سیمین دانشور هم رفت. یادم میآید سال 82 بود و من در حال ساختن برنامه "زنان اهل قلم" برای شبکه دو سیما. برنامه ای که بعد از تصویب، بخشی را به عنوان برنامه اضافه کردم و شد "زنان اهل قلم و قلم هایی که از زنان می گویند". این برنامه پله اول ساختن برنامه "اردیبهشت" برای شبکه 4 سیما در سال 86-87 شد.
در زمان تصویب برنامه، چندین طرح دیگر از من به تصویب رسیده بود که خودم خواستم آن ها به تهیه کنندگان دیگر داده شوند در مقابل تنها خواسته ام این بود که برنامه "زنان اهل قلم" متوقف نشود، چرا که آن طور که طراحی شده بود راه درازی در پیش داشتم. خواستم که برنامه در تعداد محدود برنامه ای که به لحاظ اداری به جریان می افتد محدود نشود و ادامه یابد. برای سال ها. این قول توسط مدیر وقت شبکه 2 به من داده شد.
قرار بود که برنامه در همه ابعاد باشد از جامعه شناسی و روانشناسی و روانشناسی خانواده و تعلیم و تربیت و حقوقی و اقتصادی و قانونگذاری و اشتغال و مدیریت خانواده و معارف اسلامی تا مدیریت های زنان و زنان در مدیریت های تصمیم ساز و حضور تاثیرگذار زنان و ... که یکی از آن ها هم می شد هنر و ادبیات. در این بعد فیلمنامه، ادبیات نمایشی، شعر، نقد و بررسی، ترجمه و البته ادبیات داستانی قرار بود کار شوند. البته آن چه در ذهن من بود برنامه ای با گل سرسبد بانوی ادبیات ایران سیمین دانشور بود.
آن راه دراز پیش روی من این بود که برنامه خودش را روی آنتن معرفی کند تا آن ها که جایگاهشان بالاتر از آنتن تلویزیون است به برنامه بیایند. کسانی که با صندلی های خاص و با برنامه های تلویزیونی شان و مقام پیدا نمی کنند بلکه حضورشان بر یک صندلی و در یک برنامه تلویزیونی به آن مقام و به آن برنامه شان می دهد. آن ها که نمی نویسند تا سکه بگیرند بلکه وجودشان گنجینه است و نوشته هاشان گنج، و وقتی هم که می روند آثارشان می شود جزو میراث فرهنگی آن ملت.
مشکلات پیش رو فراوان بودند که هم ساخت را شامل می شد و هم پخش را. مشکلاتی از جنس اداری و مالی، پشتیبانی، رضایت مدیران بالادست برای حضور بعضی از میهمانان، رضایت خانم ها یا همسرانشان برای حضور در برنامه به دلایل مختلف، ندادن وقت برای پخش، ایراد پشت ایراد پخش از برنامه ای که برای پخش رفته بود، تغییر مدیریت شبکه، و آخرین مشکل چماقی به اسم "فمینیزم" برای کاری که برای توانمندسازی زنان و با هدف رفع تبعیض از زنان باشد هر چند که برنامه با محوریت اسلام باشد. برنامه "زنان اهل قلم و قلم هایی که از زنان می گویند" با وجود مشکلاتی که با آن دست و پنجه نرم می کرد مراحل تولید را طی می کرد و روی آنتن می رفت و خودش را معرفی می کرد.
همان طور که برنامه ساخته و پخش می شد وقتش بود که راضی کنم تا به برنامه بیایند آن ها را که به دنبالشان بودم. راه من به سیمین دانشور از طاهره صفارزداه می گذشت. بسیار با او صحبت کردم ولی حاضر نبود به برنامه بیاید چه رسد به این که سیمین را هم راضی کند. دردهایش بسیار بود از نامردمی ها و از بی مهری ها و از قدرناشناسی ها و از این که زنی است که با مشکلات تنها رها شده. حاضر نشد که بیاید ولی قولش را داد. گفت که اگر برنامه آن گونه باشد که رضایت او را جلب کند و اگر برنامه ادامه داشت هم خودش می آید و هم سیمین را راضی می کند که به برنامه بیاید. گفتم و گفتم تا که از طاهره صفار زاده قول گرفتم که در نوبت ساخت قرار بگیرند و او رضایت داد هم برای خودش و هم از طرف سیمین.
با این که راه های پرفراز و نشیب و پر سنگلاخ را یکی یکی پشت سرمی گذاشتم و هموار می کردم چه باید می کردم که از پشت راه بر من بسته شد. واقعیت این بود که برنامه فقط خودش را برای مخاطبین معرفی نمی کرد. بودند آن ها که کارشان رصد کردن بود تا کسی کاری برای زنان انجام ندهد. تا کاری برای زنان انجام نشود. این طور که خبرش به من رسید نامه ها و تلفن ها و فشارها از بیرون کار خودش را کرد. مردان به تکاپو افتاده بودند که بگیرید جلوی این برنامه "فمینیستی" را. معلوم نیست برنامه های مخصوص زنان و "امور زنان" در صدا و سیما قرار است به کدام درد زن های این کشور رسیدگی کند؟
مردان مدیر و مدیران زن و زنانی که بر صندلی های امور زنان نشسته اند می دانند که چه طور خود و صندلی خود را با حرف هایی مثل "طرح مشکلات با هدف رفع مشکلات زنان" و "توانمندسازی زنان" و "رفع تبعیض از زنان" و "رفع خلاءهای قانونی برای زنان" به خطر نیاندازند. اصلا دیدن مسائل و موضوعات از زاویه نگاه زنان و استفاده از نگرش زنانه برای رفع و حل مشکلات برای چه؟ چه رسد به این که لازم باشد جایی همین مدیران حافظ صندلی، قرار بشود که به صندلی های بالاتر و صندلی های در سایه پاسخگو باشند. شرط عقل است که صندلی ها حفظ شوند.
با تغییر مدیریت آن قول که باید برنامه ادامه می یافت هم به آب روان سپرده شد. حمله هایی که از پشت شد با این که دلیلی بر اتهام فمینیستی بودن برنامه نداشت ولی کافی بود برای این که کار خودش را بکند چرا که "سری را که درد نمی کند..."
من ماندم و حسرت. من ماندم و عشق به مخاطبانی که محروم ماندند از طعم خرمایی که بر نخیل بود به جرم کوتاهی دستان من. من ماندم و قولی که از طاهره صفارزاده با هزار زحمت گرفته بودم که هم خودش به برنامه بیاید و هم به قول خودش سیمین را راضی کند که بیاید. به این شکل بود که برنامه "زنان اهل قلم" بدون حضور این دو بزرگ بانوی اندیشه و قلم ایران به پایان خود رسید.
این جوانان و این مردم با فرهنگ، محروم از ستاره های پرقدرتی که از فرط دوری حاصل از غربت، فقط سوسو می زنند و بی آن که نورشان چشم ها را پر کند و راه ها را روشن و خانه ها را گرم، یکی یکی چیده می شوند.
* دبیر ائتلاف اسلامی زنان
23445
نظر شما