به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، ناصر احمد محمد سنه، نویسنده و استاد دانشگاههای مصر، در مقالهای به بررسی برخی شهادتهای منصفانه غربیها در مورد اعجاز قرآن کریم پرداخته است.
بنا بر روایت ایکنا، ترجمه این مقاله با تلخیص از نظر میگذرد:
جای تعجب نیست که در قدیم و جدید، افراد و گروههای مختلف سعی داشتند با سوزاندن، بیحرمتی، تحریف، کوچک شمردن و ایجاد تشکیک در قرآن کریم این کتاب الهی را مورد اهانت قرار دهند.
قرآن کریم از روز نخست برای غربیها کتابی نگرانکننده بوده و افکار آنها را پریشان میکرده است و تا ابد نیز این چنین خواهد بود.
رژی بلاشر، خاورشناس فرانسوی میگوید: «ما در میان کتب دینی شرقی به ندرت کتابی همچون قرآن یافتهایم که خواندن آن، این چنین فکر ما را آشفته کرده باشد.»
یکی دیگر از خاورشناسان به نام «چیبس» نیز میگوید: «برخی محققان معتقدند که قرآن کلام [محمد] است، و این یک اشتباه بزرگ است. قرآن کلام خداوند متعال است که بر زبان پیامبرش، محمد وحی شده است. محمد در آن دوران فردی بیسواد بود و نمیتوانست کلماتی برای ما بیاورد که ذهن خردمندان را متحیر کند و مردم را از تاریکی به سوی نور هدایت کند. شاید تعجب کنید که یک مرد اروپایی به این حقیقت اعتراف میکند اما تعجب نکنید! زیرا من قرآن را مطالعه کردم و در آن مفاهیم والا، سازماندهی محکم، فصاحت و بلاغتی یافتم که هرگز مانند آن را ندیدهام. یک جمله برای جایگزینی قرآن با تمام کتابها کافی است.»
پدر رابرت کاسپار هم میگوید: «غرب هرگز اسلام را به درستی درک نکرده و حتی هرگز سعی هم نکرده است که درک کند. حتی معدود مسیحیان برجستهای که نزدیک به اسلام بودند، مانند یوحنای دمشقی، تئودور ابوقره یا پولس صیدونی و غیره، قادر به درک جوهره و عظمت اسلام نبودند. شاید این امر عمدتاً به این دلیل باشد که غرب مسیحی، قرنها، بدون اینکه خود را برای مطالعه این کتاب به زحمت بیندازد، به تحریف چهره اسلام و پیامبرش بسنده کرده بود. اولین ترجمه معانی قرآن تا قرن دوازدهم، یعنی پنج قرن پس از ظهور اسلام، نوشته شد. علاوه بر این، اکثر ترجمههای قرآن هدفی جز محکوم کردن بیشتر قرآن نداشتند که این محکوم کردنها قرنها ادامه یافت.»
لورا وشیا واگلیری در کتاب خود با عنوان «دفاع از اسلام» مینویسد: «چگونه ممکن است این کتاب معجزهآسا اثر [محمد]، یک عرب بیسواد، باشد؟ با وجود اینکه محمد از دشمنان اسلام خواست تا کتابی مانند کتاب او یا حداقل سورهای مانند سورههای قرآن بیاورند: «وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ: و اگر در مورد آنچه بر بنده خود نازل کردهایم شک دارید، سورهای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا فرا بخوانید، اگر راست میگویید.» [بقره: ۲۳] اگرچه در جهان عرب استادان فصاحت و بلاغت بسیاری وجود داشتند، اما هیچ کس نتوانست چیزی شبیه قرآن بیاورد. آنها با سلاح با پیامبر جنگیدند، اما نتوانستند با عظمت قرآن برابری کنند.»
هوبرت هرکومر، اندیشمند آلمانی نیز میگوید: «به نظر میرسد که صلیبیون از اعتراف به این واقعیت که با دینی توحیدی نزدیک به دین خود روبهرو هستند، خودداری میکردند. دانش صلیبیون در مورد قرآن بسیار محدود بود. درست است که اولین ترجمه لاتین معانی قرآن در سال ۱۱۴۳ میلادی منتشر شد، اما اروپاییها مشتاقانه منتظر استفاده از آن برای حمله مداوم به اسلام بودند. شکی نیست که ترجمه دقیق مفاهیم قرآن بسیاری از مسائل را برای غرب لاتین روشن کرد، با این وجود در آن زمان هیچ کس به فکر رسیدن به حداقل سطح توافق، تفاهم و نزدیکی با اسلام نبود. هنگامی که یک سوئیسی به نام «یوحنا اوبورین» ترجمه لاتین قرآن را در سال ۱۵۴۲ میلادی چاپ کرد، شهرداری شهر بازل به سرعت انتشار آن را ممنوع کرد و این ممنوعیت تا پس از مداخله شدید مارتین لوتر، بنیانگذار کلیسای پروتستان، لغو نشد. با این حال، استدلال لوتر این بود: (من یقین پیدا کردهام که هیچ کاری نمیتواند برای محمد یا ترکها آزاردهندهتر و زیانبارتر از ترجمه قرآن آنها و انتشار آن بین مسیحیان باشد. آنگاه برایشان روشن خواهد شد که کدام کتاب نفرتانگیز، وحشتناک و نفرین شده است». لوتر پروتستانی، قرآنی را که در طول جنگهای مختلف با امپراتوری عثمانی به لاتین ترجمه شده بود، وسیلهای ایدهآل برای مسلح کردن قلبهای ناامید مسیحیان و بالا بردن روحیه آنها میدانست.»
موریس بوکای، پزشک فرانسوی، به خاطر مواضع علمی و بیطرفانهاش در قبال کتابهای آسمانی مشهور بود. او از مطالعات خود نتایج متعددی گرفته بود که آنها را در کتاب معروف خود با عنوان «قرآن کریم، تورات، انجیل و علم» یا «مطالعه کتب مقدس در پرتو دانش مدرن» گنجانده بود. وی مینویسد: «چگونه شخصی که در آغاز زندگی خود بیسواد بود و سپس با وجود بیسوادی، استاد مطلق ادبیات عرب شد، میتوانست حقایقی علمی را که هیچ کس در آن دوران قادر به بیان آن نبود، بدون اینکه اظهاراتش کوچکترین خطایی داشته باشد، بیان کند؟».
دبورا پورتر، روزنامهنگار آمریکایی که در سال ۱۹۸۰ میلادی به اسلام گروید، میگوید: «محمد، آن مرد بیسواد که در محیط جاهلیت بزرگ شده بود، چگونه توانست معجزات هستی را که در قرآن کریم توصیف شده است، بشناسد، معجزاتی که علم جدید تا به امروز در پی کشف آنهاست؟ حتماً این کلام، کلام خداوند متعال است».
مونتگمری وات (۱۹۰۹-۲۰۰۶م) در کتاب اخیر خود با عنوان «اسلام و مسیحیت در دنیای مدرن» تأکید میکند: «قرآن به هیچ وجه سخنان محمد و محصول تفکر او نیست. بلکه تنها کلام خداست که قصد آن گفتوگو با [محمد]، معاصران او و کسانی که پس از آنها آمدند، بوده است. از این رو، محمد بیش از یک «پیامآور» برگزیده خدا نیست تا این پیام را ابتدا به مردم مکه و سپس به همه اعراب برساند. از این رو، این کتاب یک قرآن عربی مبین و آشکار است. در قرآن اشارههایی وجود دارد که خطاب به همه بشریت است».
این خاورشناس انگلیسی که بیش از یک سوم قرن را صرف مطالعه قرآن و اسلام کرد ـ و یک کشیش آنگلیکن و فرزند کشیش است! ـ ادامه میدهد: «قرآن بلافاصله پس از نزول آن ثبت شد.»
او در چند جای کتاب خود، بر صحت جمعآوری، تدوین و مستندسازی قرآن بلافاصله پس از وحی و نزول آن تحت نظارت پیامبر اسلام(ص) تأکید میکند. او درباره این آیات قرآن کریم که خداوند متعال میفرماید: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ» (قیامت: ۱۶-۱۹). بیان میکند: «تفسیر طبیعی این آیات این است که تا زمانی که محمد از قرائت جبرئیل پیروی میکند، خداوند مسئول جمعآوری آیات پراکنده یا آیاتی است که در زمانهای مختلف به او وحی کرده است تا آن را در یک سیاق قرار دهد. اگر محمد کسی نبود که قرآن را بر اساس وحی نازل شده بر او تنظیم کند، تصور اینکه مسلمان دیگری این کار را انجام دهد دشوار است».
لیدی ایولین کابولد، اشرافزاده انگلیسی که به اسلام گرویده است، در کتاب خود با عنوان «زیارت مکه» یا «جستجوی خدا» مینویسد: «من آنچه در قرآن در مورد خلقت جهان و چگونگی آفرینش یک جفت از هر نوع توسط خداوند متعال آمده است و اینکه چگونه علم جدید پس از تحقیقات و مطالعات گسترده توسط نسلهای متمادی، از این نظریه حمایت کرده است، را در کتابم ذکر کردم.»
نتیجهگیری:
خاورشناسان، قرآن کریم را مطالعه، تحقیق و تحلیل کردهاند و به ترجمه آن به زبانهای خود اهتمام ورزیدهاند. در میان مواضع مختلف و نظریههایی که در پوششی از برتریطلبی، نژادپرستی و تقابلجویانه پنهان شدهاند، نیاز مبرمی به روشن کردن چنین شهادتهای منصفانهای از سوی خردمندان آنها وجود دارد، شهادتهایی که «دانش منصفانه»، «فرهنگپذیری متقابل» را غنیتر میکنند، «تصاویر ذهنی کلیشهای» را اصلاح میکنند و پلهای آشنایی، همزیستی و همکاری را ایجاد میکنند، به طوری که شرق و غرب به هم میرسند و همچنان برای ارائه ترجمههای دقیق و صحیح از مفاهیم قرآن کریم به تمام زبانهای زنده دنیا نیاز مبرمی وجود دارد.
نظر شما