به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، الویس پریسلی میتوانست به راحتی استعداد را تشخیص دهد. در لاس وگاس، ما به طور منظم به دیدن نمایشهای لژانژ میرفتیم که هنرمندان نوظهور زیادی در آنها حضور داشتند»، پریسیلا پریسلی از همسر سابق خود یاد کرد. او افزود: «اگر الویس از نمایش خوشش میآمد، از آن باشگاه حمایت میکرد و هنرمندان را تشویق میکرد تا به حرفهشان ادامه دهند و با اعتماد به نفس و اشتیاق بیشتری به کارشان ادامه دهند.» اما با اینکه پریسلی به طور کلی حمایتگر بود، این ویژگی گاهی به سمت دیگری میرفت.
به طور خاص، بسیاری از دشمنان موسیقایی پریسلی زمانی دوستان یا افرادی بودند که او را تحسین میکردند. معمولاً این وضعیت به خاطر تبدیل دوستیها به حسادت یا مشکلات ناشی از آن رخ میداد، به طوری که خواننده شروع به دشمنی با دیگر هنرمندان میکرد.
گاهی اوقات این احساس متقابل بود، چرا که نفرت پریسلی تنها بازتاب انرژی منفی بود که از طرف دیگران دریافت میکرد. اما در موارد دیگر، انتقادهای الویس از نوعی احساس تلخ و ویرانکننده بود که به پایان یک عمر تحسین بدل میشد. در هر صورت، نفرتهای او اغلب بیرحمانه، سرد و معمولاً از پشت خنجر زدن بود.
گروه بیلتز در صدر جدول
پنج هنرمندی که الویس پریسلی با آنها مشکل داشت: «این موضوع باید برای آنها سخت و دردناک بوده باشد. برای اعضای گروه بیتلز، الویس پریسلی یک قهرمان بود. هنگامی که این چهار جوان برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کردند، «پادشاه» نیرویی متحدکننده و الهامبخش برای آنها بود، همانطور که برای هر موسیقیدان جوان دیگری در آن زمان به نظر میرسید. موسیقی او انقلابی بود، همانطور که جان لنون روزی او را بهعنوان بت خود معرفی کرد و تمامی اعضای گروه در مقاطعی مختلف به تاثیرگذاری و شکلدهندگی تجربهی شنیدن موسیقی پریسلی برای اولین بار اشاره کردهاند.»
با این حال، وقتی آنها قهرمان خود را ملاقات کردند، متوجه شدند که چیز زیادی با او مشترک ندارند، همانطور که بیبیسی آن زمان گزارش داد: «میان پنج نفر فوقالعاده مشهور، سکوتی شرمآور حاکم بود، آنها روبهروی یکدیگر ایستاده بودند و تقریباً هیچ چیزی مهم رد و بدل نمیشد.» این وضعیت حتی سردتر شد. علیرغم اینکه پریسلی در سال ۱۹۶۸ علناً گفته بود: «من واقعاً بسیاری از گروههای جدید را دوست دارم—بیتلز، بیردز و هر چیز دیگری»، گفته میشود که پشت درهای بسته لحن متفاوتی داشت و به رئیسجمهور نیکسون گفته بود: «بیتلز واقعاً نیرویی علیه روحیه ضدآمریکایی بودهاند.»
احساسات منفی پریسلی نسبت به این گروه به حدی رسید که او تلاش کرد تا آنها را از ورود به آمریکا ممنوع کند. خوشبختانه این تلاش به نتیجه نرسید، اما باعث شد که حباب ستایشگزارانه بیتلز از قهرمانشان ترکیده و ترک خورد.
مشکل با فرانک سیناترا
ممکن است تصور شود که فرانک سیناترا و الویس پریسلی بهعنوان دو خواننده برجسته آن دوران باید با یکدیگر خوب کنار میآمدند. با نگاه به گذشته، به نظر میرسد که شباهتهایی میان آنها وجود داشته باشد، اما در روزهای ابتدایی حرفهشان، آنها در دو سوی یک تقسیمبندی واضح قرار داشتند. پریسلی یک راکاندرولر بود، سیناترا یک سوینگر یا خواننده جاز بود—این دو سبک موسیقی هنوز متوجه نشده بودند که چقدر به هم نزدیک هستند.
بنابراین، در حالی که این دو نفر میتوانستند دوستان قدرتمندی برای یکدیگر باشند، در عوض درگیر نبردی پیوسته از واژهها و بیانیههای عمومی شدند. سیناترا اولین قدم را برداشت و در مصاحبهای با یک مجله فرانسوی گفت که راکاندرول «عمدتاً توسط افراد احمق و با استفاده از تکرارهای بیمغز و شعرهای فاحش و کثیف نوشته و اجرا میشود و همانطور که قبلاً گفتم، این موسیقی برای هر نوجوان بدکار و هر شخص بیرحم روی کره زمین مناسب است… این داروی معطر فاسد را من محکوم میکنم.» به طور طبیعی، چون پریسلی سلطان راکاندرول بود، این توهین مستقیماً به او وارد شد.
پریسلی پاسخ داد و سیناترا را «بهشدت اشتباه» خواند. او خاطرنشان کرد که در یک مقطع زمانی، سیناترا نیز جزئی از یک موج جدید موسیقی بوده است و افزود: «اگر درست یادم باشد، او نیز جزئی از یک روند بوده است. من نمیبینم که چگونه میتواند نسل جوان امروز را فاسد و بدکار بنامد. این بهترین موسیقی است و همچنان بهترین خواهد بود. من آن را دوست دارم و مطمئنم که بسیاری دیگر نیز همینطور احساس میکنند.»
این نبرد ادامه پیدا کرد و به صورت رفت و برگشتی پیش رفت، بنابراین پریسلی هیچگاه علاقهای به سیناترا یا آلبومهایش نداشت.
دوراهی دالی پارتن و الویس پریسلی
گفتن واژه «نفرت» برای توصیف وضعیت بین دالی پارتن و الویس پریسلی ممکن است تند و شدید به نظر برسد، اما بعد از یک درگیری، «پادشاه» دیگر اصلاً طرفدار او باقی نماند.
داستان از این قرار است که در اوایل دهه ۱۹۷۰، پریسلی به اندازهای طرفدار پارتن بود که به شدت میخواست یکی از آهنگهای او را بازخوانی کند. پارتن پیش از آن تبدیل به یک ماشین تولید هیت برای خود و دیگران شده بود، چرا که بارها و بارها، نسخههای بازخوانی شده از آهنگهای او در جدولهای موسیقی قرار میگرفت. پریسلی هم میخواست بخشی از این موفقیت را به دست آورد و به او مراجعه کرد، امیدوار بود که اجازه داشته باشد تا آهنگ «I Will Always Love You» را ضبط کند.
اما بازخوانی آهنگ توسط پریسلی همیشه با شرایطی همراه بود. پارتن به یاد میآورد: «شب قبل از جلسه ضبط، سرهنگ تام پارکر با من تماس گرفت و گفت: 'خب، میدانی که ما هیچ آهنگی با الویس ضبط نمیکنیم مگر اینکه در آن حقوق نشر داشته باشیم یا حداقل نیمی از حقوق نشر را بگیریم.'» پارتن ادامه داد: «خب، من چون آن زمان آهنگ شماره ۱ داشتم، گفتم، 'این مهمترین حق نشر در کل شرکت نشر من است و نمیتوانم این کار را انجام دهم.'»
بعد از اینکه پارتن در برابر روشها و خواستههای او برای دریافت اعتبار بیشتر از آنچه که حقش بود، ایستاد، رابطه آن دو به تیرهگی کشیده شد و پریسلی نظرش در مورد این خواننده تغییر کرد، چون نتوانست به خواستههای خود برسد.
مل تورمه و رابرت گوئله
پریسیلا پریسلی روزی گفت: «آنها مسئول این بودند که دو دستگاه تلویزیون با یک تفنگ .۳۵۷ مگنوم از بین بروند»، و این دو خواننده، مل تورمه و رابرت گوئله، بودند که مقصر این موضوع بودند. الویس به حدی از این دو خواننده آمریکایی متنفر بود که این تنفر حتی او را به خشونت کشاند.
این موضوع کمتر به کار خاص، انرژی یا هویت تورمه یا گوئله مربوط بود و بیشتر به این دلیل بود که پریسلی باور داشت که هیچ چیزی در مورد آنها وجود ندارد. الویس موسیقیای با قلب، روح و احساس میخواست و هیچکدام از این ویژگیها را در آنها نمیدید. پریسیلا میگوید: «او نمیتوانست خوانندگانی را تحمل کند که به گفته خودش 'تمام تکنیک و هیچگونه احساس عاطفی' نداشتند»، و در دیدگاه الویس، تورمه یا گوئله چیزی بیشتر از صدای خوب برای ارائه نداشتند. برای او، این کافی نبود.»
فرهنگ مخالف بهطور کلی
وقتی پریسلی برای اولین بار به صحنه آمد، او نماد فرهنگ مخالف بود. او شگفتانگیز و جسور بود و نیروی قدرتمندی در جداسازی موسیقی ایجاد کرد، زیرا بلوز و راک را به جریان اصلی آورد و با رشد محبوبیتش، این موسیقیها را در دسترس عموم قرار داد. اما با گذشت زمان، او به سرعت از صحنهای که ابتدا او را پرورش داده بود، روی برگرداند.
تا سال ۱۹۷۰، پریسلی سعی میکرد نقش مأمور مواد مخدر را بازی کند. مأموریت جدید او این بود که نشان «مأمور مبارزه با مواد مخدر و داروهای خطرناک» را از این اداره دریافت کند و امیدوار بود که با از بین بردن صحنه فرهنگ مخالف که ظاهراً از آن نفرت پیدا کرده بود، به این هدف برسد. در گزارش همراه با ملاقات میان رئیسجمهور نیکسون و پریسلی آمده است: «پریسلی با احساسات فراوان به رئیسجمهور اعلام کرد که 'در کنار شما هستم'.»
این گزارش ادامه میدهد: «پریسلی مرتباً تکرار میکرد که میخواهد کمک کند، میخواست احترام به پرچمی که در حال از دست دادن آن بود، بازگردد.» بهویژه او میخواست از موقعیت خود در دنیای موسیقی و این واقعیت که دیگر هنرمندان، از جمله هنرمندان فرهنگ مخالف، به او اعتماد داشتند، استفاده کند تا آنها را علیه خودشان بهکار گیرد.
منبع: faroutmagazine
مترجم: مهسا بهادری
۲۴۵۲۴۵
نظر شما