چرا ناراحت شد؟ به گمانم چون بر این باور بود که پدیده گورباچف بیشتر یک خیانت بود تا تجدیدنظرطلبی در اصول و فروع مارکسیسم. با این همه، وقتی این توضیح را دادم که از قضا نگاه ما دانشگاهیان ایرانی در رشته ارتباطات به تجدیدنظرطلبی منفی نیست، قدری آرامتر شد. بر این سیاق، خواستم بگویم جایی را در جهان دیدهاید که تجدیدنظرطلبی را رد کنند یا آن را مذموم بدانند؟ اتفاقا آن را یک «شجاعت فکری» و «جسارت عملی» در عرصه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و امنیت میدانند؛ درستش نیز همین است، چراکه اساسا تصلب، فخر نیست.
دوم) ما از مارکسیستها و در تشکیلات سازمانی از حزب کمونیست متصلبتر نداشتهایم؛ بماند که جریانات سیاسی ایران بعد از مشروطه، چوب این نوع نگاه متصلب و بسته را کم نخوردهاند.
دیدیم اما، همین مارکسیستها از «جزمگرایی» و نگاه بسته، بخشی به «اختیار» و بخشی به «جبر»، فاصله گرفتند.
چه میشود که ما در ایران نگاه «نوشونده» را «افتخار» بدانیم نه «اتهام». درسهای ارتباطات بهویژه در دو عرصه «نظریههای ارتباطی» و «توسعه ارتباطات»، «گفتوگو» و «تجدیدنظرطلبی» را اصل و پایه میدانند؛ منتها به شرط آنکه بدانیم «چه میخواهیم» نه اینکه صرفا بدانیم «چه نمیخواهیم». اساس نظریههای ارتباطات بر مدار درک «دیگری» و اندیشه «دیگری» است؛ وگرنه درک اندیشه «ما» که چندان هنر نیست و نخواهد بود. جالب است که در تاریخ اندیشه ایران، فقط اگر ما به نگاه دو دانشمند کمنظیر خواجه نصیرالدین طوسی-معمار گفتوگو- و فارابی- معلم ثانی و شارح نظریات ارسطو- دقت کنیم، درخواهیم یافت که ازقضا «تجدیدنظرطلبی» نهتنها مذموم نیست که افتخار است و راهگشا.
سوم) عرصه سیاست خارجی و گستردهتر، «ارتباطات بینالملل» با تجدیدنظرهای مدام مواجه است؛ امری که سبب میشود کار پیچیده و دشوار دیپلماتهای ایرانی، آنگونه که سزاوار است، درک شود؛ چرا؟ چون ریشه این امر- که شایسته است از آن به «روند» یاد کنیم- به «پویش فهم» نیازمند است؛ نیازمند هم خواهد بود، بیشک، بیش از پیش.
آخر) اصطلاح «همه تخممرغها را در یک سبد نگذار» گویای بسیاری از موارد در «شرایط متفاوت» است، البته.
در همین چارچوب، «منافع ملی» از مزایا و اهرمهایی برخوردار است که با تغییر شرایط و زمین بازی نیز عوض میشود. آنگاه، ما هم، همه تخممرغها را در یک سبد نخواهیم گذاشت.
مذاکرات کنونی ایران و آمریکا، یکی از دهها زمین بازی است که بهتر است ما «تعیینکننده زمین بازی» باشیم و نهفقط در یک زمین، آن هم بر سر همین مناقشات مطرح. منافع ملی دایرهای به مراتب گستردهتر از صرفا مناقشات موجود بین ایران و آمریکا دارد. نگاهی به ژاپن و مسیری که از اکتبر ۱۹۴۶ تاکنون طی کرده است، درسهای شایسته و «الگوپذیری» را به ما میدهد، درس بگیریم پس. ژاپن هم با «تجدیدنظرطلبی» مسیر را از «راهکارهای نظامی» به میدان بازی «راهکارهای اقتصادی و توسعه» با دشمنان دیروزش تبدیل کرد و شد آنچه باید.
ما چرا نباید زمین بازی را عوض کنیم و چرا توسعه را راهکار اصلی قلمداد نکنیم؟ اتفاقا مزایا و ظرفیتهای کمنظیر معادن، انرژی، گردشگری و دهها حوزه دیگر، دست ما را برتر خواهد کرد؛ جز این است؟ پس در زمان و گذشته نباید ماند؛ تجدیدنظر کنیم و ریسک را کاهش دهیم؛ همین و بس.
مجید رضاییان: استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه ژورنالیسم
منبع: روزنامه شرق
۵۷۵۷
نظر شما