکوت کردند؟ اگر آنها نطق یا مصاحبه نکرده باشند به معنای این نیست که در مقابل فتنه موضع گیری نکردند. مضاف بر اینکه آقایان لاریجانی و باهنر ده ها بار مواضعی شفاف علیه فتنه گرفتند و می توان این خط مشی را در مجموعه مواضع آنها دید. مگر می توان این موارد را نادیده گرفت؟
 
خداوند انسان های خطاکاری که از گناهشان عدول کرده و توبه می کنند را می بخشد و از بندگانش هم می خواهد تا آنها را ببخشند. بر فرض که این آقایان در یک زمانی سکوت کرده باشند، اما آیا با موضع گیری های پیاپی شان در باره مسائل پس از انتخابات 88، سکوتشان را جبران نکرده اند؟ چطور می توان چنین چیزی را نادیده گرفت؟ مضاف بر اینکه مگر این دو نفر خودشان مطالبه کردند که در جمع 8+7 باشند؟ آقای باهنر منتخب جبهه پیروان خط امام و رهبری بود و به انتخاب آنها به این جمع وارد شد و آقای لاریجانی هم منتخب و کمیته مشترک جامعتین برای عضویت در 8+7 است.
 
*چرا علی رغم تمامی این شواهد، اعضای جبهه پایداری بر ساکتین فتنه خواندن آقایان لاریجانی و باهنر اصرار دارند؟
این دوستان در طول دوره هشتم از آقایان لاریجانی و باهنر دلخور بودند، این مواضع ادامه آن دلخوریهاست، به نظر می رسد که آنها ناخواسته فضا را برای انتخابات آینده و حمایت از اصولگرایان، غبار آلود کرده اند و این شبهه را در دل جوانان و بسیجیان انداخته اند که برخی در جبهه متحد اصولگرایان از ساکتین فتنه هستند. این کارشان اصلا خوب نبود. حتی اگر نیت واقعی اشان این نباشد اما در جمع اصولگرایان ایجاد شکاف و انشقاق کردند.
 
 *از محتوای موضع گیری های اعضای جبهه پایداری چنین بر می آید که آنها آقای قالیباف را هم مصداق هشدار مقام معظم رهبری در مورد نفوذ جریانات قدرت و ثروت به انتخابات مجلس می دانند و به همین دلیل هم حضور نماینده شهردار تهران در 8+7 را مانع از عضویتشان در این ترکیب عنوان می کنند.
مگر تشخیص این آقایان هر چه بود، همه باید بپذیرند؟ ممکن است در تعیین مصادیق سخنان مقام معظم رهبری، هر کسی چیزی بگوید. آقایانی که لاریجانی و باهنر را از ساکتین فتنه و قالیباف را مصداق نفوذ جریانات قدرت و ثروت می دانند و به استناد مواضع رهبری و تاکیدات ایشان، خود را ولایت مدارتر می خوانند؛ چرا در دوره 11 روز دورکاری رئیس جمهور سکوت اختیار کردند و موضعی نگرفتند؟ اگر آنها خودشان را ولایت مدار می نامند که البته ما هم قبول داریم ولایت مدارند، پس چرا در این مورد هیچ موضعی نگرفتند، مصاحبه نکردند؟ البته می دانیم که ملاقات سه ساعته ای با آقای احمدی نژاد در آن روزها داشته اند. ولی بنا بر نقل خود آقایان رئیس جمهور تمام این وقت را یک طرفه سخن گفته و گلایه های خود را از دیگران تکرار کرده است و آقایان فقط ایشان را نصیحت کرده اند که بر سر کار خود برگردد که اثری هم نداشت. در حالیکه آن ملاقات جای این گونه برخورد نبودد و آنها باید از موضعی قاطع و محکم از مقام معظم رهبری حمایت می کردند و می گفتند که اگر سریع از این کارت دست برنداری و به محل خدمتت برنگردی، در مقابلت می ایستیم و به وظیفه ولایی خودمان عمل می کنیم.
 
*به نظر می رسد که اختلافات دو جبهه متحد اصولگرایان و جبهه پایداری بیش از اینکه ریشه ای باشد، در نتیجه اختلاف برداشت از مصادیق سخنان رهبری است. چرا از حضور ایشان نمی خواهید تا مصادیق سخنانشان را بگویند و این مساله مرتفع شود. به نظرتان چطور می توان این اختلاف برداشت ها را رفع کرد؟ آن هم در شرایطی که آیت الله مهدوی کنی بر اساس مواضع رهبری تاکید دارند که موضع ایشان بر حفظ وحدت است، اما جبهه پایداری برآورد خودش را دارد؟
به نظرم آن آقایان باید نگاهشان را نسبت به همگرایی و ایجاد اتحاد تغییر دهند و توجه داشته باشند که که اتحاد و همگرایی در اندیشه دینی ما یک اصل است که به راحتی نمی توان از کنار آن گذشت. از منظر سیاسی هم حفظ وحدت عاقلانه است و اگر نتیجه نگر هم باشیم، می بینیم که وحدت، نتایج بهتری خواهد داشت. مقتضای همگرایی این است که افراد و گروهها با حفظ اصول از مواضع فرعی خودشان پایین بیایند و همراهی و همدلی کنند تا نتایج مثبتی حاصل شود. همین آقایان پس از انتخابات 88 ، تحت عنوان «اعضای فراکسیون انقلاب اسلامی» دیداری با مقام معظم رهبری داشتند. رهنمودهای آن دیدار را بروید ببینید. بخشی از مواضع آنها مورد تایید و تاکید مقام معظم رهبری قرار می گیرد. وقتی آنها گلایه هایی را از عملکرد رئیس مجلس و رئیس جمهور مطرح می کنند، مقام معظم رهبری به آنها می گوید چه باید کرد؟ یک راه حمل بر صحت است که باید رفتارهای آنان را حمل بر صحت کرد؛ چون آنها هم برای این کارهایشان دلایلی دارند. چرا همان موضع مقام معظم رهبری را در حال حاضر مد نظرشان قرار نمی دهند و نسبت به مواضع آقایان لاریجانی، باهنر و قالیباف، اظهارات آنها را حمل بر صحت نمی کنند؟ اگر آنها این گفته مقام معظم رهبری را عملی کنند و بر مشترکات تکیه کنند نه مفترقات، همه چیز درست می شود.
 
به یاد دارم که در زمان حیات امام(ره) دو موضع در میان روحانیون نسبت به مساله اقتصاد وجود داشت. برخی طالب اقتصاد آزاد بودند و برخی اقتصاد دولتی را درست می دانستند. در سال 67، مقاله ای درباره اختلاف مواضع جناح های سیاسی در مسائل اقتصادی و مقایسه آن با دیدگاه های امام خمینی(ره) نوشتم و تاکید کردم که این اختلافات قابل حل است. چون در نظام جمهوری اسلامی ایران، ما در اقتصادمان نه «چپ» داریم و نه «راست»، ولی آنقدر روی اختلافات تکیه می کنند تا «چپ» یا «راست» جلوه کند. امروز هم همین گونه است. مواضع مقام معظم رهبری، در زمینه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛ عالمانه و همراه با حکمت و اعتدال است. دفع حداقلی و جذب حداکثری در بیانات ایشان، شفاف است. جایگاه رهبری هم اقتضای چنین نگاهی را می کند.
آیت الله مهدوی کنی هم بارها گفته اند که روحانیت بازوی رهبری است و نباید مواضعی تندتر یا کندتر از رهبری اتخاذ کرد. ایشان از گذشته با رهبری رابطه نزدیکی داشته اند و بهتر از دیگران سخنان ایشان را می فهمند. از این رو با تفاوت برداشت از مواضع ایشان، نیازی به دمیدن بر تنور اختلافات نیست.
 
*وزن جبهه پایداری را در سراسر کشور چگونه می دانید؟ حال که آنها خودشان را اصولگرای ناب می نامند، فکر نمی کنید اقبال عمومی کمرنگ به آنها به منزله کمرنگ شدن توجه به اصولگرایی ناب باشد و اساسا بکار گیری چنین عناوینی نوعی ضد تبلیغ برای جریان اصولگرایی باشد تا تبلیغ؟
 امیدوارم همانطور که خودشان تصور می کنند، وزنشان در فضای عمومی جامعه زیاد باشد. گرچه چنین اعتقادی ندارم. حرکت توده ای مردم و بسیجیان حزب الهی و اقبالشان از نشست های استانی آنها به گونه ای نیست که نشان دهد، حمایت مردمی از آنها بسیار قوی خواهد بود. اما من ناامید نیستم. سوالم این است که آیا باید چنین پشتوانه مردمی ای را وسیله تمایز و چانه زنی قرار دهند؟ این راه استفاده از این لطف الهی است؟ باید از این لطف الهی، شکر نعمت کنند و این پشتوانه مردمی را به حمایت از وحدت و همگرایی بیشتر در جبهه متحد اصولگرایان سوق دهند. این تصور که چون حالا اصلاح طلبان نمی آیند، پس ما در میان اصولگرایان به رقابت بپردازم، نوعی غفلت از مسائلی است که در واقعیت رخ می دهد. مردم آنگاه از ما حمایت می کنند که شاهد همگرایی و وحدت ما باشند وگرنه حالت سردرگمی پیش می آید و مردم از این اختلافات ما خسته و دلزده می شوند و ممکن است که اصلا نیایند رای بدهند. چرا که اختلافات را نشانه عدم صداقت می دانند و می گویند معلوم نیست که کدام گروه راست می گوید. از این رو اگر جبهه پایداری معتقد است که چنین پشتوانه ای دارد باید برای کسب آرای بیشتر در میان تمامی اصولگرایان از آن استفاده کنند. رقبای ما از میدان خارج نشده اند. هم اصلاح طلبان مشغول فعالیتند و هم گروه موسوم به انحرافی. اگر دوستان اصولگرای ما از فعالیت این رقبا غفلت کنند، اصولگراها در مجلس نهم، اکثریت شکننده ای می یابند و این گناه به گردن کسانی است که هم اکنون غفلت می کنند.
 
*به تشکیل یک فراکسیون اکثریت از اصولگرایان شکننده در مجلس نهم اشاره کردید. دیگر گروه های احتمالی در این مجلس چه گروه هایی خواهند بود؟
اصلاح طلبان ممکن است بدون تابلو بیایند و نامزدهای بدون سابقه منفی ای را به میدان رقابت بیاورند و بعد از ورود به مجلس یکدیگر را بیابند و فراکسیونی تشکیل دهند. گروه معروف به منحرفین هم خیلی حساب شده و سازمان یافته با منابع مالی گسترده از شهرستان ها، کاندیداهای خودشان را می آوردند و در مجلس فراکسیون خودشان را تشکیل می دهند. به این ترتیب فراکسیون اصولگرایان اگر چه ممکن است اکثریت باشد، اما به دلیل اختلافات قبل از انتخابات، شکننده خواهد بود.
 
*فکر نمی کنید تکثر لیست های اصولگرایان، منجر به شکست آرا میان آنها خواهد شد و پیروزی این طیف در انتخابات آتی را تحت الشعاع قرار می دهد؟
هر چه لیست های انتخاباتی متعدد و متفاوت باشد، آرا مردم میان آنها تقسیم می شود. به این دلیل احتمال اینکه کسان دیگری از لیست رقبا رای بیاورند – چه کاندیداهای اصلاح طلبان یا نامزدهای مستقل- بعید نیست. کما اینکه در انتخابات گذشته مجلس نیز شاهد این اتفاق بوده ایم. بویژه در حوزه هایی که تنها یک نماینده خواهند داشت. وقتی چهار نامزد برای کسب یک کرسی، اصولگرا باشند و یک نفر اصلاح طلب، تعدد نامزدهای اصولگرا منجر به خنثی شدن رایشان می شود و رای بیشتر به سبد نامزد اصلاح طلبان ریخته می شود.  
*متاسفانه در آستانه هر انتخابات شاهد تخریب های انتخاباتی هستیم. فکر می کنید اصولگراها در عملکردشان ضعفی داشته اند که منجر به تخریبشان در آستانه انتخابات مجلس نهم شود؟
هر فرد یا جمعی یک نقطه ضعفی دارد. اگر بنا بر تاکید بر نقطه ضعف ها باشد، همواره تخریب صورت می گیرد. البته نقطه قوت های جدی، مانع تخریب می شود ولی نقطه ضعف ها بهانه خوبی برای تخریب است. با تاکید بر نقطه قوت ها، اخلاق انتخاباتی رعایت می شود. لازم است که نامزدها به تشریح نقاط قوت خود تمرکز کنند و بر نقاط منفی نامزد یا جناح رقیب تاکید نکنند. مردم باید از نامزدها شناخت پیدا کنند تا رای بدهند.البته مجلس هشتم نقطه قوت های فراوانی داشته است، مواضع بسیار قوی در برابر سلطه جویان از جمله کاهش سطح رابطه با انگلیس، حمایت قاطع از فعالیت های هسته ای، موضع قاطع در برابر فتنه گران، تصویب قوانینی بسیار مهم مانند هدفمندسازی یارانه ها، قانون برنامه پنجم، قانون گمرک، قانون مبارزه با قاچاق، قانون بیکاری، قانون فضای کسب و کار و ده ها قانون مهم دیگر و گزارش های نظارتی.
 
*منظورم تشریح اخلاق انتخاباتی نبود. ببنید در انتخابات ریاست جمهوری گذشته تخریب هایی علیه آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری کلید خورد که هرگز به آنها پاسخ داده نشده است. فکر نمی کنید همین عارضه سبب باب شدن آن تخریب ها شود و باز هم چنین روندی را در انتخابات آتی شاهد باشیم؟ چنانکه باز هم برخی بر اساس تئوری «اهانت به هاشمی برای کسب رای بیشتر» بخواهند بر تنور اهانت به شخصیتی که در پیروزی انقلاب و پس از آن نقش داشته، بدمند؟ اصلا اگر چنین روشی باب شود، چطور در آینده می توان از ذخایر نظام دفاع کرد؟ 
البته من از آن تخریبهایی که در هنگام تبلیغات انتخاباتی دو طرف نسبت به هم داشتند بسیار ناراحتم، اما بهترین موضع گیری در این موارد، مواضع مقام معظم رهبری است. ایشان در مقابل هر شخصیت و گروهی سعی شان بر این است که مواضع اصولی و درست آنها را مورد توجه قرار دهند و افراد و گروه ها را برای انقلاب حفظ کنند. اقتضای بزرگ منشی رهبری هم در همین است. ما که مدعی پیروی از ولایت فقیه هستیم باید این رویکرد را سرلوحه کار خود قرار دهیم تا نقطه ضعف ها رفع شود. تاکید می کنم در قضیه پس از انتخابات 88 بین مواضع آقایان هاشمی و ناطق تفاوت جدی می بینم، آقای ناطق خیلی زود اعلام کردند که سرباز ولایت هستند و پس از آن هم موضع گیری دیگری نداشتند.
پس از انتخابات 88، نقطه ضعف های جدی ای از برخی دیگر، بروز کرد. برای حذف این نقاط ضعف در آنها، باید بر نقاط قوتشان تاکید کنیم تا به اصلاح رویکردهایشان بپردازند. حتی اگر آن رویکردها مستمر باشد. باید شخصیت یک فرد را روی هم رفته در نظر گرفت و جهات مثبت رفتاری او و سوابق او را در مقایسه با موارد منفی وی در نظر داشت. اگر چنین بکنیم به حفظ سلامت فضای عمومی جامعه کمک خواهیم کرد. امیدوارم در این دوره انتخابات شاهد چنین تخریبهایی از سوی هیچ یک از جریانات سیاسی نباشیم.
 
ای کاش مناظرات مدیریت شده ای پس از انتخابات 88 بار دیگر در صداوسیما شکل می گرفت تا ابهامات پیش از این انتخابات، برطرف شود. البته مردم ما عموما اعتماد فوق العاده ای به مقام معظم رهبری دارند و با توجه به مواضعی که ایشان پس از انتخابات گرفتند و توضیح ها و تبیینهای ایشان، بسیاری از مسائل شفاف شد. اما متاسفانه هستند کسانی که پس از آن مناظره ها، به افراد برچسب زده و به ایجاد سوال و ابهام در فضای عمومی جامعه دامن می زنند که کار شایسته ای نیست. 
 
*آقای افروغ در مصاحبه ای که خیلی وقت پیش با خبرآنلاین داشتند معتقد بودند که باید از این آقایان اعاده حیثیت شود.فکر نمی کنید همین دلخوری ها و عدم حمایت از آنها سبب شد تا آقایان هاشمی و ناطق نوری دیگر در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت نکنند؟
آقای هاشمی که از یکی دو سال قبل از انتخابات 88 در جلسات جامعه روحانیت شرکت نمی کردند، با اینکه ایشان از بنیان گذاران این تشکل هستند. اما به دلیل پاره ای تدابیر امنیتی که به دلیل مسندهای ایشان است و برخی مسائل دیگر ایشان تمایلی به حضور در جلسات جامعه روحانیت نداشتند. از جمله اینکه ایشان مایل نیستند که بگویند منحصرا عضو جامعه روحانیت اند و خودشان را چهره ای فراجناحی می دانند. به همین دلیل است که حزب کارگزاران به ایشان احساس تعلق می کند و حتی برخی، آقای هاشمی را لیدر کارگزاران می دانند که نمی خواهم آن را تایید یا رد کنم.
اما آقای ناطق نوری تا پیش از انتخابات 88 در جلسات جامعه روحانیت مبارز شرکت می کرد. ولی پس از آن دیگر حضور نیافت. شاید به دلیل این گلایه که چرا جامعه روحانیت مبارز نسبت به تعرض به ایشان در جریان مناظره های انتخاباتی اعتراضی نکرد یا از او حمایتی ننمود.
 
*اتفاقا این گلایه در فضای رسانه ای کشور مطرح شده است. واقعا چرا جامعه روحانیت مبارز از ایشان حمایت نکرد؟
نمی توانم قطعی بگویم اما تصور می کنم که تحلیل جامعه روحانیت مبارز این بود که اگر در حین انتخابات، موضعی می گرفت، روی آراء مردم تاثیرگذار بود. کما اینکه رهبری انقلاب هم نسبت به نامه آقای هاشمی موضعی نگرفت و تا قبل از انتخابات به آن پاسخی نداد. این عدم موضع گیری حکیمانه بود. اینگونه نبود که مقام معظم رهبری نسبت به آن نامه موضعی نداشته باشند. اما موضع گیری نکردند و تصورم این است که نظرشان این بود اگر موضع گیری خاصی بکنند، - چه نفیا یا چه اثباتا- روی آراء مردم اثر خواهد گذاشت. جامعه روحانیت مبارز نیز به تبعیت از رهبری چنین کرد.
 
*اما بعد از انتخابات مقام معظم رهبری در خطبه های نماز جمعه و حتی پس از آن، موضع گیری هایی کردند و مشخصا از آقایان هاشمی و ناطق نوری دلجویی کردند. چرا جامعه روحانیت چنین نکرد و به سکوت خود ادامه داد؟
البته مقام معظم رهبری در آن خطبه ها به خوبی از آقایان دفاع کردند، آقای ناطق هم همان زمان اعلام کردند که سرباز ولایتند و از این موضع عدول نکردند اما عدم حضور آقای هاشمی در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، کار قابل قبولی نبود. البته موضوع غیبت آقای ناطق نوری در جلسات جامعه روحانیت چندین بار مطرح شد و برخی دوستان مامور شدند برای ادامه حضور در جلسات از ایشان دعوت کنند، ولی آقای ناطق نوری قبول نکردند و گفتند که همچنان رنجیده خاطر هستند.
 
*فکر نمی کنید بهتر بود به این آقایان اجازه دفاع از خودشان داده می شد؟ اگر پس از هر انتخاباتی به دلیل چنین دلخوری هایی کسانی کنار گذاشته شوند، دیگر چه کسی باقی می ماند؟ به خاطر دارم که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری نهم آقای ناطق نوری رئیس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب بود و برای اجماع اصولگرایان تلاش زیادی کرد. اما این روزها جای خالی ایشان محسوس است.
جا داشت پس از انتخابات چنین فرصتی برای دفاع از آنان فراهم می شد، اما برخی از آنان شرایطی را پیش آوردند که اوضاع را به نفع خود رقم نزدند.
حفظ شان و موقعیت افراد، هم عوامل شخصی و هم عوامل بیرونی دارد. نظر و مواضع انسان ها در مقاطع مختلف، ممکن است تحول یابد. تا خود شخص مایل نباشد در موضوعی صیانت و حفاظت شود، دیگران هرچه بکنند برای او فایده ای ندارد. کسی آقای هاشمی را کنار نگذاشته است. مواضع ایشان این نتیجه را به بار آورد. آقای هاشمی رئیس مجلس خبرگان بود اما با مواضعی که در خود جلسات خبرگان اتخاذ کرد، نتیجه این شد که نمایندگان مجلس خبرگان از او عدول کردند. البته با کرامت آیت الله مهدوی کنی که نامزد ریاست مجلس خبرگان شدند، آقای هاشمی کار را به ایشان واگذار کرد. اما اگر شرایط به گونه ای پیش می رفت که آقای هاشمی باز هم نامزد ریاست باشد، حتی اگر رقیبی نمی داشت، مطمئن باشید که آرایش همچون دوره قبل نمی بود.
 
معتقدم که بعضی ها با عدول از مواضع اصولی در چگونگی مواضع دیگران نسبت به خودشان نقش داشتند. باید دائما از خدا بخواهیم که ما را یک لحظه به خودمان واگذار نکند وگرنه هیچ تضمینی نیست که بنده یا هر فرد دیگری از مواضعمان عدول کنیم. ما همه انسانیم و در مواضعمان دچار اشتباه در تحلیل می شویم. کما اینکه برخی افرادی که نقش آفرین و از بزرگان کشور بودند، دچار اشتباه در تحلیل شدند. هرچقدر هم دیگران کوشش کنند، نمی شود آنها را در جایگاه پیشین نگه داشت.
 
*و این شامل حال آقایان موسوی و کروبی هم می شود؟
بله قطعا. مگر آقای کروبی از امام حکم نداشتند و نماینده ایشان در بنیاد شهید و بعثه رهبری در سازمان حج نبودند؟ ولی دچار خطا و اشتباه در تحلیل شد. مگر آقای موسوی هشت سال نخست وزیر زمان دفاع مقدس نبود؟ ولی کار او به جایی رسید که به خاطر هوای نفس مقابل نظام و رهبری قرار گرفت تا جایی که حامیان او عوض شدند و کسانی پس از انتخابات از او حمایت کردند که نه با اسلام سر همراهی داشتند، نه با نظام جمهوری اسلامی و نه با ولایت فقیه و رهبری.
 
*باز هم این سوال را می پرسم که آیا لازم نیست به این آقایان امکان دفاع از خودشان را بدهیم؟ یا به قول آقایان افروغ و مطهری محکمه ای برای آنها تشکیل شود و تکلیف مشخص گردد؟ ادامه این حصرهای خانگی چه سودی دارد؟
شبیه به چنین وضعیتی را در زمان حیات امام (ره) هم داشتیم. با اینکه مسائل برای آقای شریعتمداری، روشن شد و استغفار کرد و تا پایان عمر در حصر خانگی بود. بعد از رحلت امام هم آقای منتظری به خاطر مواضع نادرستی که گرفت و آب به آسیاب دشمنان نظام جمهوری اسلامی ریخت، تا پایان عمر در حصر خانگی قرار گرفت و محکمه ای برای آنها تشکیل نشد. گاهی شان برخی از کسانی که خدمات بزرگی به نظام و انقلاب کرده اند، اما مواضعشان تغییر می کند و با این تغییر موضع سبب می شوند که خدماتشان را حفظ نکنند، ایجاب می کند که محاکمه نشوند. گاهی مواضع برخی افراد «بین الغی» می شود و اشتباهاتشان آنقدر روشن و شفاف است که هر انسان عاقل و خردمندی متوجه خطای آنها می شود. اگر کسی را که کاندیدای ریاست جمهوری بوده و دچار اشتباه بزرگی شده محاکمه کرده و جرمش ثابت شود و به زندان بیفتد محکوم به اعدام شود بهتر است یا اینکه در خانه محصورش کنند تا به فتنه انگیزی هایش ادامه ندهد؟ مطمئنا اگر این آقایان محصور نمی ماندند، دائما دچار فتنه می بودیم. چون چنان در تحلیل اشتباهشان غرق شده اند که حاضرند همه چیز را فدای تحلیل غلطشان کنند. مگر به خاطر یک دستمال باید اجازه بدهیم که قیصریه را به آتش بکشند؟
 
مقام معظم رهبری همه راه ها را برای روشن شدن شبهه ای که آنها ایجاد کردند، طی کردند. اولین اقدام ایشان خطبه های نماز جمعه بود که گفتند هر چهار نامزد در چارچوب نظام بودند و رای به آنها، رای به نظام بود. دومین گامشان دعوت از اعضای ستادهای انتخاباتی هر چهار کاندیدا بود. فکر می کنم آقایان آخوندی و بهشتی از سوی ستاد موسوی و آقایان خباز و منتجب نیا هم از سوی ستاد کروبی در این جلسه حضور یافتند و مستقیما با رهبری گفت و گو کردند. رهبری جویای مطالبات آنها شدند و پرسیدند که آیا باز هم معتقد به تقلب در انتخابات هستند؟ آنها گفتند که تقلب رخ نداده اما انتخابات را مهندسی کردند و شما از جایگاه ولایت فقیه این انتخابات را ابطال کنید. اما رهبری فرمودند به چه دلیل باید این کار را بکنم؟ همین تقاضا را پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 76 از بنده داشتند که رقبای شما می گفتند با فضاسازی و مهندسی افکار عمومی آقای خاتمی رئیس جمهور شده و خواستند که انتخابات را ابطال کنم. اما به آنها گفتم و به شما هم می گویم که من حاضر نیستم بر دهان 30- 40 میلیون نفر از مردم که در انتخابات شرکت کردند، بزنم و انتخابات را ابطال کنم. اگر قائل به تقلب هستید، هر تعداد از صندوق ها را که می خواهید بازشماری کنید تا اگر ثابت شد، برخورد قانونی شود. من حاضر به ابطال انتخابات به روش غیر قانونی نیستم.
 
جا داشت کسانی که امروز به عنوان سران فتنه می شناسیم، از مواضعشان در برابر این استدلال قانونی مقام معظم رهبری، عدول می کردند، نه اینکه بر لجاجتشان اصرار کنند. وقتی آنها فضای عمومی را فضای هرج و مرج قرار دادند، بهترین رفتار با آنها همین بود که در حصر خانگی بمانند.
 
*فکر می کنید اصلاح طلبان پس از مسائل بعد از انتخابات 88 چقدر شانس حضور در رقابت های انتخاباتی مجلس را دارند؟ آقای مطهری در نطقشان گفتند که نباید عضویت در ستادهای انتخاباتی موسوی و کروبی دلیلی بر رد صلاحیت افراد برای حضور در انتخابات مجلس نهم باشد. به نظرتان چنین ظرفیت و سعه صدری در شورای نگهبان وجود دارد؟
در بررسی صلاحیت های نامزدها، قانون مبنای عمل شورای نگهبان است. حضور در ستاد انتخاباتی کاندیداها در سال 88 و رای به هر یک از آن ها، مبنای تایید یا رد صلاحیت افراد نیست. کما اینکه مهندس موسوی هم تا قبل از انتخابات 88، مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفت. کار کردن در ستادهای انتخاباتی او و کروبی و اعلام حمایت از آنها باعث مردود شدن کسی نمی شود. مردودین کسانی هستند که پس از انتخابات دچار فتنه شدند و همچنان بر مواضعشان باقی ماندند. حتی شورای نگهبان اعلام کرده است کسانی را که دچار فتنه شدند و بعد از اشتباهشان برگشتند، رد صلاحیت نخواهند کرد.       
 /2929
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 198629

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 2 =