گوگوش با چادر مشکی به دفتر من آمد/ شجریان به من اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنم/ ۳۰ قسمت از «هزاردستان» علی حاتمی حذف شد

صداوسیما در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب اسلامی، به یکی از مهم‌ترین ابزارهای انتقال پیام انقلاب و هدایت افکار عمومی تبدیل شد. اما در همین دوران، این سازمان با چالش‌های متعددی از جمله نفوذ گروه‌های سیاسی مختلف، نبود ساختار مدیریتی منسجم و امکانات فنی محدود مواجه بود. محمد هاشمی رفسنجانی، که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲ ریاست این سازمان را بر عهده داشت، در این گفت‌وگو از روند غیرمنتظره انتصاب خود، دیدارش با امام خمینی (ره) و مأموریتی که از ایشان دریافت کرد سخن می‌گوید.

حسین قره_ مهسا بهادری: سازمان صداوسیما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به کانونی تبدیل شد که مسئولیت مهمی در شکل‌دهی به افکار عمومی و انتقال پیام انقلاب به مردم داشت. در این مسیر، مدیران مختلفی آمدند و رفتند، اما در میان تمام این تغییرات، نام محمد هاشمی رفسنجانی با تاریخ صداوسیما گره خورده است. در مقطعی حساس و در زمانه‌ای پرچالش، او در سال ۱۳۶۰ به ریاست این سازمان منصوب شد، اما آنچه که در ابتدا به نظر رسید یک مسئولیت ساده است، در حقیقت به یکی از پیچیده‌ترین و پرفراز و نشیب‌ترین دوره‌های مدیریت صداوسیما تبدیل شد.

روایت هاشمی از چگونگی انتخابش برای این مسئولیت بیشتر شبیه به یک اتفاق ناخواسته است. او که آن زمان درگیر مسئولیت‌های سنگینی همچون معاونت سیاسی نخست‌وزیر و سرپرستی وزارت خارجه بود، اصلاً به فکر اداره صداوسیما نبود. اما با دعوت غیرمنتظره شورای سرپرستی و تأکید بر این که به نظر سران کشور، از جمله سپاه، او گزینه مناسبی برای این مسئولیت است، ناگزیر به پذیرش این مسئولیت شد. آنطور که هاشمی در مصاحبه‌اش می‌گوید، شب قبل از اعلام انتصابش، خود او حتی از تصمیم مطلع نبوده و تنها در ساعت ۸:۳۰ شب خبر انتصابش از تلویزیون به اطلاع عموم رسید!

محمد هاشمی روایت می‌کند که چگونه بدون اطلاع قبلی، خبر انتصابش از بخش خبری صداوسیما اعلام شد و بلافاصله برای مشورت با امام (ره) به دیدار ایشان رفت. توصیه‌های امام، از تأکید بر نقش رسانه به عنوان یک دانشگاه عمومی گرفته تا ضرورت توسعه فنی و جذب مخاطب، مسیر تحول صداوسیما را تعیین کرد. اما چالش‌ها تنها به این موارد محدود نمی‌شد. از نفوذ جریان‌های مختلف سیاسی گرفته تا وضعیت نامناسب پوشش شبکه‌ها و محدودیت ساعات پخش، همه نشان می‌داد که مدیریت این سازمان، کاری ساده نخواهد بود.

هاشمی در این مصاحبه از نخستین مواجهه خود با سازمان صداوسیما، فضای آن روزهای این رسانه، وضعیت شبکه‌ها و تغییراتی که طی سال‌های مدیریتش رقم خورد، سخن می‌گوید؛ دورانی که صداوسیما از یک رسانه محدود و پرحاشیه، به یکی از تأثیرگذارترین نهادهای فرهنگی کشور تبدیل شد.

در ادامه بخش اول مصاحبه با محمد هاشمی رفسنجانی، رئیس اسبق سازمان صداوسیما را می‌خوانید.

صداوسیما در ابتدای انقلاب یکی از ارکان اصلی تبلیغات محسوب می‌شد. ابتدا این سازمان تحت مدیریت آقای قطب‌زاده قرار داشت و پس از یک دوره آشوب، نیروهای جدید انقلابی وارد آن شدند. در نهایت، مسئولیت اداره سازمان به شما سپرده شد. این روند چگونه طی شد؟

من در آن زمان معاون سیاسی نخست‌وزیر شهید رجایی و سرپرست وزارت خارجه بودم. علت سرپرستی من بر وزارت خارجه این بود که آقای بنی‌صدر و آقای رجایی بر سر انتخاب وزرا، از جمله وزیر خارجه، به توافق نرسیدند. به همین دلیل، آقای رجایی حکمی به من دادند که علاوه بر معاونت سیاسی، مسئولیت سرپرستی وزارت خارجه را نیز بر عهده داشته باشم.

در آن زمان، صداوسیما تحت نظارت شورای سرپرستی قرار داشت که مطابق اصل ۱۷۵ قانون اساسی، شش عضو داشت. این شورا متشکل از دو نماینده از هر قوه بود که از میان آن‌ها، یک نفر به عنوان عضو اصلی و دیگری به عنوان عضوعلی‌البدل انتخاب می‌شد. وظیفه این شورا سیاست‌گذاری کلان بود، در حالی که مدیرعامل، مسئول اجرای تصمیمات آن محسوب می‌شد.

یک روز پنجشنبه، اعضای شورای سرپرستی به دفتر نخست‌وزیری آمدند و از من دعوت کردند تا مسئولیت مدیرعاملی صداوسیما را بپذیرم. در پاسخ گفتم که هیچ پیشینه‌ای در حوزه رسانه ندارم و این حوزه را به درستی نمی‌شناسم، بنابراین نمی‌توانم این مسئولیت را قبول کنم. آن‌ها عنوان کردند که پس از مشورت با سران کشور، از جمله سپاه، به این نتیجه رسیده‌اند که من گزینه مناسبی هستم.

من پیشنهاد کردم که افراد دیگری مانند آقای ولایتی یا برخی دیگر از شخصیت‌های مطرح آن زمان برای این سمت در نظر گرفته شوند. اما اعضای شورا گفتند که با برخی از این افراد صحبت کرده‌اند و یا آن‌ها نپذیرفته‌اند یا پس از استخاره، نتیجه مطلوبی حاصل نشده است. در نهایت، من عنوان کردم که برای پذیرش این مسئولیت باید با امام خمینی (ره) مشورت کنم و نظر ایشان را جویا شوم.

پس از پایان این جلسه، حدود ساعت ۶ بعدازظهر، اعضای شورای سرپرستی دفتر من را ترک کردند. اما تنها دو ساعت بعد، در بخش خبری ساعت ۸:۳۰ شب، حکم انتصاب من به عنوان مدیرعامل صداوسیما از تلویزیون قرائت شد، در حالی که من هنوز پاسخی نداده بودم.

بلافاصله با دفتر امام تماس گرفتم و درخواست ملاقات کردم. ایشان برای صبح شنبه، ساعت ۸، به من وقت ملاقات دادند. صبح روز شنبه، خدمت امام رسیدم تا نظر ایشان را در مورد این انتصاب جویا شوم.

ایشان چند نکته کلیدی را مطرح کردند. فرمودند که صداوسیما متعلق به همه مردم است، نه یک شرکت خصوصی که سهامداران مشخصی داشته باشد. تأکید کردند که در این رسانه نباید دروغ گفته شود و برنامه‌ها باید آموزنده باشد؛ نباید هیچ محتوای بدآموزی در آن وجود داشته باشد. همچنین، امام (ره) صداوسیما را یک «دانشگاه عمومی سراسری» نامیدند که نقش مهمی در تربیت و آگاهی‌بخشی مردم دارد.

ایشان همچنین اشاره کردند که بعد از پیروزی انقلاب، این سازمان باید صدای اسلام باشد و پیام انقلاب را به جهانیان برساند، که در واقع ناظر به توسعه فنی و گسترش پوشش صداوسیما بود. نکته مهم دیگری که مطرح کردند، جذابیت برنامه‌ها بود. ایشان فرمودند که شما آن طرف «جعبه» هستید (منظورشان تلویزیون بود) و باید کاری کنید که مردم مقابل این جعبه بنشینند. این یعنی برنامه‌ها باید جذاب و متنوع باشند تا همه اقشار جامعه را جذب کنند.

ما در آن مقطع فقط دو شبکه تلویزیونی داشتیم و ساعات پخش هم محدود بود. شبکه یک حدود ۶۵ درصد پوشش زمینی کشور را داشت و از ساعت ۴ بعدازظهر تا حدود ۱۰:۳۰، ۱۱ یا حداکثر ۱۲ شب برنامه پخش می‌کرد. شبکه دو پوشش بسیار کمتری داشت، حدود ۳۰ تا ۳۵ درصد، و بیشتر مخاطبان آن شهری و قشر تحصیل‌کرده بودند. این شبکه هم از حدود ساعت ۴ یا ۵ بعدازظهر پخش برنامه را آغاز می‌کرد و تا نیمه‌شب ادامه می‌داد.

بعد از دیدار با امام، اولین اقدام شما در صداوسیما چه بود؟

بعد از دیدار با امام (ره)، صبح شنبه مستقیماً به صداوسیما رفتم تا دفتر کارم را ببینم. آن زمان ساختمان دفتر مدیرعامل و شورای سرپرستی در همین ساختمان تولید بود که ۱۳ طبقه است. وقتی وارد ساختمان شدم، در راهرویی باریک به طول حدود ۱۵ متر و عرض حدود دو متر، دیوارها پر از اعلامیه‌ها و آگهی‌های مختلف بود. گروه‌های مختلف، از چپ و راست، مارکسیست‌ها، ملی‌گراها و سایر جریان‌ها، در آنجا بیانیه‌هایی نصب کرده بودند. این نشان می‌داد که همه این گروه‌ها در صداوسیما نفوذ دارند و آن را برای خود مهم می‌دانند.

به یکی از کارکنان، که مستخدم آنجا بود، گفتم یک گونی بیاورد. او آورد و من همه این بیانیه‌ها و تابلوها را جمع کردم، در گونی ریختم و دستور دادم که آن‌ها را از آنجا خارج کنند.

دفتر مدیرعامل و شورای سرپرستی در آن زمان در کدام بخش سازمان مستقر بود؟

آن زمان دفتر مدیرعامل در طبقه ۱۱ یک ساختمان بود که توسط آقای قطب‌زاده، رئیس پیشین صداوسیما، ساخته شده بود. این طبقه برای دفتر مدیرعامل طراحی شده بود و شامل اتاق کنفرانس، اتاق استراحت و اتاق خبر بود. اما شورای سرپرستی نیز در همان طبقه مستقر شده بود، در حالی که این فضا برای کارهای اجرایی مناسب‌تر بود تا سیاست‌گذاری کلان. به همین دلیل، وقتی من آمدم، به آن‌ها گفتم که باید دفترشان را تغییر دهند. شورای سرپرستی را به یک طبقه پایین‌تر منتقل کردم و خودم در همان دفتر مدیرعامل مستقر شدم.

آن زمان صداوسیما حدود ۱۵ یا ۱۶ معاون و مدیرکل داشت که در حد هیئت‌مدیره سازمان بودند. من تصمیم گرفتم که ابتدا شناخت دقیقی از وضعیت رسانه و چالش‌های آن به دست بیاورم. به همین دلیل، به مدت یک ماه، هر روز یکی از این معاونان و مدیران را به دفترم دعوت می‌کردم و حدود دو تا سه ساعت با او گفت‌وگو می‌کردم. از آن‌ها می‌پرسیدم که وظایفشان چیست، چه مشکلاتی دارند، نقاط قوت و ضعف سازمان کجاست، چه کمبودهایی وجود دارد و در چه زمینه‌هایی باید تقویت شویم. برخی جلسات حتی بیش از سه ساعت طول می‌کشید. این روند را ادامه دادم تا به شناخت دقیقی از وضعیت صداوسیما رسیدم.

بعد از یک ماه، احساس کردم که زمان آن رسیده است که سیاست‌ها و رویکردهای مدیریتی خودم را به همه کارکنان اعلام کنم. به همین دلیل، تصمیم گرفتم که یک نشست عمومی برگزار کنم. برخلاف جلسات رسمی که معمولاً توسط انجمن‌های مختلف برگزار می‌شد، من گفتم که این جلسه باید بدون دخالت هیچ گروهی باشد و مستقیماً توسط روابط عمومی دفتر مدیرعامل سازماندهی شود.

همه کارکنان دعوت شدند و در فضای سبز مقابل ساختمان تولید، که آن زمان چمن کوچکی داشت، جمع شدند. من روی سکو ایستادم و صحبت‌هایم را آغاز کردم. در ابتدا اشاره کردم که بعد از انقلاب، مدیریت سازمان دچار بی‌ثباتی شده بود. نکته‌ای که کمتر گفته شده این است که من نهمین مدیرعامل صداوسیما بعد از انقلاب بودم. یعنی طی دو سال و نیم پس از پیروزی انقلاب، هشت نفر قبل از من این مسئولیت را بر عهده داشتند. مدیریت ناپایدار باعث شده بود که سازمان دچار آشفتگی شود و لازم بود که یک ساختار ثابت و مشخص برای اداره آن ایجاد شود.

من نهمین مدیرعامل صداوسیما بعد از انقلاب بودم

این را در نظر داشته باشید پیش از اینکه من به صداوسیما بیایم، این سازمان در یک دوره پرتنش قرار داشت. در ۲۱ ماه اول پس از انقلاب، هشت مدیرعامل تغییر کرده بودند و هرکدام به دلایلی نتوانسته بودند اداره امور را ادامه دهند. من نهمین مدیرعامل بودم و به همکاران و کارمندان گفتم که مدیریت در این سازمان یک جریان گذراست، اما شما کارمندان ماندگار هستید. پس بهتر است به جای درگیری‌های بی‌ثمر، همکاری کنیم و مشکلات را با گفت‌وگو حل نماییم.

وقتی وارد سازمان شدم، تلاش کردم ابتدا شناخت دقیقی از وضعیت موجود پیدا کنم. به همین دلیل، هر روز با یکی از مدیران و معاونان جلسه داشتم. حدود ۱۵ تا ۱۶ مدیرکل و معاون در سازمان بودند و من هر روز دو تا سه ساعت با آنها گفت‌وگو می‌کردم تا بفهمم وظایفشان چیست، چه مشکلاتی دارند، نقاط قوت و ضعفشان کجاست و چه اقداماتی باید انجام شود. این فرآیند حدود یک ماه طول کشید تا به درک کاملی از شرایط سازمان برسم.

گوگوش با چادر مشکی به دفتر من آمد/ شجریان به من اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنم/۳۰ قسمت از «هزار دستان» حذف شد
محمد هاشمی در ملاقات با امام

شما در یکی از سخنرانی‌های ابتدایی خود به اصلاحات در صداوسیما اشاره کردید. چه تغییرات مهمی مدنظر شما بود؟

مهم‌ترین اصلاحات، ساماندهی مدیریت، توسعه فنی و افزایش کیفیت محتوا بود. من اعلام کردم که مأموریت من اصلاح صداوسیما است، حتی اگر این مسیر دشواری‌های زیادی داشته باشد. بر همین اساس، ابتدا ثبات مدیریتی ایجاد کردیم و سپس روی بهبود برنامه‌ها و افزایش جذابیت محتوا کار کردیم. در آن زمان، ما تنها دو شبکه تلویزیونی داشتیم که یکی از آنها پوشش محدودی داشت. لازم بود توسعه فنی سازمان را جدی بگیریم تا پیام انقلاب و اسلام را به جهانیان برسانیم.

ناگفته نماند که در این مسیر چالش‌های زیادی وجود داشت. از مسائل فنی گرفته تا تنوع دیدگاه‌های سیاسی درون سازمان. برخی گروه‌های سیاسی سعی داشتند نفوذ خود را در رسانه ملی حفظ کنند. یکی از اولین اقدامات من حذف بیانیه‌ها و تبلیغات گروه‌های مختلف از دیوارهای سازمان بود، چون رسانه ملی باید برای همه مردم باشد، نه محلی برای تبلیغ گروه‌های خاص. در کنار این، مسئله تأمین بودجه، تربیت نیروی انسانی متخصص و تولید محتوای باکیفیت نیز از چالش‌های مهم ما بود. اما با برنامه‌ریزی و کار تیمی، توانستیم بسیاری از این مشکلات را برطرف کنیم و دوران جدیدی را برای صداوسیما رقم بزنیم.

در دوران مدیریت شما بر صداوسیما، نظارت بر تولید و پخش برنامه‌ها چگونه انجام می‌شد؟

ما در آن دوران به یک سیستم منظم برای تولید و پخش برنامه‌ها نیاز داشتیم. از همان ابتدا، یک شورای برنامه‌ریزی تشکیل دادیم که متشکل از مدیران ارشد سازمان بود. هر برنامه‌ای که قرار بود ساخته شود، ابتدا باید سناریو یا طرح آن در این شورا بررسی و تصویب می‌شد. بعد از آن، اجازه سفارش تولید داده می‌شد.

ما در این فرآیند حدود ۱۵ تا ۱۶ معیار یا «چه؟» داشتیم که تعیین می‌کرد برنامه برای «چه گروه سنی است، چه محتوایی دارد، چقدر هزینه دارد، چه میزان تأثیرگذاری دارد» و بسیاری معیارهای دیگر. وقتی فردی با یک طرح یا سناریو وارد می‌شد، اعضای شورا بر اساس این معیارها از او سؤال می‌کردند. اگر پاسخ‌های قانع‌کننده می‌داد، برنامه مجوز ساخت می‌گرفت.

بعد از تولید، مدیر پخش ما موظف بود که برنامه را بازبینی کند. اگر اشکالی داشت، اصلاح می‌کرد. البته این کار به‌صورت فردی انجام نمی‌شد؛ یک شورای چندنفره در کنار مدیر پخش بود که در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت می‌کردند. این سیستم باعث شد که هم در تولید و هم در پخش، مشکلات و حساسیت‌های مردمی را به حداقل برسانیم.

آن دوران صداوسیما به چند گروه مختلف تقسیم شده بود؛ گروه اقتصاد، سیاست، مذهب، فرهنگ و غیره. هر کدام از این گروه‌ها سهم مشخصی از آنتن داشتند. مثلاً گروه اقتصادی باید در هفته تعداد مشخصی ساعت برنامه تولید و پخش می‌کرد. این برنامه‌ها در زمان‌های مشخص روی آنتن می‌رفتند و هر گروه مسئول پخش سهم خودش بود.

وقتی به برنامه‌سازان اختیار دادیم که گروه خود را انتخاب کنند، اکثر آنها گروه‌های غیرسیاسی مثل گروه طبیعت را انتخاب کردند. دلیلشان هم این بود که فکر می‌کردند مدیران صداوسیما در حال تغییرند و نظام رسانه‌ای ممکن است دستخوش تحولات شود، اما گروه طبیعت همیشه امن خواهد بود. در واقع، برخی نمی‌خواستند وارد گروه‌هایی شوند که حساسیت‌زا باشند، مثل گروه‌های سیاسی یا مذهبی، چون احساس می‌کردند ممکن است مشکلاتی برایشان ایجاد شود.

ما سعی کردیم با راهنمایی و تشویق، تعادل را برقرار کنیم. البته این طبیعی بود که برخی ترجیح دهند در حوزه‌هایی فعالیت کنند که چالش کمتری دارد، اما ما تلاش کردیم برنامه‌های متنوعی داشته باشیم و محتوا را عادلانه بین گروه‌ها تقسیم کنیم.

در دوران مدیریت شما در صداوسیما، چرا کمتر شاهد مناظرات سیاسی بودیم؟ به‌ویژه در مقایسه با اوایل انقلاب که مناظراتی با حضور چهره‌هایی مثل آقای کیانوری، آقای سروش، آقای مصباح یزدی و آقای بنی‌صدر برگزار می‌شد.

اوایل انقلاب فضای سیاسی کاملاً باز بود و این نوع مناظرات شکل می‌گرفت. اما بعد از شروع جنگ، اولویت‌ها تغییر کرد. من ۱۳ سال در صداوسیما بودم که ۸ سال آن در زمان جنگ سپری شد. وقتی جنگ شروع شد، همه چیز تحت تأثیر آن قرار گرفت. مثلاً در حوزه خبری، اخبار کشور زیاد بود، اما اخبار جنگ در اولویت بود. در چنین فضایی، مناظره که طبیعتاً شامل بحث‌های له و علیه می‌شد، دیگر چندان امکان‌پذیر نبود، چراکه می‌توانست به روحیه رزمندگان لطمه بزند.

یعنی نگرانی اصلی، تأثیر مناظرات بر روحیه مردم و رزمندگان بود؟

دقیقاً. برخی بحث‌ها، به‌خصوص آن‌هایی که توسط شخصیت‌هایی مثل آقای کیانوری یا بنی‌صدر مطرح می‌شد، حرف‌هایی بودند که می‌توانستند جوان‌ها را تحت تأثیر قرار دهند و شاید حتی باعث تردید در جبهه شوند. در شرایط جنگی، چنین فضاهایی مناسب نبود. سیاست کلی این بود که رسانه باید در جهت تقویت روحیه جنگ باشد، نه ایجاد تردید.

تاثیرگذاری رسانه در آن زمان بسیار مهم بود و صداوسیما نیز رسانه مرجع بود؛ مثلاً یک بار در دزفول، موشکی به یک منطقه مسکونی برخورد کرد و کودکی در این حادثه به‌شدت آسیب دید. حاج صادق آهنگران که همیشه مرثیه‌خوان جنگ بود، بر اساس این حادثه یک مرثیه سوزناک ساخت که ارتباطی با واقعه عاشورا هم داشت. مدیران خبر این مرثیه را در ابتدای اخبار پخش کردند.

گوگوش با چادر مشکی به دفتر من آمد/ شجریان به من اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنم/۳۰ قسمت از «هزار دستان» حذف شد

بعد از آن، از دفتر امام (ره) با من تماس گرفتند و گفتند که امام با من کار دارند. رفتم خدمتشان. امام فرمودند: «این چیست که پخش کرده‌اید؟ این‌گونه نباید باشد. شما باید حماسه بسازید، نه مصیبت! مردم در شرایط جنگی نیاز به روحیه دارند، نه اینکه با چنین صحنه‌هایی دلشان خالی شود.»

بلافاصله به دنبال آقای آهنگران رفتیم. گفتند که ایشان در جنوب، در جبهه است. شبانه نیرو فرستادیم تا او را پیدا کنند و به تهران بیاورند. تأکید کردیم که از این پس، رویکرد رسانه باید مبتنی بر حماسه باشد، نه اندوه و سوگواری. هدف این بود که مردم و رزمندگان را برای ادامه جنگ و مقاومت تقویت کنیم.

یکی از مسائلی که در دوران مدیریت شما در صداوسیما مطرح بود، حذف یا کنار گذاشتن برخی چهره‌ها بود. چرا چنین اتفاقاتی رخ داد؟

بعد از انقلاب تغییرات زیادی در رسانه ملی ایجاد شد. طبیعتاً افرادی که قبل از انقلاب در رسانه فعالیت داشتند، باید متناسب با شرایط جدید و ارزش‌های انقلاب کار می‌کردند. در مورد برخی افراد، سیاست کلی این بود که چهره‌های جدید و متناسب با فضای جدید رسانه معرفی شوند. برخی افراد به‌طور طبیعی کنار رفتند و برخی دیگر نیز خودشان نخواستند ادامه دهند.

درباره سریال «هزاردستان» هم همیشه این بحث وجود داشته که چرا بخش‌هایی از آن حذف شد و چرا روند ساخت آن به تأخیر افتاد. این مسئله چگونه پیش رفت؟

«هزاردستان» را علی حاتمی نوشته بود و در ابتدا نام آن «جاده ابریشم ایران» بود. در آن نسخه اولیه، رضا شاه به‌عنوان سازنده جاده ابریشم معرفی شده بود. این سناریو مربوط به قبل از انقلاب بود و بعد از پیروزی انقلاب دیگر قابل ساخت نبود.

آقای حاتمی مدتی کنار رفت، اما بعد از یکی دو سال برگشت و گفت که می‌خواهد کار را بسازد. من به او گفتم که در این شکل فعلی امکان ساختش وجود ندارد. پیشنهاد دادم که سناریو را به شورای طرح و برنامه ببریم، اصلاح کنیم و بعد به او بدهیم تا بسازد. او در ابتدا این موضوع را نپذیرفت و گفت من هر طور که شده این را می‌سازم اما موقعیت ساخت وجود نداشت، ایشان رفتند و دو سال بعد بازگشتند و پذیرفتند که با اعمال اصلاحات کار را بسازند.

آقای حاتمی سریال «هزاردستان» را ابتدا برای زمان شاه نوشته بود، بعد  از انقلاب نزدیک به ۳۰ قسمت از آن حذف شد

گفته می‌شود ۱۰ قسمت از سریال حذف شد، چرا این اتفاق رخ داد؟

بیش‌تر از ۱۰ قسمت بود، نزدیک به ۳۰ قسمت بود.  شورای طرح و برنامه که آقای [فخرالدین] انوار رئیس آن بود، سناریو را بررسی کرد. بخش‌هایی که مستقیم به رضا شاه و محمدرضا شاه مربوط می‌شد و در راستای تطهیر و تبلیغ آنها بود، حذف شد. در نهایت، از ۳۶ قسمت سناریو، حدود ۳۰ قسمت کنار گذاشته شد. آنچه باقی ماند، همان داستان «شش انگشتی» بود که در نهایت ساخته شد و از تلویزیون پخش شد.

یعنی حدود ۳۰ قسمت از سریال حذف شد؟

بله، چون محتوای آن در راستای روایت‌هایی بود که با نگاه رسمی جمهوری اسلامی همخوانی نداشت. آقای حاتمی این سریال را ابتدا برای زمان شاه نوشته بود، اما در دوره بعد از انقلاب دیگر نمی‌شد با همان ساختار ساخته شود. با اصلاحات انجام‌شده، سریال ساخته و پخش شد.

شما فکر می‌کنید این تغییرات در روند تولیدات تلویزیونی به نفع رسانه ملی بود؟

هدف ما این بود که محتوای رسانه با ارزش‌های انقلاب و سیاست‌های فرهنگی کشور همخوانی داشته باشد. طبیعی بود که برخی برنامه‌ها و چهره‌ها دستخوش تغییر شوند. این مسئله در تمام رسانه‌های دنیا اتفاق می‌افتد و ما هم براساس شرایط و سیاست‌های کشور عمل کردیم.

یکی از بحث‌هایی که همیشه درباره تلویزیون قبل و بعد از انقلاب مطرح بوده، تغییر محتوای برنامه‌ها و سیاست‌های فرهنگی صداوسیماست. شما به عنوان کسی که سال‌ها در رأس این سازمان بودید، چطور این تفاوت‌ها را توضیح می‌دهید؟

قبل از انقلاب، رادیو و تلویزیون یک رسانه هدایت‌کننده نبود، بلکه بیشتر ابزاری برای سرگرمی و گاهی فساد بود. مثلا سال ۵۷ یک برنامه‌ای برای نوروز ساخته بودند که عنوانش «حمومک مورچه داره» بود. این برنامه به نوعی طنز و شوخی بود، اما در واقع محتوای مبتذل و نامناسبی داشت. برنامه‌هایی از این دست، بیشتر در جهت ترویج بی‌بندوباری بودند تا یک کار فرهنگی سالم.

در آن دوران، حتی در سطح اجتماعی هم اسلام‌زدایی دنبال می‌شد. مثلاً در برخی برنامه‌ها یا حتی در خیابان، اقداماتی انجام می‌شد که برخلاف ارزش‌های اسلامی و فرهنگی جامعه بود. بعد از انقلاب، ما در صداوسیما باید مسیر را به سمت محتوای متناسب با ارزش‌های انقلاب و فرهنگ ایرانی اسلامی هدایت می‌کردیم.

یکی از چهره‌هایی که درباره حذف یا کنار گذاشته شدنش صحبت شده، خانم احترام برومند است که پیش از انقلاب مجری تلویزیون بود اما چرا ایشان بعد از انقلاب نتوانستند در تلویزیون حاضر شوند؟

من شخصاً چیزی درباره حذف ایشان به یاد ندارم. البته طبیعی است که بعد از انقلاب تغییراتی در ترکیب نیروهای تلویزیون به وجود آمده باشد؛ مرضیه برومند با اینکه گرایش‌های چپ داشت؛ اما فردی منصف و کارگردانی حرفه‌ای بود. او «مدرسه موش‌ها» را ساخت که برنامه‌ای جذاب برای کودکان بود. منتها برداشت‌هایی درباره آن شد. برخی معلمان احساس کردند که این برنامه به نوعی آنها را مسخره کرده و پیش آقای [آیت الله حسینعلی] منتظری [قائم مقام رهبری] شکایت کردند. اما آقای منتظری گفت که اتفاقاً این برنامه خوب است و خودشان هم این برنامه را دوست داشتند.

ماجرای حذف نام مرضیه برومند از تیتراژ «آرایشگاه زیبا» چه بود؟ گفته می‌شود شما با درج نام او مخالفت داشتید؟

نه، چنین چیزی صحت ندارد. ما حتی برای تولید برنامه‌های او بودجه می‌دادیم و از کارهایش حمایت می‌کردیم. شایعه شده بود که او «شهر موش‌ها» را بیرون از تلویزیون ساخته و این باعث ناراحتی ما شده، اما این حرف‌ها درست نبود. اگر چنین چیزی بود، چرا ما همچنان از او حمایت می‌کردیم؟ اتفاقاً نگاه ما این بود که افراد توانمند و حرفه‌ای در رسانه حضور داشته باشند، حتی اگر گرایش‌های متفاوتی داشته باشند، مشروط بر اینکه در چارچوب قوانین رسانه کار کنند.

پس می‌توان گفت که حذف برخی افراد یا برنامه‌ها، تصمیمی صرفاً سیاسی نبوده، بلکه بیشتر بر اساس تغییر سیاست‌های کلی رسانه بعد از انقلاب صورت گرفته است؟

دقیقاً. تلویزیون بعد از انقلاب، مأموریت جدیدی پیدا کرد. ما باید یک رسانه فرهنگی، دینی و انقلابی می‌ساختیم. طبیعتاً برخی تغییرات رخ داد، اما این به معنی برخورد شخصی با افراد نبود. هدف اصلی این بود که رسانه ملی، دیگر یک ابزار سرگرمی صرف نباشد، بلکه بتواند جامعه را در مسیر درست هدایت کند.

یکی از چالش‌های دوران مدیریت شما در صداوسیما، نگرش جامعه مذهبی به برنامه‌های تصویری بود. چگونه این مسئله را مدیریت می‌کردید؟

این مسئله واقعاً یک چالش اساسی بود. اصولاً جامعه مذهبی ما تا آن زمان با کار تصویری رابطه زیادی نداشت و به همین دلیل حساسیت‌هایی وجود داشت. حتی در مسائل صوتی هم مشکل داشتیم، نه فقط موسیقی، بلکه در نحوه بیان و کلام هم سخت‌گیری‌هایی وجود داشت.

مثلاً امام (ره) تأکید داشتند که اگر در یک برنامه رادیویی، زن و مردی صحبت می‌کنند، اگر خانم صدایش را با عشوه ادا کند، این جایز نیست. حالا فرقی نمی‌کرد که آن زن و مرد، همسر باشند، خواهر و برادر باشند یا دوستانه صحبت کنند، مهم این بود که لحن گفتارشان مشکلی ایجاد نکند.

حتی آقای محسن رفیق‌دوست، که آن زمان وزیر سپاه بودند، بعدها به من گفتند که ما روزانه ۲۰۰ نفر از نیروهای بسیجی و سپاهی را تشویق می‌کنیم که به روابط عمومی تلویزیون زنگ بزنند و از برنامه‌ها شکایت کنند. این نشان می‌دهد که جامعه چقدر نسبت به مسائل تصویری و برنامه‌سازی حساس بود

بحث موسیقی همواره یکی از بحث‌برانگیزترین موضوعات در رسانه ملی بوده است. در زمان مدیریت شما، نظر امام خمینی (ره) و علما درباره موسیقی و پخش آن از تلویزیون چه بود؟

درباره موسیقی، اختلاف‌نظرهای زیادی بین علما وجود داشت. ما از مراجع مختلف استفتا می‌کردیم و جواب‌های متفاوتی می‌گرفتیم. برخی از علما بسیار سخت‌گیر بودند، به حدی که وقتی می‌پرسیدیم «نظر شما درباره موسیقی چیست؟»، با مدادی که در دست داشتند روی میز می‌زدند و می‌گفتند: «این صدایی که از برخورد این مداد با میز ایجاد می‌شود، موسیقی است و حرام!»

اما از طرف دیگر، برخی علما نظر کاملاً متفاوتی داشتند و می‌گفتند اگر موسیقی مناسب باشد، حتی در زمان نماز خواندن، انسان را به خدا نزدیک‌تر می‌کند. این تضادها و افراط و تفریط‌ها کار ما را سخت کرده بود.

خوشبختانه امام (ره) از ما حمایت می‌کردند و نسبت به پخش موسیقی از تلویزیون سخت‌گیری نداشتند. مثلاً ما یک‌بار آهنگ «این پیروزی مبارک باد» را که آقای رضوی، خواننده صربستانی، در استودیو اجرا کرده بود، با رقص نور پخش کردیم. آقای پورمحمدی، که آن زمان مدیر شبکه یک بود، این کار را انجام دادند. احمد آقا خمینی همان شب به من زنگ زدند و گفتند: «امام می‌گوید احمد، بیا ببین از این‌ کارها هم بلدند!» ولی در مجموع، امام (ره) موافق پخش موسیقی بودند و مخالفتی نداشتند.

پس چرا همچنان بعد از گذشت این همه سال، نشان دادن ساز در تلویزیون ممنوع است؟

قبل از انقلاب، ساز وسیله‌ای برای تفریح و گاهی هم ابتذال بود، به همین دلیل یک نگاه منفی‌ نسبت به آن وجود داشت. برخی علما از همان ابتدا با نشان دادن ساز در تلویزیون مخالفت کردند. نظرشان این بود که موسیقی، اگر در حد معقول و متناسب با ارزش‌های اسلامی باشد، قابل‌قبول است، اما نمایش ساز باعث رواج آن در جامعه می‌شود و به تدریج، کنترل آن از دست می‌رود.

این نگاه هنوز هم در برخی بخش‌های مذهبی جامعه وجود دارد. البته موسیقی به مرور زمان جای خود را در رسانه پیدا کرد، ولی همچنان خط قرمزهایی درباره نمایش ساز و اجرای موسیقی زنده در تلویزیون وجود دارد.

یک نمونه مهم آن سرودی بود که برای شهید مطهری ساخته شد. ما تصمیم گرفتیم که این سرود را هنرمندان به‌صورت زنده در حسینیه جماران، در حضور امام (ره)، اجرا کنند تا قبح موسیقی شکسته شود. اما بعداً احمد آقا از قم پیغامی دریافت کرد که آیت‌الله گلپایگانی و برخی علما به این موضوع اعتراض داشتند.

پس تصمیم گرفتیم سرود را بدون حضور هنرمندان، ولی در حضور امام (ره)، پخش کنیم. امام (ره) بالای حسینیه نشسته بودند و خانواده شهید مطهری و برخی خانواده‌های شهدا هم در حسینیه بودند. این سرود نواخته شد و پخش شد، که باعث شد نگاه به موسیقی تغییر کند. از آن پس، امام (ره) خرید و فروش آلات موسیقی را هم حرام نمی‌دانستند، در حالی که قبل از آن، حتی خرید و فروششان هم ممنوع بود.

امام (ره) موافق پخش موسیقی بودند و مخالفتی نداشتند

در دوره مدیریت شما، آیا آثار محمدرضا شجریان از تلویزیون پخش می‌شد؟

یک روز آقای صادق طباطبایی به من زنگ زد و گفت می‌خواهد به دیدنم بیاید. همراه خودش کسی را هم می‌آورد. وقتی آمدند، دیدم همراهش آقای شجریان است. شجریان در آن دیدار از ما تجلیل کرد و گفت که صداوسیما خدمت بزرگی به موسیقی کرده، چراکه موسیقی‌های سطح پایین را کنار گذاشته و موسیقی اصیل ایرانی را زنده کرده است. او گفت که حالا موسیقی‌ای که در تلویزیون پخش می‌شود، موسیقی اصیل ایرانی است و خودش هم در همین سبک فعالیت دارد. بعد هم اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنیم.

یک روز گوگوش با چادر مشکی به دفتر ما آمد که پولش را بگیرد. خیلی خوشحال شد وقتی چک را گرفت. همانجا گفت «من برای آقا (امام خمینی) یک ترانه خواندم، می‌خواهید برایتان بخوانم؟» که ما از ایشان تشکر کردیم و اجازه خواندن ندادیم

آقای هاشمی، در دوران مدیریت شما، رابطه صداوسیما با هنرمندان چگونه بود؟

ما در صداوسیما دو دسته هنرمند داشتیم؛ عده‌ای که استخدام بودند و عده‌ای که به‌صورت پروژه‌ای کار می‌کردند. برای گروه دوم، ما یک پرداختی مشخص در نظر می‌گرفتیم. در واقع، از قبل انقلاب یک صندوق رفاه برای هنرمندان وجود داشت، شبیه صندوق بازنشستگی، که هفت درصد از دستمزدشان را کسر می‌کردند و سازمان هم ۲۳ درصد اضافه می‌کرد. این پول در صندوق جمع شده بود.

وقتی من وارد صداوسیما شدم، برخی مدیران می‌خواستند این صندوق را مصادره کنند، اما من رفتم خدمت امام (ره) و از ایشان پرسیدم که آیا این کار درست است؟ امام (ره) فرمودند: «این پول مردم است، شما چطور می‌خواهید مال مردم را مصادره کنید؟ شما وظیفه دارید صاحبان این پول را پیدا کنید و به آنها برگردانید.»

پیدا کردن هنرمندان قدیمی کار سختی نبود؟

خیلی سخت بود. ما لیستی از حدود ۱۶۰ تا ۲۰۰ هنرمند داشتیم؛ از خوانندگان و نوازندگان گرفته تا سرایندگان و تهیه‌کنندگان. افرادی مثل مرضیه، گوگوش، پوران، سیما بینا، ایرج، گلپایگانی و بسیاری دیگر در این لیست بودند. برخی پیدا شدند، برخی هم دیگر در ایران نبودند.

یعنی با گوگوش هم حساب و کتاب انجام دادید؟

بله، یک روز دیدیم که گوگوش با چادر مشکی به دفتر ما آمد که پولش را بگیرد. خیلی خوشحال شد وقتی چک را گرفت. همانجا گفت «من برای آقا (امام خمینی) یک ترانه خواندم، می‌خواهید برایتان بخوانم؟» که ما از ایشان تشکر کردیم و اجازه خواندن ندادیم.  

شجریان در آن دیدار از ما تجلیل کرد و گفت که صداوسیما خدمت بزرگی به موسیقی کرده، چراکه موسیقی‌های سطح پایین را کنار گذاشته و موسیقی اصیل ایرانی را زنده کرده است،   بعد هم اجازه داد که ربنایش را از تلویزیون پخش کنیم

اگر این ترانه را اجرا می‌کرد، فعالیتش در تلویزیون مشکلی نداشت؟

آن زمان، همخوانی زن و مرد در چارچوب خاصی مشکلی نداشت. ما در برخی موارد، همخوانی را داشتیم، مثلاً اجراهای گروهی با حضور زنان و مردان را پخش می‌کردیم. اما اجرای انفرادی زنان در آن مقطع دیگر مورد قبول نبود.

به جز خوانندگان زن، آیا برای خوانندگان مرد قبل از انقلاب هم شرایط خاصی وجود داشت؟

بله، برخی از آنها همچنان در ایران بودند و فعالیت‌هایی داشتند. اما در کل، سیاست ما این بود که موسیقی‌های مبتذل را حذف کنیم و موسیقی اصیل ایرانی را تقویت کنیم.

چرا بعد از انقلاب نتوانستیم بسیاری از هنرمندان را حفظ کنیم؟ چرا فقط تعداد محدودی باقی ماندند؟

 این مسئله چند بُعد داشت. اول اینکه برخی از هنرمندان خودشان نمی‌خواستند با ما کار کنند. بعضی از آنها نگاه سیاسی داشتند و می‌گفتند ما نمی‌خواهیم وارد همکاری با جمهوری اسلامی شویم. می‌گفتند شما یک روز هستید، یک روز نیستید، ولی ما باید پاسخگوی آینده باشیم. برخی هم مشکل اعتقادی نداشتند، اما می‌خواستند مسیر مستقل خودشان را بروند.

از طرفی، جریان‌های مذهبی و گروه‌های فکری چپ و ملی‌گرا هم تأثیر داشتند. برخی از آنها نمی‌خواستند همکاری کنند، برخی هم با فشارها و انتقادهایی که بود، کنار رفتند. در حوزه موسیقی، تصویر و حتی دیالوگ‌ها، این حساسیت‌ها وجود داشت؛ مثلاً سریال «پاییز صحرا» با اینکه سریال خیلی خوبی بود، خیلی به آن حمله کردند، اما امام (ره) از آن اثر به صورت مستقل تجلیل کردند. یا چند سریال دیگر که امام مشخصاً ۷ تا ۸ تای آنها را تأیید کرده بودند.

مثلاً چه سریال‌هایی؟

سریال‌هایی مثل «رعنا»، «کوچک جنگلی»، «سلطان شبان» و بسیار مورد پسند ایشان بودند.

شما اشاره کردید که برخی از هنرمندان حاضر نبودند با صداوسیما همکاری کنند. آیا به خاطر دارید که چه کسانی به‌صراحت گفتند که مایل به کار نیستند؟

بله، مواردی بود. بعضی‌ها واقعاً تمایلی نداشتند. هنرمندانی بودند که می‌گفتند حاضر نیستند وارد عرصه سیاسی شوند یا فکر می‌کردند همکاری با صداوسیما به ضررشان خواهد بود. ما هم به هر حال، مسیر خودمان را می‌رفتیم و برنامه‌سازی متوقف نشد.

 راستش حضور ذهن ندارم که دقیقاً چه کسانی بودند، اما به‌طور کلی، بعضی‌ها حاضر نبودند وارد همکاری شوند. ما در صداوسیما ۱۵ تا ۱۶ گروه برنامه‌ساز داشتیم که هرکدام به تهیه‌کننده، کارگردان، دوبلور و عوامل مختلف نیاز داشتند. اما برخی هنرمندان به هر دلیلی نمی‌خواستند بیایند.

در آن دوران، با توجه به شرایط جنگ، تأمین نیرو برای برنامه‌سازی چگونه مدیریت می‌شد؟

ما معتقد بودیم که باید به‌اندازه آنتن نیرو داشته باشیم تا برنامه‌ها بدون مشکل تولید شوند. نمی‌خواستیم مجبور شویم برای هر کار، به بیرون سفارش بدهیم. به همین دلیل، هم در حوزه تهیه‌کنندگی، هم کارگردانی و هم دوبله، سعی می‌کردیم نیروهای کافی در اختیار صداوسیما باشند. در رادیو کمتر مشکل داشتیم، حتی از تلویزیون هم قوی‌تر بود، مخصوصاً در جبهه‌ها که رادیو نقش مهمی داشت. رادیو جبهه یکی از رسانه‌های محبوب رزمندگان و خانواده‌هایشان بود.

در آن زمان، صداوسیما حدود ۲۰ تا ۲۱ مرکز استانی داشت، مثل اصفهان، رشت، مازندران، کرمان و سایر استان‌ها. این مراکز، تلویزیون محلی خودشان را داشتند، برنامه تولید و پخش می‌کردند، البته تحت نظارت صداوسیما. برخی عوامل تولید ترجیح می‌دادند در استان‌ها کار کنند، چرا که زندگی در آنجا راحت‌تر بود و شاید سخت‌گیری‌های کمتری هم وجود داشت.

عده زیادی معتقدند که بعد از انقلاب، صداوسیما سیاستی در پیش گرفت که باعث شد بسیاری از هنرمندان قبل از انقلاب کنار گذاشته شوند. آیا شما این موضوع را تأیید می‌کنید؟

نه، ما ضد کسی نبودیم. سیاست ما بر اساس نظر امام این بود که هنرمندان را جذب کنیم، اما همیشه تصمیم با ما نبود. برخی شرایطی داشتند که امکان‌پذیر نبود. مثلاً علی حاتمی شرطی گذاشت که ما نمی‌توانستیم بپذیریم. او تصور می‌کرد که این انقلاب پایدار نیست و خیلی با غرور می‌گفت که باید کارش را آن‌طور که خودش می‌خواهد، بسازد. این نوع برخوردها را داشتیم. البته ما یک چارچوب داشتیم. در خود صداوسیما، نه در صفحه تلویزیون، بلکه در محوطه، برخی کارمندان غیرمسلمان مثل ارمنی‌ها، آشوری‌ها و مسیحیان از من می‌پرسیدند که چرا باید حجاب داشته باشند. من به آنها گفتم: شما سوار هواپیما شده‌اید؟ گفتند بله. گفتم خب، مهمانداران هواپیما لباس فرم دارند، در بیمارستان پرستاران لباس مشخصی دارند. اینجا هم یک محیط کاری است و لباس فرم خودش را دارد. این استدلال برایشان قابل قبول بود.

آیا آقایان هم چنین چالش‌هایی داشتند؟

برخی به دلیل مدل مو یا سبک پوشش‌شان دچار مشکل می‌شدند. مثلاً یکی از همکاران ما موهای خیلی بلندی داشت و آن زمان بسیجی‌ها در خیابان اگر چنین مدل مویی می‌دیدند، برخورد می‌کردند. او برای اینکه مشکل پیدا نکند، ته تاکسی می‌خوابید و بعد از کار برمی‌گشت خانه. حتی یک بار از یکی از همکاران پرسیده بود که ساعت کار بسیجی‌ها کی تمام می‌شود؟ (با خنده).

سریال «پاییز صحرا» با اینکه سریال خیلی خوبی بود، خیلی به آن حمله کردند، اما امام (ره) از آن اثر به صورت مستقل تجلیل کردند

یکی از مسائل مطرح‌شده درباره سریال «کوچک جنگلی» تغییر کارگردان بود. روایت‌های مختلفی درباره کنار رفتن ناصر تقوایی وجود داشت، آیا شما در جریان این اتفاق بودید آقای تقوایی از قبل انبار تجهیزات و وسایل لازم را آماده کرده بود و مشغول کار بود، اما به نظر می‌رسد که یک جریانی نمی‌خواست او کار را تمام کند،  آن زمان پروژه تقریباً تعطیل بود. اصل ماجرا چیست؟

ناصر تقوایی نمی‌توانست کار را تمام کند. خودش هم می‌دانست.

اما او تجربه دایی جان ناپلئون را داشت، بعد آن ماجرا ناخدا خورشید را ساخت

بله «ناخدا خورشید» را ساخت. ولی کوچک جنگلی را نمی‌توانست جمع کند. با آن که تجربه دایی جان ناپلئون را داشت، ولی سریال کوچک جنگلی کار سنگین‌تری بود.

پس به نظر شما مشکلش این بود که نمی‌توانست این سریال را تمام کند؟

بله، مشکلش این بود. ما هم از برخی کارهایش استفاده کردیم، مثلاً برای سالگرد امیرکبیر. برنامه‌ای نداشتیم، صحنه‌هایی از «سلطان صاحبقران» علی حاتمی و «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی صحنه‌هایی را برداشتیم و کنار هم گذاشتیم. یک صحنه هم در آن بود که زن امیرکبیر وقتی خبر مرگ امیرکبیر را می‌آورند، گریه می‌کند و اشک روی صورتش می‌غلتد. دوربین هم خیلی زوم کرده بود و صحنه تأثیرگذاری شده بود. امام به من گفتند: زن امیرکبیر کی این‌جوری بوده که شما این‌طور نشانش دادید؟ (با خنده) این نوع مسائل را داشتیم.

برخی از فیلم‌ها در آن زمان توقیف می‌شدند، مثل «باشو، غریبه‌ی کوچک» ساخته‌ بهرام بیضایی. اما صداوسیما فیلم‌های توقیفی را پخش می‌کرد، چگونه این تعامل را رقم می‌زدید؟

ما بعضی از فیلم‌های توقیفی را پخش می‌کردیم. اما یک اختلاف اساسی با وزارت ارشاد داشتیم. ارشاد مسئولیت اصلی هنرمندان و کارگردان‌ها را داشت و اگر کسی را به هر دلیلی ممنوع کرده بودند، وقتی ما از او استفاده می‌کردیم، شاکی می‌شدند. ولی راستش را بخواهید، من خیلی به حرف ارشاد گوش نمی‌کردم. ما تشخیص خودمان را داشتیم و ملاک ما نظر امام بود. اگر امام ایراد می‌گرفتند، ما اصلاح می‌کردیم.

موردی پیش آمده بود که امام مستقیماً به شما تذکر دهند؟

بله، یک‌بار که رفتم خدمت امام، بعد از سلام و احوالپرسی، ایشان با لحنی نیمه‌عصبانی گفتند: اگر خلاف شرعی ببینم، اعلام می‌کنم! جا خوردم، ولی گفتم: این یعنی ما تا حالا خلاف شرعی نداشتیم که شما چیزی نگفتید! (با خنده).

در مورد حق پخش فیلم‌های خارجی، تلویزیون آیا به صاحبان آثار پول پرداخت می‌شد؟

ما تا هفت دقیقه پخش فیلم خارجی را مجاز می‌دانستیم، اما اگر بیشتر از آن بود، باید حق پخش یا رُیالتی پرداخت می‌کردیم. البته ممکن بود مبلغی که ما می‌دادیم کمتر از چیزی باشد که آن‌ها انتظار داشتند، ولی هیچ‌وقت نمی‌خواستیم حق کسی ضایع شود.

درباره سریال‌های خارجی مثل «پزشک دهکده» یا  «اوشین»، که خیلی هم محبوب بودند، حق پخش پرداخت شد؟

بله، ما برای این سریال‌ها حق پخش پرداخت کردیم. اما اوشین را که آوردیم، تغییر دادیم!

اوشین» را تغییر دادیم. ژاپنی‌ها وقتی آمدند که وضعیت پخش را ببینند، متوجه شدند ما برخی صحنه‌ها را تغییر داده‌ایم. ماجرا این بود که می‌خواستیم شخصیت اوشین را بیشتر به‌عنوان یک زن تلاشگر و مقاوم نشان بدهیم، نه صرفاً آن‌طور که در نسخه اصلی بود، چون واقعیت خیلی متفاوت بود

درباره سریال «اوشین» شنیده‌ایم که تغییرات زیادی در آن انجام شد. ماجرا از چه قرار بود؟

بله، «اوشین» را تغییر دادیم. ژاپنی‌ها وقتی آمدند که وضعیت پخش را ببینند، متوجه شدند ما برخی صحنه‌ها را تغییر داده‌ایم. ماجرا این بود که می‌خواستیم شخصیت اوشین را بیشتر به‌عنوان یک زن تلاشگر و مقاوم نشان بدهیم، نه صرفاً آن‌طور که در نسخه اصلی بود، چون واقعیت خیلی متفاوت بود. این تغییرات در حدی بود که وقتی ژاپنی‌ها دیدند، تعجب کردند. حتی ما به این نتیجه رسیده بودیم که حالا که این‌قدر تغییر داده‌ایم، ژاپنی‌ها باید به ما پول بدهند، نه ما به آن‌ها! (با خنده).

برای خرید سریال اوشین چقدر هزینه شد؟

مبلغ دقیقش یادم نیست، اما یک مبلغی پرداخت کردیم. معمولاً برای خرید فیلم و سریال، ما تیم‌هایی را می‌فرستادیم کشورهای مختلف. مثلاً آقای محمد بهشتی که مدیر ما بود، یا مدیران شبکه‌ها، همراه بچه‌ها می‌رفتند و فیلم و سریال می‌خریدند.

امام در جریان تغییراتی که روی اوشین اعمال شده بود، قرار داشتند؟

بله، امام در جریان بودند و موافق هم بودند. اما یکی از ائمه جمعه، امام‌جمعه رشت، در نماز جمعه مخالفت کرد و گفت که این سریال مناسب نیست. من رفتم خدمت امام و موضوع را مطرح کردم. امام فرمودند: نه، آموزنده است. و ما هم به همین دلیل پخش را ادامه دادیم. ایشان هم این سرریال را دوست داشتند.

امام(ره) سریال «اوشین» را دوست داشتند/ شش قسمت از سریال «امام علی» حذف شد/ واقعیت «اوشین» چیزی نبود که ما نشان دادیم، حذفیات زیادی داشت

در مورد ماجرای برنامه رادیویی که در آن دختری گفت اوشین الگوی اوست، چه اتفاقی افتاد؟ آیا عوامل اخراج و زندانی شدند؟

این ماجرا در یکی از برنامه‌های زنده رادیو رخ داد. برنامه‌ای به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) در حال پخش بود و از یک دختر خانم سؤال کردند: الگوی شما کیست؟ او جواب داد: اوشین! وقتی پرسیدند که حضرت زهرا (س) نیست؟ گفت: حضرت زهرا خیلی خوب هستند، ولی متعلق به هزار سال قبل‌اند، اوشین برای زمان حال است.

این برنامه به‌صورت زنده پخش شد و عده‌ای آن را توهین تلقی کردند. به امام گزارش دادند و ایشان خواستند که نوار برنامه بررسی شود. امام دستور دادند که نوار را بدهیم به آقای [سیدضیاالدین]میرعماد، رئیس دادگستری تهران تا ببیند آیا واقعاً توهینی شده یا نه. ایشان هم بررسی کردند و گفتند که اگر قصد توهین ثابت شود، حکم اعدام دارد، اما اگر سوءتفاهم بوده، مجازات متفاوت خواهد بود.

آقای میرعماد از ما نوار خواست، ما هم فرستادیم. شش نفر از دست‌اندرکاران برنامه را که شامل تهیه‌کننده، کارگردان و عوامل دیگر بودند، احضار کردند و در دفتر ایشان، در میدان ارگ، از آن‌ها بازجویی شد. در نهایت، احکام مختلفی صادر شد؛ برخی انفصال از خدمت گرفتند، برخی هم حکم پنج سال زندان.

سرنوشت آن‌ها چه شد، آیا آن افراد به زندان رفتند؟

من همان روز در جلسه دولت بودم که زنگ زدند و گفتند: احکام صادر شده و این بچه‌ها را می‌خواهیم به زندان بفرستیم. من بلافاصله با آقای میرعماد تماس گرفتم و گفتم: فعلاً آن‌ها را زندان نبرید و بگذارید در اتاق خودم بمانند، تا من برسم. آن روز جلسه دولت داشتیم و طول کشید وقتی جلسه دولت تمام شد، باز زنگ زدم، ایشان گفت خیلی منتظر ماندیم من دارم می‌روم و این‌ها را هم به دفتر زندان می‌فرستم.

من هم سریع خودم را رساندم و با رئیس زندان صحبت کردم. گفتم: این بچه‌ها را پیش خودتان نگه دارید، من فردا می‌آیم. بعد از آن، رفتم خدمت امام و یک نامه نوشتم که: اگر کسی مقصر است، من هستم، نه این بچه‌ها. اگر آن‌ها مجازات شوند، دیگر اداره کردن رادیو و تلویزیون ممکن نیست، چون همه از کار کردن خواهند ترسید.

واکنش امام چه بود؟

امام گفتند: پس شما بنویس، من عفو می‌کنم. من نامه را تایپ کردم و خدمت امام بردم. ایشان هم دستور عفو نوشتند و گفتند: بدهید به آقای موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، تا اجرا کند. وقتی نامه را به ایشان دادم، گفتند: محمد، حالا چه عجله‌ای داری؟ بذار برای فردا! اما من می‌خواستم سریع کار را حل کنم. پس چند پرس چلوکباب، میوه و شش پتوی نو برای آن‌ها خریدم و رفتم دفتر زندان، پیش آن شش نفر. شام را با هم خوردیم و شب را همان‌جا ماندند. حتی رئیس زندان گفت: اگر می‌خواهی، ببرشان خانه‌ات! اما گفتم: نه، اگر الان این‌ها را ببرم، فردا می‌گویند که قلدری کردم! بگذار همین‌جا بمانند تا حکمشان بیاید.

در همان دفتر زندان، یک نوازنده معروف هم بود که به جرم قتل غیرعمد در یک دعوا زندانی شده بود. گفت: ۳۰۰ هزار تومان دیه بدهکارم، ولی ندارم. من همان‌جا با دفتر امام تماس گرفتم. خانم دباغ آنجا بود. گفتم: از امام بپرسید که آیا دولت می‌تواند دیه او را بدهد؟ او رفت و برگشت و گفت: بله، امام اجازه دادند. ما هم مبلغ را پرداخت کردیم و آن فرد را آزاد کردیم.

بله، فردای آن روز آقای موسوی اردبیلی احکام عفو را صادر کرد و من رفتم زندان و آن‌ها را آوردم صداوسیما. این ماجرا باعث شد خیلی‌ها نگران آینده کاری‌شان نشوند و اعتماد کارکنان صداوسیما بالا برود.

برخی از کارمندان با احکام انفصال از خدمت مواجه شده بودند، اما این احکام اجرا نشد و همه آن‌ها عفو شدند، بخشیده شدند و به کارشان بازگشتند. حتی حقوقشان نیز محفوظ ماند. جالب اینجاست که برخی از این افراد، از مخالفین من بودند، اما وظیفه مدیریتی ایجاب می‌کرد که از آن‌ها حمایت کنم.

در دوران مدیریت من، ۱۵۳۰ اپیزود سریال ساخته شد که همه آن‌ها سریال‌های موفقی بودند. به‌طوری‌که می‌گفتند نه قبل و نه بعد از انقلاب چنین تولیداتی در صدا و سیما انجام نشده بود

در دوره مدیریت شما، سریال‌های مهمی مانند «سربداران» و «امیرکبیر» ساخته شد که هنوز هم در یادها مانده‌اند. نقش شما در انتخاب این سریال‌ها و نظارت بر آن‌ها چگونه بود؟

ما سه مقطع تاریخی را برای سریال‌سازی در نظر داشتیم: ۱. صدر اسلام ۲. دوران میانی بین صدر اسلام و تاریخ معاصر، مانند "سربداران" ۳. تاریخ معاصر

هر کسی که فیلمنامه‌ای برای این دوره‌ها می‌آورد، بررسی می‌شد و در صورت مناسب بودن، ساخته می‌شد. در مجموع، در دوران مدیریت من، ۱۵۳۰ اپیزود سریال ساخته شد که همه آن‌ها سریال‌های موفقی بودند. به‌طوری‌که می‌گفتند نه قبل و نه بعد از انقلاب چنین تولیداتی در صدا و سیما انجام نشده بود.

سریال «امام علی (ع)» نیز در دوره مدیریت شما ساخته شد، اما پخش آن با مشکلاتی مواجه شد. دلیل این مسئله چه بود؟

بله، ما این سریال را برای شب‌های ماه رمضان برنامه‌ریزی کرده بودیم، اما در ۲۵ بهمن، پیش از آغاز ماه رمضان، تصمیم گرفته شد که پخش آن متوقف شود. بعدها روی این سریال کار شد و شش قسمت از آن حذف و سپس پخش شد. دلیل دقیق این تصمیم را من نمی‌دانم و باید از مسئولین وقت سؤال کرد.

ورود چهره‌هایی مانند رضا عطاران و مهران مدیری به تلویزیون در زمان مدیریت شما بود. آیا شما در این روند نقش داشتید؟

در آن زمان، ما دو شبکه داشتیم و شبکه سه نزدیک به پایان دوران مدیریتم راه‌اندازی شد. مدیران شبکه‌ها و شهرستان‌ها با توجه به سیاست‌های سازمان، برخی از افراد را دعوت می‌کردند. ما سخت‌گیری خاصی نداشتیم و افرادی که توانایی داشتند، جذب می‌شدند. البته در آن دوران، نظارت و حمایت قوی از سوی امام (ره) وجود داشت و پس از ایشان هم مدیریت سازمان رادیو و تلویزیون همچنان قدرت لازم را داشت.

در مورد سریال «اشک تمساح» هم جنجال‌هایی ایجاد شد. چه اتفاقی برای این سریال افتاد؟

این سریال ۱۳ قسمت بود و توسط شورای سرپرستی و مدیرعامل وقت تأیید شده بود، اما بعد از پخش، مخالفت‌های زیادی با آن صورت گرفت. در نماز جمعه طوماری با ۱۵ هزار امضا جمع شد که درخواست تعطیلی این سریال را داشتند و حتی در روزنامه کیهان هم درباره آن مطلبی منتشر شد. برخی از علما نیز به آن اعتراض داشتند. این مخالفت‌ها در نهایت باعث شد که سریال کنار گذاشته شود.

دوران سختی بود، اما با تلاش زیاد، تولیدات موفقی در زمینه سریال‌سازی و برنامه‌های تلویزیونی داشتیم. حمایت امام (ره) از صدا و سیما باعث شد که بتوانیم با اقتدار کار کنیم. البته در سال‌های بعد، شرایط تغییر کرد و سیاست‌های جدیدی اعمال شد. اما در مجموع، کارنامه آن دوران را مثبت ارزیابی می‌کنم.

یکی از مواردی که اتفاق افتاد، صحبت‌های مرحوم آقای محمدی گیلانی بود. ایشان در یک سخنرانی گفته بودند که برخی برنامه‌های صدا و سیما مخالف نظرات امام و احکام فقهی است. خب، ایشان عضو فقهای شورای نگهبان هم بودند و این نوع صحبت‌ها برای ما حساسیت داشت. من فردای آن روز، یعنی شنبه، خدمت امام رسیدم و عرض کردم: «آقا، حتماً صحبت‌های آقای محمدی گیلانی را شنیدید. ایشان عضو فقهای شورای نگهبان هستند و آمده‌اند و من را تکفیر کرده‌اند! اگر این حرف را شخص دیگری می‌زد، من پاسخ می‌دادم، اما حالا که ایشان عضو فقهای شورای نگهبان است، نمی‌دانم باید چه کنم. آیا اجازه دارم پاسخ بدهم؟»

امام فرمودند: «نه، بنویس، من جواب بدهم.» بعد ادامه دادند: «من الآن همه مسائل تحریرالوسیله خودم را هم قبول ندارم.» این جمله امام برای من بسیار جالب و آموزنده بود. بعد فرمودند: «شما بنویس، من پاسخ می‌دهم.»

ما سریال «امام علی » را برای شب‌های ماه رمضان سال ۱۳۷۲ برنامه‌ریزی کرده بودیم، اما در ۲۵ بهمن، پیش از آغاز ماه رمضان، تصمیم گرفته شد که پخش آن متوقف شود. بعدها روی این سریال کار شد و شش قسمت از آن حذف شد و سپس پخش گردید

 من یک نامه‌ای به امام نوشتم که در آن توضیحاتی درباره برنامه‌های صدا و سیما داده بودم. امام هم در پاسخ، نظرشان را به شورای سرپرستی اعلام کردند. در نامه‌شان تأیید کردند که برنامه‌های صدا و سیما آموزنده است. در مورد فیلم‌ها، سریال‌ها و حتی برنامه‌های ورزشی هم تأکید کردند که موارد خلاف شرع به‌ندرت دیده می‌شود.

البته، دو نکته را هم گوشزد کردند. یکی اینکه «اجنبی نباید گریم کند» و دوم اینکه «بیننده از روی شهوت نباید نگاه کند.» این موضوع مربوط به احکام فقهی درباره عکس و تصویر بود. امام معتقد بودند که اگر گریمور نامحرم باشد، گریم کردن هنرپیشه نامحرم جایز نیست.

امام در نامه‌ای به این نکته اشاره کردند که در برخی برنامه‌ها گریمور زن برای مردان و گریمور مرد برای زنان فعالیت می‌کند، که از نظر فقهی جایز نیست. همچنین به صحنه‌ای در همین سریال اشاره کردند که در آن، یک خانم با یک آقا در حال گفت‌وگو بود و موهایش باز بود و دکمه‌های لباسش هم تا قسمتی باز بود.

آن سکانس، مربوط به افرادی بود که به‌اصطلاح انقلابی نبودند و می‌خواستند از ایران خارج شوند و در یک خانه مخفی شده بودند. امام در این مورد فرمودند: «اگر این‌ها محرم بودند، اشکالی ندارد، اما اگر نامحرم باشند، مشکل دارد.»

بعد از این ماجرا، شورای سرپرستی صدا و سیما به مدیر پخش دستور داد که چهار قسمت از سریال را جمع کند. قرار شد که همان شب، قسمت آخر پخش شود. اما امام جمله‌ای گفتند که مسیر ما را مشخص کرد. ایشان فرمودند: «از خبرگانی سؤال شد و آن‌ها گفتند که پخش سریال ایراد شرعی ندارد. در تولید سریال، ممکن است خلاف شرع رخ داده باشد، اما پخش آن اشکالی ندارد.»

این نکته، نظر نهایی امام درباره سریال بود و به همین دلیل، ادامه پخش آن از نظر شرعی بلامانع شد.

امام همیشه دیدگاه‌هایشان را بیان می‌کردند، اما مدیریت رسانه را به مدیران واگذار کرده بودند. در مسائل شرعی، اگر جایی نیاز به توضیح بود، خودشان اعلام نظر می‌کردند. این نشان می‌دهد که امام حتی در موضوعاتی مثل صدا و سیما، دیدگاه اجتهادی و منعطفی داشتند و به اقتضای زمان و شرایط تصمیم می‌گرفتند.

امام خمینی (ره) اما در پاسخ به این انتقادات، واکنشی بسیار جالب و متفاوت داشتند. ایشان از صدا و سیما حمایت کردند و در پاسخ به کسانی که این سریال را زیر سؤال برده بودند، نظر متفاوتی دادند. این موضوع باعث شد که بعد از دو روز، آقای محمدی گیلانی با من تماس بگیرد و بگوید که می‌خواهد به صدا و سیما بیاید. وقتی آمد، گفت: «من می‌خواهم از شما عذرخواهی کنم.» پرسیدم چرا؟ گفت: «من این صحبت‌ها را انجام دادم، اما بعد متوجه شدم که تحت تأثیر جو سیاسی قرار گرفته‌ام. درواقع، عده‌ای که این موضوع را بزرگ کردند، باعث شدند من هم تسلیم فضای ایجادشده بشوم، اما حالا فهمیده‌ام که کار شما درست بوده و امام هم تأیید کرده‌اند.»

۲۴۵۲۴۵

کد خبر 2042208

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =