فیلم صامت «هنرمند» در هشتاد و چهارمین دوره جایزه اسکار جایزه بهترین فیلم را برد و در بخش فیلمنامه غیراقتباسی هم نامزد بود.

علی افتخاری: داستان فیلم فرانسوی «هنرمند» به کارگردانی میشل هازاناویسیوس در دهه 1920 و سال‌های ورود صدا به سینما روی می‌دهد و درباره جرج والنتین یک قهرمان فیلم‌های صامت است که با رونق سینمای ناطق همه چیز خود را از دست می‌دهد. (اینجا)


این فیلم در هشتاد و چهارمین دوره جوایز اسکار در 10 بخش نامزد اسکار بود و در نهایت جوایز اسکار بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد (ژان دوژاردن)، طراحی لباس و موسیقی را به خود اختصاص داد.


«هنرمند» در بخش بهترین فیلمنامه غیراقتباسی هم نامزد اسکار بود، اما رقابت را به «نیمه‌شب در پاریس» وودی آلن واگذار کرد. «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی یکی دیگر از رقبای این بخش بود.


در ادامه بخشی از فیلمنامه «هنرمند» را می‌خوانید. در این سکانس جرج والنتین پس از صحبت با آل زیمر تهیه‌کننده فیلم‌های خود متوجه می‌شود ورود صدا به سینما قطعی است و باید فکری به حال خودش کند.


خارجی. استودیو کینوگراف – روز
ماشین وارد استودیو می‌شود. هیچ‌کس نیست. جرج از ماشین پیاده می‌شود. او به محوطه می‌رود. این‌جا هم هیچ‌کس نیست. جرج مردی را می‌بیند که احتمالا یا مسئول دکور است یا دستیار، کسی که به هر حال آنجا کار می‌کند. جرج به طرف او می‌رود و ازش می‌پرسد چه اتفاقی افتاده است. مرد روزنامه‌ای را از جیبش درمی‌آورد و به جرج می‌دهد. جرج روزنامه را می‌خواند: استودیو کینوگراف تمام تولیدات صامت خود را متوقف کرد تا منحصرا روی فیلم ناطق کار کند. جرج روزنامه را به مرد می‌دهد و راه می‌افتد.


داخلی. استودیو کینوگراف – دفتر منشی – روز
جرج با عصبانیت و بی آنکه به منشی چیزی بگوید از مقابل او رد می‌شود و وارد دفتر زیمر می‌شود.


داخلی. استودیو کینوگراف – دفتر زیمر - روز
زیمر با گروهی جلسه دارد. آن‌ها احتمالا مهندس هستند و طرح‌های خود را روی میز گذاشته‌اند. همه از ورود بی‌ادبانه جرج تعجب کرده‌اند. مهندسان ناراحت به نظر می‌رسند. زیمر مودبانه از آن‌ها می‌خواهد اتاق را ترک کنند. گروهی از آن‌ها هنگام ترک کردن اتاق سرشان را پایین می‌اندازند تا نگاهشان به جرج نیفتد. بعضی‌هایشان هم مستقیم به او نگاه می‌کنند. این مسئله حسی غریب و ناخوشایند در جرج ایجاد می‌کند. او به نظر ناراحت می‌آید. این حس شاید به خاطر بی‌ادبی رفتارش در ورود به اتاق باشد، اما احتمالا بیشتر به خاطر نوع نگاه‌هایی است که به او شده است. برای اولین بار پس از سال‌ها به او مثل یک ستاره نگاه نشده، یعنی نگاهی توام با احترام، تمایل و تحسین، بلکه برعکس مثل یک آدم عادی و از آن بدتر مثل آدمی اضافی نگاه شده است. در همان حال که جرج متوجه تغییر موقعیت خود می‌شود، زیمر دوستانه ازش می‌خواهد بنشیند و بعد شروع می‌کند به حرف زدن:


میان‌نویس: تو و من به یه عصر دیگه تعلق داریم، جرج. دنیا الان ناطق شده.


زیمر در همان حال که حرف می‌زند کمی ناراحت به نظر می‌رسد. از سوی دیگر، جرج تعجب کرده و نمی‌داند چه واکنشی نشان دهد.


میان‌نویس: مردم چهره‌های جدید می‌خواهند، چهره‌هایی که حرف بزنند.


جرج به خودش می‌آید. زیمر ادامه می‌دهد.


میان‌نویس: دوست داشتم این طوری نبود، اما جماعت گوشت تازه می‌خواهد و جماعت هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کنه.


جرج سرش را تکان می‌دهد. او متوجه می‌شود چه اتفاقی دارد می‌افتد. زیمر متاسف است. جرج بلند می‌شود. او لبخند می‌زند و می‌گوید:


میان‌نویس: مردم می‌آیند من رو ببیند. اون‌ها هیچ‌وقت نیاز ندارند صدای من رو بشنوند! 


زیمر بی‌آنکه چیزی بگوید به جرج نگاه می‌کند. جرج ظاهرا خیلی به خود اطمینان دارد. او می‌گوید:


میان‌نویس: فیلم‌های ناطقت رو بساز. من یه فیلم فوق‌العاده می‌سازم و برای ساختنش به تو احتیاج ندارم!


جرج سرش را تکان می‌دهد و با بیزاری برمی‌گردد تا از اتاق بیرون برود. او در حال خروج از اتاق روی میز تبلیغی با این عنوان را می‌بیند: «چهره‌های جدید کینوگراف». یکی از این چهره‌های جوان پپی میلر است. او لبخند می‌زند و رو به زیمر می‌کند و می‌گوید:


میان‌نویس: گوشت تازه... 


دو مرد برای آخرین بار به هم نگاه می‌کنند. جرج از اتاق خارج می‌شود.

5858
 

کد خبر 205395

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین