آیا نسل جدیدِ دختران را می‌توان نصیحت کرد؟ / فرق تغافلِ تربیتی با بی‌تفاوتی

تجربه نشان می‌دهد نسل جدید نه تنها پذیرای نصیحت هست، بلکه گاه قلبی آماده‌تر نیز دارد. برای حل این مشکل روشی، باید از دریچه علایق و دغدغه‌های نسل جوان وارد شویم.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، راهکار اساسی، ایجاد تجربه‌های مشترک است و باید تلاش کنیم در فعالیت‌های مورد علاقه نسل جوان مشارکت کنیم. این همراهی و تجربه‌های مشترک باعث می‌شود فرزند احساس جدایی و بیگانگی و از موعظه استقبال کند.

اشاره؛

بنابر روایت حوزه، نصیحت‌پذیری در خانواده نیازمند درک درست از شرایط روحی و عاطفی فرزندان و انتخاب زمان و مکان مناسب است. رعایت اصولی مانند احترام به شخصیت فرزند، پرهیز از سرزنش و تحقیر، و استفاده از روش‌های غیرمستقیم، تأثیر نصیحت را افزایش می‌دهد. همچنین به جای تأکید بر تفاوت‌های نسلی، باید با مشارکت در علایق فرزندان و درک دنیای آنها، زمینه پذیرش نصیحت را فراهم کرد

گفت و گوی زیر حاصل سلسله نشست‌های مجازی «رابطه پدر-دختری در آینه علم و دین» پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم است. در این گفت‌وگو به موضوع نقش پدر در روش‌های نصیحت و موعظه به دختران، توسط محمدجواد دکتر فلاح، دانشیار گروه اخلاق اسلامی دانشگاه معارف اسلامی پرداخته شده است و حوزه نیوز به انتشار متن این نشست خواهد پرداخت:

محورهای اصلی این نشست:

فرق تغافل تربیتی با بی‌تفاوتی

آسیب مقایسه و تکرار

نقش مثال‌های ملموس و زبان نسل Z

حفظ رابطه عاطفی حتی در برابر خطاهای بزرگ

سؤالات مهم پرداخته شده در این نشست:

چرا نصیحت‌های پدرانه گاهی شنیده نمی‌شوند؟

کدام اشتباهات رایج، فاصله میان پدر و دختر را بیشتر می‌کند؟

سه اصل طلایی در موعظه دختران چیست؟

آیا هنوز هم «نصیحت» کارایی دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع «نصیحت و موعظه» یکی از ظرفیت‌های بسیار مهم و اساسی است که متأسفانه در خانواده‌های امروزی به شدت مورد غفلت قرار گرفته است.

بسیاری از خانواده‌ها به بهانه تغییر شرایط زمانی و موقعیتی، «اصل مسئله نصیحت» را از فضای زندگی حذف کرده‌اند و «عدم تأثیرگذاری موعظه بر فرزندان» را دلیلی برای کنار گذاشتن کامل این امر مهم قرار داده‌اند.

منطق قرآن، روایات و اصول تربیتی اقتضا می‌کند که والدین نسبت به مسائل اخلاقی فرزندان و اشتباهات آنها حساس بوده و به امر نصیحت و موعظه توجه ویژه داشته باشند.

این امر به معنای اختصاص دادن بخشی از برنامه‌های خانواده به موضوع نصیحت و پند است؛ به ویژه پدر خانواده که مدیریت خانواده را بر عهده دارد، باید تلاش کند وقت مشخصی را به این امر اختصاص دهد.

نباید با این استدلال که «دوره نصیحت گذشته» یا «فرزندان دیگر به نصیحت گوش نمی‌دهند» از این مسئولیت مهم شانه خالی کرد. این موضوع درباره دختران حساسیت و اهمیت ویژه‌تری دارد، هرچند شیوه نصیحت دختران با پسران متفاوت است.

سیره اهل بیت علیهم السلام و منطق قرآن و روایات نشان می‌دهد که گاهی این نصیحت‌ها در قالب وصیت‌نامه و دست‌نوشته‌های مکتوب نیز صورت می‌گرفته است؛ حتی اگر والدین خود در برخی مسائل زندگی دچار خطا می‌شوند و چنانکه در قرآن آمده است: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ - چرا چیزی را می‌گویید که به آن عمل نمی‌کنید؟؛ این امر نباید دلیلی برای ترک نصیحت فرزندان باشد.

* بایدهای موعظه‌

* نصیحت کردن فرزندان یک حق محسوب می‌شود

نصیحت کردن فرزندان یک حق محسوب می‌شود و والدین موظف به ادای این حق هستند. عدم ادای این حق، مسئولیت اخلاقی سنگینی بر دوش والدین می‌گذارد؛ البته یکی از چالش‌های اصلی در این زمینه، شیوه‌های نصیحت است.

گاهی فرزندان از نحوه نصیحت والدین گله‌مند هستند و همین امر موجب می‌شود ارزشمندی اصل نصیحت تحت‌الشعاع قرار گیرد.

برای بررسی عمیق موضوع نصیحت و شیوه‌های اجرای آن در زندگی، باید به چندین نکته و مسئله مهم توجه کرد.

نخستین گام، ایجاد شرایط نصیحت مشفقانه است که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این موضوع می‌تواند ظرفیت‌های متفاوتی را پیش روی ما قرار دهد.

در کنار این موضوع، با مجموعه‌ای از آسیب‌ها و نبایدها در فضای نصیحت روبرو هستیم.

برای مثال، گاهی در نصیحت کردن به «موقعیت، زمان مناسب و شرایط روحی فرزند» توجه نمی‌کنیم. همچنین، «برخورد هیجانی» در نصیحت می‌تواند فرزندان را در موقعیتی قرار دهد که دچار خسارت و مشکل شوند.

گام دوم، توجه به حقوق نصیحت‌شونده است. در کلام امام سجاد علیه‌السلام، «نصیحت به عنوان یک حق» مطرح شده است. این نشان‌دهنده تعالی فرهنگ اهل بیت علیهم‌السلام است که نصیحت را حقی برای فرزندان می‌داند. عدم رعایت این حق، منجر به تضییع حقوق فرزند یا فرد نصیحت‌شونده می‌شود.

«مسئله خودمدیریتی و ایجاد شرایط مناسب برای نصیحت» از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. سرشت موعظه و نصیحت باید بر پایه «محبت و عاطفه» باشد.

گاهی پیش از فراهم کردن شرایط نصیحت برای فرزندان، نیاز به خودمدیریتی و تعادل رفتاری داریم. برای مثال، وقتی فرزندمان خطایی می‌کند و ما در حالت هیجانی و عصبانیت هستیم، نباید به نصیحت بپردازیم.

همانند تابلویی که در حال لرزش است و نمی‌توان روی آن نقاشی کرد، زمانی که فرزند در شرایط احساسی و هیجانی شدید قرار دارد، نصیحت کردن فایده‌ای ندارد. اگر فرزند دچار غم یا خشم شدید است، باید منتظر زمان مناسب‌تری بود.

* تغافل، محبت و فضاسازی مناسب سه محور اصلی موعظه دختران

«انگیزه نصیحت» باید خیرخواهی مشفقانه باشد، نه نمایش اقتدار یا تلافی‌جویی. متأسفانه گاهی پدران بیش از آنکه نگران آسیب‌های فرزندشان باشند، نگران زیر سؤال رفتن اقتدارشان هستند.

این رویکرد نمی‌تواند تأثیرگذار باشد زیرا از خیرخواهی واقعی که در روایات به آن تأکید شده، فاصله دارد.

نمونه‌های برجسته‌ای از این رویکرد مشفقانه را می‌توان در سیره پیامبران مشاهده کرد.

حضرت یعقوب علیه‌السلام در مواجهه با خطای فرزندش، با تغافل، محبت و مهربانی برخورد می‌کند؛ حتی حضرت نوح علیه‌السلام در مواجهه با کفر فرزندش، با لطافت او را «یا بُنَیَّ» (پسرکم) خطاب می‌کند و با محبت او را به همراهی دعوت می‌کند، نه با تهدید و طرد.

نکته مهم در تأثیرگذاری نصیحت، «فضاسازی مناسب» است. اگر این فضاسازی به درستی انجام نشود، نصیحت تأثیر مطلوب خود را نخواهد داشت.

در روایتی از حضرت لقمان آمده است که به فرزندش می‌فرماید: «علیک بالموعظه» و توضیح می‌دهد که «انسان عاقل، نصیحت را همچون عسل شیرین می‌داند».

اگرچه نصیحت ذاتاً امری تلخ و دشوار است، اما وظیفه ما فراهم کردن شرایطی است که فرزندانمان بتوانند این شیرینی را درک کنند.

هنگامی که فرزند متوجه شود نصیحت‌ها از سر خیرخواهی و برای کمک به رشد و پیشرفت اوست، و نه از روی خشم یا نمایش اقتدار، پذیرش آن برایش آسان‌تر خواهد شد.

دختری که می‌داند پدرش از سر دلسوزی و نگرانی او را نصیحت می‌کند، با قلبی پذیراتر به این نصایح گوش خواهد سپرد.

* زمان و شرایط مناسب در موعظه کردن

انتخاب «زمان مناسب» برای نصیحت از دیگر عوامل کلیدی است. مطالعات روانشناسی و منابع تربیتی نشان می‌دهند که در برخی دوره‌های سنی، به‌ویژه در سن بلوغ و نوجوانی، فرزندان حساسیت بیشتری نسبت به نصیحت نشان می‌دهند.

برای نمونه، در سنین چهارده تا هفده سالگی، نوجوانان نه تنها پذیرای انتقاد نیستند، بلکه تمایل زیادی به انتقاد از دیگران دارند.

باید از نصیحت کردن در شرایط نامساعد روحی فرزند پرهیز کرد.

زمانی که فرزند در «اوج غم یا خشم» است، یا در «موقعیت‌های پرتنش» که صداها بالا رفته، نصیحت کردن نتیجه‌ای جز افزایش فاصله عاطفی نخواهد داشت.

در مقابل، باید از فرصت‌های مناسب مانند «زمان آرامش» فرزند، پس از کسب موفقیت، در مناسبت‌های خاص مانند روز دختر، هنگام قدم زدن در فضای باز، یا در گفتگوهای شبانه بهره برد.

شایسته است پیش از نصیحت، با تحسین توانمندی‌ها و دستاوردهای فرزند، مانند نمرات خوب، استعدادهای هنری یا مهارت‌های کلامی، زمینه را برای گفتگویی سازنده فراهم کرد.

اگر در شرایط نامناسب به نصیحت بپردازیم، نه تنها به هدف خود نخواهیم رسید، بلکه ممکن است فاصله‌ای عمیق میان خود و فرزندمان ایجاد کنیم.

* نبایدهای موعظه

* بداخلاقی، بی‌تفاوتی، سرزنش و افراط در نصیحت

در گام دوم بحث نصیحت، باید به آسیب‌ها و نبایسته‌هایی که در روایات نیز به شکل جدی به آنها پرداخته شده، توجه کنیم. در حالی که در گام اول به بایدهای نصیحت پرداختیم.

اکنون باید نبایدها و آسیب‌ها را بررسی کنیم.

نخستین نبایسته، «بداخلاقی در نصیحت» است. چاشنی نصیحت نباید «عصبانیت و خشم» باشد. وقتی در موقعیت نصیحت، خود مرتکب رفتار غیراخلاقی مانند پرخاشگری و دشنام می‌شویم، نصیحت‌هایمان پذیرفته نخواهد شد و تأثیری نخواهد داشت.

دومی، «پرهیز از بی‌تفاوتی و ناامیدی نسبت به نصیحت» است. اگر با ذهنیت ناامیدی و با این پیش‌فرض که «فایده‌ای ندارد» وارد نصیحت شویم، خودمان نیز به نصیحت خود باور نداریم.

در مقابل، باید با این نگرش که آینده فرزندمان برایمان مهم است و او گل سرسبد زندگی ماست، به نصیحت بپردازیم.

درست است که فرزند خطا کرده، اما او پاره تن ماست و ما باید با تمام نگرانی و دلسوزی، و با توکل به خداوند برای تأثیرگذاری کلاممان، به نصیحت او بپردازیم.

سومی، «پرهیز از تبدیل نصیحت به سرزنش و مقایسه» است. عباراتی مانند «ببین دختر خاله چطور است» یا «به همکلاسی‌ات نگاه کن» دیگر نصیحت نیست، بلکه «سرزنش» است که در روایات به عنوان صفتی مذموم از آن یاد شده است.

«مقایسه کردن»، که از خصلت‌های شیطانی است، یکی از عواملی است که فرزندان را از پذیرش نصیحت فراری می‌دهد.

به جای مقایسه داشته‌های دیگران با نداشته‌های فرزندمان، باید به «توانمندی‌ها و ظرفیت‌های مثبت» خود فرزند توجه کنیم.

مقایسه مداوم با اعضای خانواده و دیگران، تأثیرپذیری نصیحت را به شدت کاهش می‌دهد و ممکن است نصیحت را کاملاً بی‌ثمر سازد.

چهارمی، «افراط در نصیحت» است و یکی از آسیب‌های جدی در تربیت فرزندان محسوب می شود. این افراط خود را در مواقع مختلف نشان می‌دهد؛ از لحظه ورود به خانه، پیش از ورود به منزل، سر سفره غذا و در هر موقعیتی به طور مداوم در حال نصیحت، موعظه و تذکر هستیم و مدام می‌پرسیم «چرا اینطور شد؟» و «چرا آنطور شد؟»

* زیاده‌روی در نصیحت، موجب تهمت می‌شود

در این باره، روایت زیبایی از امام سجاد علیه‌السلام نقل شده است که می‌فرمایند: «کثرت النصح تدعوا الی تهمت»؛ یعنی زیاده‌روی در نصیحت، موجب تهمت می‌شود.

این تهمت می‌تواند متوجه پدر یا فرزند باشد. وقتی در جمع خانواده مدام فرزند را نصیحت می‌کنیم، دیگران کم‌کم به این نتیجه می‌رسند که حتماً مشکل اساسی وجود دارد.

گاهی به پدر تهمت می‌زنند که در تربیت مشکل دارد و مدام می‌گوید «این کار را بکن، آن کار را نکن». گاهی نیز به فرزند تهمت می‌زنند که از مسیر تربیت خارج شده است.

این تهمت‌ها می‌تواند از جهات مختلفی مطرح شود:

از طرف دختر

از سوی اعضای خانواده

از جانب فامیل

و حتی از طرف خود پدر.

یعنی گاهی نصیحت‌های مداوم به سمت تهمت زدن پیش می‌رود.

نصیحت گاهی جنبه پیشگیرانه (دفعی) دارد؛ یعنی هنوز فرزند خطایی نکرده، اما ما برای جلوگیری از خطای احتمالی با او گفتگو می‌کنیم. گاهی نیز جنبه اصلاحی (رفعی) دارد؛ یعنی پس از بروز مشکل، برای رفع آن به نصیحت می‌پردازیم.

روش مناسب این است که برای پیشگیری، با فرزندمان به «گفتگو» بنشینیم، با هم فیلم ببینیم، فیلم‌ها را نقد کنیم و شخصیت‌های منفی داستان را با یکدیگر تحلیل کنیم.

این روش، روشمند و تأثیرگذار است. اما اگر مدام فرزند را در معرض نصیحت قرار دهیم، نتیجه‌ای نخواهد داشت. به همین دلیل در فرمایشات اهل بیت علیهم‌السلام آمده است که از زیاده‌روی در نصیحت بپرهیزید و موجب خستگی و کسالت نصیحت‌شونده نشوید.

* رعایت الگوی حقوقی نصیحت

بخش مهم دیگری که باید در نصیحت به آن توجه کنیم، «رعایت الگوی حقوقی نصیحت» است. وقتی من به عنوان پدر خانواده، حقوق نصیحت‌شونده یا حقوق دخترم را در نصیحت بدانم، مسیر کاملاً متفاوت خواهد شد.

در بحث حقوق، پای تکلیف به میان می‌آید؛ یعنی وقتی طرف مقابل حقوق اخلاقی یا حقوقی دارد، من نیز تکلیفی بر عهده دارم.

امام سجاد علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: «واما حق المستنصح فإن حقه ان تودی إلیـه النصیحه علی الحـق الذی تری لـه انه یحمل»

یعنی حق کسیکه نصیحتش میکنی یا از تو خواسته است که نصیحتش کنی بر تو آنست که: او را صحیح و به حق نصیحت نمائی.

*چه روش‌هایی برای موعظه دختران مؤثر هستند؟

روش‌های مؤثر نصیحت متنوع هستند:

برخی فرزندان با گفتگو بهتر ارتباط می‌گیرند

برخی از طریق تفریح و فعالیت‌های مشترک مانند پارک رفتن یا سینما رفتن پذیراترند

بعضی با نامه‌نگاری ارتباط بهتری برقرار می‌کنند (مانند کتاب «نامه‌های بلوغ» مرحوم صفایی)

برخی پدران از روش خاطره‌نویسی استفاده می‌کنند و در قالب خاطرات پدر و دختری، نکات تربیتی را منتقل می‌کنند

در ادامه روایت آمده است: «ویخرج المخرج الذی یلین علی مسامعه و تکلمه من الکلام بما یطیقه عقله» یعنی باید در حد فهم و عقل فرزند با او سخن گفت.

نباید از کلمات پیچیده، سنگین و نامفهوم استفاده کرد یا بیش از حد به آیات و روایات استناد کرد که برای فرزند قابل درک نباشد.

و نکته پایانی که حضرت می‌فرمایند: «ولیکن مذهبک الرحمه»؛ یعنی روش و منطق شما در نصیحت باید بر پایه رحمت باشد. نصیحت باید با رویکردی مهربانانه و از سر دلسوزی انجام شود.

در بحث نصیحت، «اصل شناخت» و «اصلاح انگاره پدر» بسیار مهم است.

انگاره پدران نباید از جنس انتقام‌جویی یا به رخ کشیدن اقتدار باشد. پدر باید ذهن، روح و قلب خود را برای نصیحت آماده کند.

* دو نکته اساسی در اصلاح انگاره‌های پدران

در اصلاح انگاره، دو نکته اساسی وجود دارد:

نخست، «پرهیز از بی‌تفاوتی» است. برخی پدران با این انگاره غلط که «فرزند من نیازی به نصیحت ندارد» مواجه هستند.

این در حالی است که حتی در نود سالگی نیز نیاز به نصیحت وجود دارد. نباید تصور کرد که با رسیدن فرزند به سن بلوغ یا هجده سالگی، دیگر نیازی به نصیحت نیست.

پدران باید برنامه‌ای «روشمند»، «همراه با مهربانی» و در «زمان مناسب» برای نصیحت فرزندانشان داشته باشند.

دوم، «پرهیز از همراهی با خطاهای فرزندان» است. برخی پدران با عباراتی مانند «دختر امروزی باید اینطور باشد» یا «اشکالی ندارد» با اشتباهات فرزند همراهی می‌کنند.

در قرآن آمده است: «فاحذروه»، یعنی مراقب باشید با خطای فرزندتان همراهی نکنید.

در روایات به این مسئله به شدت توجه شده است. گاهی دختران می‌گویند: «پدر من اهل گیر دادن نیست» یا «هیچ‌وقت نمی‌پرسد کجا می‌روم». این نشان‌دهنده مشکل در نگرش پدر است.

اگرچه تجسس درست نیست، اما بی‌تفاوتی و رها کردن نیز صحیح نیست.

در انتخاب روش نصیحت، باید به اصل «علی الحـق الذی تری» که در عبارات قبلی توضیح داده شد، توجه کرد و نصیحت را با محبت آمیخت.

* چه محتوایی از موعظه‌ها در اولویت هستند؟

در اولویت‌بندی نصیحت، هم شخص نصیحت‌شونده و هم محتوای نصیحت اهمیت دارد. برخی پدران نسبت به مسائل ظاهری مانند نوع کفش پوشیدن حساس هستند، اما نسبت به اعتقادات و باورهای فرزند بی‌تفاوتند.

در روایات، از جمله در نصایح حضرت لقمان به فرزندش، «مسائل اعتقادی» در اولویت قرار دارد: «قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنی لا تشرک بالله». اگرچه ایشان به مسائل رفتاری مانند «نحوه راه رفتن» نیز توجه می‌کند، اما اولویت با مسائل اعتقادی است.

بنابراین، خانواده‌ها و پدران باید در نصیحت کردن، اولویت‌ها را در نظر بگیرند و بدانند چه چیزی باید دغدغه اصلی آنها در نصیحت باشد.

* اهمیت انجام نصیحت در خفا و به دور از چشم دیگران

اهمیت انجام نصیحت در خفا و به دور از چشم دیگران خیلی مهم است. در روایات چنین آمده است که «مَنْ وَعَظَ اَخاهُ سِرّاً فَقَدْ زانَةُ وَ مَنْ وعَظَهُ عَلانیةً فَقَدْ شَأْنَهُ؛ هرکس برادرش را در نهان موعظه کند، او را آراسته است. و هرکه او را آشکارا موعظه کند، او را بدنام و بی آبرو کرده است.».

کلمه «فَقَدْ زانَةُ» در روایت به معنای «ارزش بخشیدن» و «آراستن» است؛ یعنی با نصیحت در خلوت، شخصیت او را ارزشمند کرده است.

در مقابل، اگر کسی دیگری را در جمع و آشکارا نصیحت کند، «فَقَدْ شَأْنَهُ»؛ یعنی ارزش نصیحت را از بین برده است.

در جمع‌بندی نهایی این بحث، باید به چند نکته کلیدی توجه داشت:

نخست آنکه نباید از اصل موعظه و نصیحت غافل شد. خانواده‌ها، اعم از پدر و مادر، باید برای نصیحت فرزندان برنامه‌ریزی کنند. این برنامه‌ریزی شامل «روش‌شناسی»، «موقعیت‌سنجی»، «گفتگوی متقابل» و «اختصاص زمان مناسب» برای نصیحت است.

نصیحت باید در تمام روابط خانوادگی جریان داشته باشد؛ از رابطه زن و شوهر گرفته تا رابطه فرزندان با یکدیگر و حتی در مواردی، نصیحت درست و اصولی فرزندان نسبت به والدین.

مهمترین نکته در این میان، مسئولیت پدر خانواده است که طبق آموزه «قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ»، ابتدا باید به اصلاح خود و سپس هدایت خانواده بپردازد.

و سرانجام اینکه، نصیحت باید «روشمند و اصولی» باشد. تنها در این صورت است که می‌تواند تأثیرگذار باشد و به هدف تربیتی خود دست یابد.

* سؤالات مخاطبین:

سؤال اول:

* اگر در موقعیت نصیحت فرزند، با حاشا و انکار دختر مواجه شویم چه باید کرد؟ آیا باید بر نصیحت خود پافشاری کنیم؟ به‌ویژه در مواردی که خط قرمزی مانند برداشتن حجاب یا ارتباط با جنس مخالف زیر پا گذاشته شده است. با وجود استفاده از روش‌های مناسب مانند گفتگو در خلوت، اگر باز هم نپذیرفت، آیا باید رهایش کرد یا پافشاری کرد؟

در چنین موقعیت‌هایی، مدیریت شرایط بسیار مهم است. گاهی اقتضای روش درست، استفاده از تکنیک «تغافل» است.

باید توجه داشت که تغافل با غفلت متفاوت است.

غفلت: به معنای بی‌خیالی و نادیده گرفتن از روی ضعف، بی‌مسئولیتی و سهل‌انگاری است. اما تغافل: روشی فعالانه، هدفمند و هوشمندانه است که مبتنی بر برنامه‌ریزی است.

در این روش، موقتاً مسئله را نادیده می‌گیریم تا فرصت تحلیل دقیق شرایط را داشته باشیم. باید سهم‌بندی کنیم و ببینیم:

سهم خود دختر چقدر است

سهم پدر و مادر چقدر است

سهم محیط چقدر است

سهم رسانه چقدر است

تغافل از تقابل جلوگیری می‌کند. اگر بلافاصله به فرزند بگوییم که خطایش را دیده‌ایم، به تقابل کشیده می‌شود و تأثیرگذاری بسیار کاهش می‌یابد.

باید از ظرفیت‌های مثبت موجود - مثل رعایت حجاب در حضور والدین - استفاده کرد و این پل ارتباطی را حفظ نمود.

نمونه این رویکرد را در داستان حضرت نوح(ع) می‌بینیم که حتی وقتی پسرش گفت می‌خواهد به کوه پناه ببرد و هدایت نمی‌شد - تا جایی که خداوند فرمود «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ»؛ او از اهل تو نیست - باز هم ناامید نشد و با محبت گفت: «وَنَادَیٰ نُوحٌ ابْنَهُ ...یَا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنَا؛ پسرکم با ما بیا».

بنابراین باید به تدریجی بودن و زمان‌بر بودن این فرآیند توجه داشت. عدم توجه به این اصل می‌تواند نتیجه‌بخش نبودن تلاش‌های تربیتی را در پی داشته باشد.

سؤال دوم:

* با توجه به شکاف ایجاد شده بین والدین و نسل امروز یا نسل «Z»، آیا این راهکارهای نصیحت همچنان کارآمد است یا در فکر طرحی نو باشیم؟

من با این نوع نسل‌بندی و تأکید بر تفاوت‌های نسلی موافق نیستم. این نوع نگاه و استفاده از واژه‌هایی مانند نسل «Z» یا «آلفا»، خود می‌تواند به ایجاد و تعمیق شکاف نسلی کمک کند.

درست است که تفاوت‌های نسلی وجود دارد، اما نباید این تفاوت‌ها را به گونه‌ای بزرگنمایی کنیم که گویی ارتباط و نصیحت‌پذیری نسل جدید غیرممکن شده است.

تجربه شخصی بنده در فضای خانواده و همچنین در محیط‌های آموزشی نشان می‌دهد که وقتی مطابق با شرایط روحی و عاطفی نسل جوان حرکت می‌کنیم، اتفاقاً استقبال خوبی هم می‌شود. مثلاً وقتی با فرزندم در فضای باز قدم می‌زنیم و گفتگو می‌کنیم، چنان از این فضای واقعی و همنشینی استقبال می‌کند که خواستار تکرار این تجربه است. این نشان می‌دهد که نسل جوان از فاصله گرفتن از فضای حقیقی و ارتباطات رو در رو خسته شده است.

مشکل اصلی ما «روشی» است، نه «اصل امکان ارتباط و نصیحت».

برای حل این مشکل روشی، باید از دریچه علایق و دغدغه‌های نسل جوان وارد شویم.

برای مثال، اگر فرزند ما به بازی‌های رایانه‌ای علاقه دارد، می‌توانیم درباره فلسفه آن بازی، شخصیت‌های داستان و پیام‌های آن گفتگو کنیم و یا اگر به مسائل زیبایی‌شناختی علاقه دارد، می‌توانیم درباره تفاوت زیبایی طبیعی و مصنوعی صحبت کنیم و به جای نفی مطلق، از مفاهیمی مانند زیبایی متعادل و طبیعی سخن بگوییم.

راهکار اساسی، ایجاد تجربه‌های مشترک است. باید تلاش کنیم در فعالیت‌های مورد علاقه نسل جوان مشارکت کنیم؛ از فوتبال و ورزشگاه گرفته تا کوهنوردی و حتی تجربه‌های جدیدی مثل اتاق فرار.

این همراهی و تجربه‌های مشترک باعث می‌شود فرزند احساس جدایی و بیگانگی نکند و وقتی این پیوند عاطفی شکل بگیرد، نصیحت‌پذیری هم به طور طبیعی افزایش می‌یابد.

در مورد دختران، باید به ویژگی‌های خاص آنها مانند «غلبه جنبه‌های عاطفی و احساسی»، «اهمیت ارتباطات شنیداری» و حتی «اهمیت تماس‌های فیزیکی» مناسب مانند دست گرفتن یا در آغوش گرفتن (با رعایت حدود شرعی) توجه داشت. این موارد در روایات ما نیز مورد تأکید قرار گرفته است.

بنابراین، به جای تأکید بر تفاوت‌های نسلی و ناممکن دانستن ارتباط، باید تلاش کنیم با شناخت درست ویژگی‌های نسل جدید و انتخاب روش‌های متناسب، ارتباطی مؤثر و پایدار ایجاد کنیم. این مسیر نیازمند صبر، حوصله و انعطاف‌پذیری است، اما قطعاً امکان‌پذیر و نتیجه‌بخش خواهد بود.

سؤال سوم:

* منشأ تاریخی این عناوین و طبقه‌بندی‌های نسلی از کجاست و چه کسی آنها را مطرح کرد؟ آیا با رویکرد همدلانه می‌توان از چالش‌های ارتباطی با نسل جدید جلوگیری کرد؟

نکته بسیار مهمی در این پرسش نهفته است. پیش‌فرض‌های ما درباره تفاوت‌های نسلی بسیار تعیین‌کننده است.

این طبقه‌بندی‌های نسلی که توسط برخی جامعه‌شناسان مطرح شده، با تأکید بر «ویژگی‌ها و اقتضائات خاص هر نسل»، به تدریج به پذیرش ناخودآگاه شکاف نسلی منجر شده است. در کشور ما نیز با تقسیم‌بندی‌هایی مانند دهه شصتی، هفتادی، هشتادی و نودی روبرو هستیم.

از طرفی منطق قرآن و تعالیم معصومین علیهم‌السلام در این مورد کاملاً متفاوت است.

از این منظر، انسان در همه نسل‌ها همان انسان است؛ دارای عقل، نفس و روح. همان انسانی که «فالهمها فجورها و تقواها» و «هدیناه النجدین» درباره‌اش صدق می‌کند. تجربه تدریس در دانشگاه نشان می‌دهد که همین دانشجویان دهه هشتادی، وقتی با شعر سعدی و حافظ و روایات آشنا می‌شوند، چنان مشتاقانه استقبال می‌کنند که خواستار جلسات بیشتر برای گفتگو درباره این مفاهیم می‌شوند.

خطر اصلی آنجاست که این تفکیک‌های نسلی را بپذیریم و باور کنیم که نمی‌توانیم با نسل جدید ارتباط برقرار کنیم.

این باور غلط حتی به برخی روانشناسان و مشاوران نیز سرایت کرده است. در حالی که تجربه نشان می‌دهد نسل جدید نه تنها پذیرای نصیحت هست، بلکه گاه قلبی آماده‌تر نیز دارد.

در روایات آمده است: «فرزند زمانه خودت باش». این یعنی باید تناسب را در کلام، زبان، ادبیات، ارتباط‌گیری و مخاطب‌شناسی رعایت کنیم. اصول ثابت هستند، اما روش‌ها و شیوه‌ها باید متناسب با نسل امروز تغییر کنند.

برای ارتباط مؤثر با نسل جدید:

۱. باید از موضع بالا به پایین خارج شویم

۲. در علایق و فعالیت‌های آنها مشارکت کنیم

۳. به تدریج وارد دنیای آنها شویم

۴. از تکنیک‌های عملی مانند گرفتن دست، نوازش (با رعایت حدود شرعی) و تشویق استفاده کنیم

۵. بر نقاط قوت و توانمندی‌های آنها تأکید کنیم

۶. از این پل‌های ارتباطی برای نصیحت مؤثر بهره ببریم

این رویکرد همدلانه و روشمند می‌تواند مانع از شکل‌گیری چالش‌های ارتباطی شود و زمینه نصیحت‌پذیری را فراهم آورد.

کد خبر 2057694

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین