زینب کاظمخواه: اهالی قلم دید و بازدیدشان را قبل از سال نو به جا آوردند، نویسندگان از پیر گرفته تا جوان آمده بودند تا در برنامه دید و بازدید که امسال برای دومین سال متوالی برگزار میشود شرکت کنند. این بار قرار در شهرک سینمایی بود و موضوع «نوستالژی و ادبیات» با یاد علی حاتمی، اهالی قلم در کوچه پس کوچههای تهران قدیم،لالهزار و توپخانه خاطره بازی کردند و از لوکشینهای سریال تاریخی «هزار دستان» دیدن کردند.
فرزاد حسنی-نویسنده و روزنامهنگار- که اجرای برنامه را بر عهده داشت در این مراسم با اشاره به موضوع برنامه با عنوان «نوستالژی و ادبیات» گفت: «نوستالژی در زبان ادبی عصر رمانتیک فرانسه در آثار هوگو، بالزاک و بودلر معانی مختلفی به خود میگیرد. در آثار هوگو به معنی درد سوزان دوری از وطن، در آثار بودلر به معنی اشتیاق به سرزمینهای بیگانه؛ اشتیاق برای چیزهای از دست رفته و سرانجام در آثار سارتر به معنی در حسرت یا اشتیاق هیچ بودن.»

حسنی همچنین اشاره کرد: «حضور سه نسل از نویسندگان و شاعران در کنار یکدیگر در بازدید از این مکان که نماد نوستالژی است، در نوع خود در سالهای بعد یک نوستالژی خواهد بود و من امیدوارم اینگونه برنامهها به عنوان یک خاطره ذهنی خوب و ماندگار در ذهن همه دوستان باقی بماند.»
در ادامه برنامه سیمین بهبهانی به شعرخوانی پرداخت و مجموعه شعر «یکی مثلا این که...» را به حاضران هدیه کرد.
محمدعلی سپانلو نیز به عنوان شاعر تهران در سخنانی گفت: «اگر ما چیزی به عنوان مظهری برای وحدت ملی داشته باشیم شهر تهران است؛ زیرا شهرهای دیگر آنقدر محرک دارند که با هم رقابت میکنند. تهران شهری است که همه میتوانند در آن راحت باشند در شهرهای دیگر این طور نیست.»

او با بیان این که اولین بار است که از شهرک سینمایی که علی حاتمی آن را به پا کرده دیدن میکند، گفت:« این جا برایم جالب بود؛ چرا که میدانید من نسبت به شهر تهران حساس هستم. 100 سال است که قلب ایران در تهران میتپد و ری باستانی زیر این خاک خوابیده است.»
سپانلو همچنین گفت:«تهران ما نوستالژی قرن است. در همه فیلمها، تئاترها و شعرها چیزهایی گفته میشود که مخاطب احساس نمیکند که نوستالژی در او حلول کرده است. این شهر از کسی طلبکار نیست.»
در ادامه محمود دولتآبادی شعری را از کتاب بهبهانی خواند و در ادامه گفت: به تدریج یکایک ما داریم تبدیل به نوستالژی میشویم. من در این بازدید بیش از آنکه درگیر تهران قدیم بشوم، درگیر علی حاتمی بودم هنرمندی که از تئاتر و نمایشنامهنویسی سر از سینما در آورد و هنرمندی شد که مثل او شبیه ندارد. علی حاتمی خیلی جوان بود که دو کار نمایشی افسانهای نوشت که من در آنها بازی کردم. همان موقع احساس کردم که قلم تازه و روحیه تازهای در جامعه تئاتری ما پدید آمده است.»

دولتآبادی به ذکر خاطره دیگری از حاتمی پرداخت و گفت: «بعدازظهری در چهار راه باستان میرفتم که علی حاتمی را دیدم که با سر فروفکنده راه میرفت بدون مقدمه گفت پول داری؟ من هم 15 تومن پول از جیبم درآوردم که او 10 تومنش را برداشت و بیهیچ حرفی رفت. این حرکتش برایم عجیب بود و بعدا که او را دیدم درباره آن روز پرسیدم گفت من میخواستم بروم بنویسم و اگر کمتر از ده تومان در جیبم باشد نمیتوانم بنویسم.»
هوشنگ چالنگی از دیگر سخنرانان مراسم بود و محمد بقایی ماکان هم سخنرانی خود را به وقتی دیگر موکول کرد.
یوسف علیخانی نیز گفت: «من وقتی این بزرگان را میبینم، احساس کوچکی میکنم. در خلوت فکر میکنم که خیلی کار کردیم اما این ها را که میبینیم فکر میکنم که کاری نکردهایم.»
بلقیس سلیمانی نیز با اشاره به اینکه فرصت خوبی بود تا با تهران قدیم آشنا شود، بیان کرد: «البته اینجا حس نوستالژی برای من نداشت چون من زاده روستا هستم، ولی خوشحالم که در کنار کسانی هستم که از طیفهای مختلف ادبیات هستم. سوای همه خط و مرزها، ادبیات اینجا حضور دارد. این جمع جوانان و پیشکسوتان در کنار هم زیباست.»
علیرضا محمودی ایرانمهر، پوریا عالمی و کاوه فولادینسب، محسن هجری، پدرام رضاییزاده هم افراد دیگری بودند که سخنانی کوتاه ایراد کردند. همچنین مهین خدیوی هم یادی از عمران صلاحی و هوشنگ گلشیری و دیگر رفتگان ادبیات کرد و همچنین از ممیزی کتابها و صادر نشدن مجوز کتابهایش گله کرد.
بهاره رهنما نیز در سخنانی گفت: «واقعا باید با کمک بزرگان ادبیات فکری به حال این ممیزیها بکنیم. ما از شما بزرگان میخواهیم که به ما کوچکترها بگویید وقتی کتابهایمان اینگونه ممیزی میشوند، باید چه کار کنیم؟»

غلامرضا امامی هم با اشاره به اینکه تاکنون از شهرک سینمایی بازدید نکرده بود، گفت: «این جمع شدنها ما را به حافظه ادبی کشورمان نزدیک میکند، این برنامهها میتواند کاری کند که دیگر جزیرههای پراکنده نباشیم، بلکه به هم نزدیک شویم و به قول دولتآبادی ما نیز مردمی هستیم.»
علی اصغرحدادی، مترجم پیشکسوت نیز گفت: »من نمیدانم در این جمع تولیدکننده، من مصرفکننده چه میکنم آخر! من مترجم هستم. من فقط باید بگویم جهانی شدن به معنای صرفاً ترجمه آثار نیست، بلکه این است که با ترجمه آثارمان چیزی به جهان ادبیات بیفزاییم که در حوزه رمان ما چنین ظرفیتی نداریم، ولی شعرمان این ظرفیت را دارد.»
عکسها: از حمید جانیپور
244
نظر شما