فخرالدین فخرالدینی: شخصیتی جهانی است. او و حسین بهزاد را میتوان دو نابغه مینیاتور معاصر دانست؛ هنرمندانی که این هنر را حفظ کردند و زنده نگه داشتند.
نام استاد محمود فرشچیان، با نگارگری ایرانی گره خورده و تکنیک کارش، نو و جدید است. آثارش از تنوع رنگ زیادی برخوردارند، به گونهای که برای یک برگ درخت نیز، پنج یا شش رنگ را به کار میبرد.
فرشچیان مقابل دوربین عکاسی با آرامشی دلنشین شروع به طراحی روی کاغذ کرد
سبک شخصی فرشچیان را نمیتوان با هیچ یک از هنرمندان قدیم مقایسه کرد و مسلما بعد از این بسیاری دنباله روی او خواهند بود؛ اتفاقی که سبک او را به مکتبی هنری بدل خواهد کرد.
در سال 1354، برای اولین بار، استاد فرشچیان را در خانه دوست مشترکمان، دکتر منوچهر باستانی دیدم. او در همان زمان در اوج قرار داشت و با چاپ چند کتاب نفیس، هنرمندی شناخته شده بود. دوستیمان که از آنجا آغاز شد، تا امروز ادامه دارد.
سال 1382، نمایشگاه مشترکی هم در سالن همایشهای بینالمللی صداوسیما به مناسبت همایش چهرههای ماندگار برپا کردیم. در همان سال از او دعوت کردم که به آتلیهام بیاید. راحت و آسوده بر صندلی نشست و کاغذی مقابلش گذاشتم.
او در آرامشی عجیب فرو رفت و شروع به طراحی پیرمردی کرد که در بعضی از کارهایش تکرار شده است. سکوتی دلنشین بر فضای استودیو حاکم شد که در آن تنها صدای خوش کشیده شدن قلم استاد روی کاغذ به گوش میرسید.
اگر در عکاسی از دیگر شخصیتهای هنری، همیشه سعی داشتم تا آنان را به حرف بکشم یا وادار به نشان دادن واکنشی یا حرکتی مقابل دوربین کنم، این بار تنها تلاشم این بود تا آرامش این استاد بزرگ نقاشی ایرانی را برهم نزنم.
از آنجا که وقار و آرامش فرشچیان بر محیط نیز حاکم شده بود، من هم نورپردازی را متناسب با این فضا طراحی کردم و با باز کردن دهانه نورافکنها، سعی نمودم عکس را از حالت استودیویی خارج کنم.
نتیجه این تصمیم، نورهایی نرم و ملایم است که بر چهره محمودفرشچیان تابیده و با آرامش درونی و فوق العادهاش هماهنگی دارد.
58245
نظر شما