به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، کامبیز نوروزی، حقوقدان رسانه در بخشهایی از گفتوگو با «پروژه تاریخ شفاهی روزنامهنگاری و رسانه ایران» خبرگزاری ایرنا، به تقسیمبندی دورههای آزادی در مطبوعات کشور پرداخته است. وی به این سوال پاسخ داده که چرا دورانهای آزادی مطبوعات در کشور دوام نمیآورند. همچنین نگاهی اجمالی به مطبوعات اعصار سازندگی و اصلاحات داشته است.
مطبوعات در در ایران چه دورانی را پشت سر گذاشتند؟
من دورههای آزادی مطبوعات در ایران را به ۴ دوره تقسیم میکنم: دوره اول، انقلاب مشروطه است که روزنامهنگاری کاری تازه و نو در کشور است. البته قبل از دوران مشروطه روزنامههایی در خارج از کشور از شهرهایی؛ مانند استانبول و بمبئی به ایران میآمدند ولی در دوران مشروطه، روزنامهنگاری در کشور اوج گرفت و روزنامهنگاران شهیری چون میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل جان خود را سر این حرفه گذاشتند.
روند آزادی مطبوعات تا روی کار آمدن رضا شاه ادامه یافت و با آمدن وی سرکوب روزنامهنگاری اوج گرفت. روزنامهنگاری در این عصر در وضعیت پرفشاری قرار میگیرد ولی در سال ۱۳۲۰ و با خروج رضاشاه از ایران، تا سال ۱۳۳۲ روزنامهنگاری پر و بال میگیرد و آزادی گستردهای بر ژورنالیسم کشور حادث میشود.
ولی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فاتحه روزنامهنگاری در ایران را میخواند و از این سال تا سال ۱۳۵۷ روزنامهنگاری بهشدت کنترل شده و تحت سانسور است. سال ۵۷ روزنامهنگاری باز رونق میگیرد و شاید بیش از ۵۰۰-۴۰۰ روزنامه و هفتهنامه در دو سه سال ابتدایی پیروزی انقلاب منتشر میشوند که همه چیز هم مینویسند، تا این که درسال ۱۳۶۱، بیش از سیصد نشریه توقیف میشوند.
در این دورانها، روزنامهنگاری در ایران به طور موقت آزادی پیدا کرد. فصل مشترک هم این است که دولت مرکزی فروپاشیده و اقتدار حکومت از هم گسیخته است. درواقع شبیه کلاسی شده است که معلم در آن نیست و دانشآموزان هر کار بخواهند میکنند.
چرا این آزادی مطبوعات دوام نمیآورد؟
چون ریشه ساختاری ندارد؛ زیرا ما نمیتوانیم نهادهای حقوق اساسی را جزیرهای ببینیم. نمیتوان یک ساختار غیردموکراتیک داشت و فقط یک نهاد دموکراتیک به اسم آزادی مطبوعات آن باقی بماند. مجموعه نهادهای دموکراتیک، یک سیستم به هم پیوسته است. نمیتوانید جامعهای داشته باشید که حزب نداشته باشد، تشکلهای کارگری نداشته باشد، آزادی بیان نداشته باشد ولی مطبوعات آن آزاد باشد.
در سالهای جنگ هم فشار بر مطبوعات زیاد است ولی به هر حال نشریاتی چون «آدینه»، «دنیای سخن» و غیره هم نشر مییابد. دولت حجتالاسلام علیاکبر هاشمی رفسنجانی که روی کار میآید دنبال توسعه اقتصادی و اجتماعی است و این درک را هم دارد که مطبوعات آزاد مورد نیاز است؛ بنابراین به اعتقاد من از سالهای ۶۸، ۶۹ به بعد آرامآرام مطبوعات رو به توسعه میروند. انتشار روزنامه «سلام» قدم بزرگی در این زمینه است. روزنامه «همشهری» هم منتشر میشود که روزنامهنگاری ایران را متحول کرد؛ هم از نظر شکل و قطع و هم از نظر رنگی بودن و تیتر. این روزنامه عکس را تبدیل به مطلب کرد. جنبههای مختلفی داشت که به طور مستقل قابل تحلیل است. هفتهنامه «حوادث» نیز در همین دوران منتشر شد. طولی نکشید که روزنامه «ایران» آمد و فضای کشور به سمت رسانهای شدن حرکت کرد. هفتهنامه «بهمن» عطاءالله مهاجرانی هم در همین دوران پا به عرصه گذاشت و بسیار هم موفق بود.
پس اعتقاد به رشد مطبوعات در دوران موسوم به سازندگی دارید؟
بله. روند مطبوعات در دوره هاشمی رو به توسعه حرکت کرد. در این دوره حکومت در کمال اقتدار به سر میبرد و فضای مطبوعاتی آهستهآهسته باز میشود. در همین سالها بعد از حدود ۸۰ سال از ایجاد نهاد هیاتمنصفه در قانون اساسی مشروطیت، هیاتمنصفه مطبوعات دوباره شکل میگیرد.
نهاد هیاتمنصفه از طریق متمم قانون اساسی مشروطه در سال ۱۲۸۶ وارد ساختار حقوقی ایران شد. همان سالهای ابتدایی دو یا سه بار هیاتمنصفه تشکیل و سپس تعطیل شد تا اوایل دهه ۷۰. مثلا مجله «فاراد» با هیاتمنصفه محاکمه شد یا همینطور هفتهنامه «بهمن». لوایح دفاعیه آقای مهاجرانی را من نوشتم. البته چون من مشاور ایشان بودم نه وکلیلشان، این لوایح با امضای خود ایشان به هیاتمنصفه رفت.
در لایحه قانونی مطبوعات سال ۱۳۵۸ هم نهاد هیاتمنصفه پیشبینی شده بود. در سال ۱۳۶۴ که قانون مطبوعات تصویب شد، چون شورای نگهبان با این نهاد مخالف بود و آن را شرعی نمیدانست که البته تحلیل نادرستی بود، دیگر در قانون سال ۶۴ اسمی از این هیات نیامد. نتیجه این شد که به لحاظ تفسیر حقوقی، قانون مطبوعات سال ۶۴، قسمت هیاتمنصفه لایحه قانون سال ۵۸ را نسخ نکرد و آن مقررات به اعتبار خودش باقی ماند.
این تغییر مهمی است اگرچه در تحلیلهای سیاسی و اجتماعی به آن توجه نشده است، بالاخره بعد از ۸۰ سال یک نهاد مهم حقوق اساسی در ایران، شکل واقعی به خود گرفت. سال ۷۶ که هیاتمنصفه جدید انتخاب شد من هم عضو آن بودم. اگرچه به مقررات مربوط به تشکیل هیاتمنصفه انتقاداتی وارد است؛ به عنوان اولین تجربه، خوب بود. البته این هیاتمنصفه دیگر به لحاظ سیاسی و حقوقی اهمیتش را از دست داد و بیهوده شد.
هیاتمنصفهای که من هم عضوش بودم، ترکیبی متوازن از نظر سیاسی داشت. من و روحالله حسینیان بودیم. با قاطعیت میگویم، در آن دوره، هیاتمنصفه، سیاسی برخورد نمیکرد. یعنی افراد براساس فهم واقعی خود رای میدادند، نه اینکه چون این متهم یا این نشریه مخالفشان است هرچه بخواهند درباره آن بگویند. دوره پرحرارتی بود. در این دوره، یعنی دوره اصلاحات، روزنامهنگاری ایران جهش بلندی کرد و نشریات چه از نظر تعداد و چه از نظر محتوا بسیار متنوع شدند. ما بهمن ۱۳۷۶ نخستین جلسه هیاتمنصفه را برگزار کردیم.
من از سال ۱۳۷۱ کاملا روی حقوق مطبوعات متمرکز شدم و مصاحبهها و یادداشتهای مطبوعاتی زیادی داشتم. در مبحث حقوق مطبوعات، مطالب مختصری قبلا در فصلنامهها منتشر شده بود ولی اولین مطالب در سطح عموم را بنده منتشر کردم.
طبیعتا تجربه عملی در این حوزه میتوانست از نظر حقوقی و جامعهشناسی حقوق ارزشمند باشد. اکنون بین روزنامهنگاران جرمی به اسم نشر اکاذیب کاملا شناخته شده و همه میدانند چیست اما در آن سالها واقعا هیچکسی نمیدانست، چون هنوز تجربه نشده بود. چون حقوق و تفکر حقوقی در کتابخانه تولید نمیشود. تفکر حقوقی در تجربه زیسته تولید میشود. وقتی هنوز مطبوعات آزاد نداریم این مفاهیم را نمیتوانیم درست درک کنیم.
اواخر سال ۱۳۷۶ که هیاتمنصفه جدید تشکیل میشود اوج دوره جدید روزنامهنگاری ایران است و روزنامههای مهمی منتشر میشوند: «صبح امروز»، «جامعه»، «آریا» و غیره. چالشهای سیاسی هم زیاد است. این روزنامهها در فضای ناشی از شروع به کار دولت اصلاحات، با استحکام بیشتری مطلب مینویسند. شکل سنتی روزنامهنگاری سنتی که سالها در «کیهان» و «اطلاعات» رایج بود نیز متحول شد.
قبلا در دوره آقای هاشمی هفتهنامه «گل آقا» انتشار یافته بود که با واکنشهایی بین مقامات سیاسی مواجه شده بود؟
بله. طبیعی است که در آن سالها درکی هم از رسانه در کل جامعه و بین مقامهای سیاسی وجود ندارد. وقتی هفتهنامه گل آقا در سال ۱۳۶۹ شروع به کار کرد خیلی از مقامهای سیاسی، کاریکاتور را توهین تلقی میکردند. نه فقط مقامهای سیاسی بلکه نگاه مقامهای قضایی هم نسبت به کاریکاتور همینطور بود. در صورتی که کاریکاتور اصلا توهین نیست. مرحوم دکتر حسن حبیبی شده بود سوژه گلآقا برای این که نشان دهد کاریکاتور توهین نیست. کیومرث صابری زحمت بسیاری کشید تا این واقعیت را جابیندازد که کاریکاتور توهین نیست.
به دوران اصلاحات برگردیم...
در آن دوران بسیاری شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که تا آن زمان مجال یا رسانهای برای حرف زدن نداشتند وارد شدند و روزنامهها پر از مطالب متنوع شد. جامعه هم تشنه خواندن است. خیلیها صبح که از خانه بیرون میآیند سه تا چهار روزنامه با خود میخرند و به منزل میبرند. تیراژ نشریات هم بالاست. اما جریان راست و محافظهکار تمایلی به چنین فضایی ندارد، بنابراین چالشها شروع میشود.
منتهی یک تحول مهم در اینجا شکل میگیرد. با تشکیل هیاتمنصفه و دادگاهها این تحول رخ داد. در تمام تاریخ مطبوعات ایران هر وقت حکومت با یک نشریه یا یک روزنامهنگار به مشکل برمیخورد نیمهشب با صبح یا عصر او را از خانه یا محل کار یا خیابان میگرفت و در یک ماشین میانداخت و با خود میبرد. ماهها طول میکشید تا معلوم شود این فرد کجاست؟ زنده است یا مرده؟ چه بلایی سرش آمده است؟ یا اینکه تلفن میزدند روزنامه را ببندید. اما تحول بزرگی که بیشتر آن بعد از سال ۷۶ رخ داد این بود که این روند امنیتی پنهان تبدیل به یک روند حقوقی آشکار شد. این از طریق دادگاه رسیدگی به جرم مطبوعاتی با حضور هیاتمنصفه به وجود آمد. اگر اشتباه نکنم اولین دادگاهی که داشتیم یکی از متهمان آن مرحوم مهندس عزتالله سحابی بود که به خاطر نشریهاش «ایران فردا» محاکمه میشد. جالب اینکه یکی از شاکیان پرونده فردی بود که نمیدانم واقعا نامش مستعار بود یا واقعی. او شکایت کرده بود و شکایتش این بود که ایران فردا به دین و حکومت و همه جامعه توهین کرده است. چیزی که اصلا ربطی به شاکی خصوصی ندارد. بعدها معلوم شد وی یکی از افسران نیروی انتظامی است.
در آن زمان این نوع شکایات رایج بود. مثلا عدهای جمع میشدند و شکایتی را مطرح میکردند. جلسههای شور ما در هیاتمنصفه فعال و توام با حسن تفاهم بود. اختلاف نظر در آن زیاد اما ترکیب آرا تقریبا برابر بود. برخی اعضا کمابیش به برخی جلسات هیات نظارت نمیآمدند. من شخصا فکر میکنم به تمام جلسات هیاتمنصفه رفتم. مسئولیت جلسات هم با مرحوم حبیبالله عسگر اولادی بود. آقای شبیری نامی هم بود که یک روحانی شریف و از قضات دیوان عالی کشور بود. اصلا هم سیاسی نبود و فرد مستقلی بود. ایشان با برخی مطالب منتشره در نشریات مشکل داشت اما مسئلهاش سیاسی نبود بلکه فرهنگی بود.
چه اشکالاتی را به روزنامهنگاری عصر اصلاحات وارد میدانید؟
متاسفانه اتفاقی که در روزنامهنگاری دوم خرداد افتاد این بود که همه چیز سیاسی تحلیل شد و از این غفلت شد که بخش زیادی از مردم ایران فرهنگ دیگری دارند. یادم است دو سه روز مانده به عاشورا یک روزنامه عکسی از ورزش مردان را منتشر کرده بود که در آن حالت رقص تداعی میشد. از این نشریه شکایت شد. شخصی در هیاتمنصفه که به هیچ حزب یا گروه سیاسی وابسته نبود در جلسه هیاتمنصفه از این عکس ایراد گرفت. این ملاحظهها در روزنامهنگاری دوره اصلاحات با کمتوجهی و کمدقتی روبهرو شد. به اینکه اقشار بزرگی از جامعه هستند که مسئله آنها سیاسی نیست دقت نشد.
این روزنامهها قشر متوسط شهری را هدف قرار گرفته بود. غافل از اینکه روزنامهای که ۳۰۰ هزار تیراژ دارد و معمولا در عرف روزنامهنگاری تیراژ را باید در ۴ ضرب کرد تا تعداد خواننده به دست آید، به دست همه اقشار جامعه میرسید.
در یکی از روزنامهها مطلبی منتشر شده بود تحت عنوان «پاورقی» که یک داستان کوتاه دنبالهدار بود. در یک شماره آن حرف از خانمی بود به نام شمسالملوک که از شاهزادههای ورشکسته قاجاری بود که دیگر یال و کوپالی ندارد و نویسنده به کمک بعضی لباسها، اندام او را توصیف میکند و اینکه او چگونه اندامش را سرحال نگه میدارد.
روزنامهنگاری مانند رانندگی است. یک راننده حرفهای به تناسب جاده حرکت میکند. جاده کوهستانی است یا اتوبان است؟ برفی است با بارانی یا خشک است؟ اگر راننده در یک جاده کوهستانی برفی شبیه یک اتوبان رانندگی کند طبیعی است یا به دره میرود یا زیر تریلی میماند. روزنامهنگار حرفهای هم نمیتواند به فضایی که در آن روزنامهنگاری میکند بیتوجه باشد. چه آن روزنامهنگاری که در روزنامه فرانسوی «لوموند» و روزنامه انگلیسی «گاردین» کار میکند چه آن که در تهران مشغول فعالیت است. من در هیاتمنصفه دقیقا این را تجربه کردم و تفاوت فرهنگی را دیدم.
زمانی که آقای (غلامحسین) محسنی اژهای به ریاست دادگستری تهران رسید، در اولین جلسه در ردیف هیاتمنصفه نشست. جلسه بعد من به طور خصوصی به ایشان گفتم ما میدانیم شما در آرای ما دخالتی نمیکنید ولی برای بیننده این شبهه پیش میآید که هیاتمنصفه تحت نظر شماست. صلاح این است که تشریف نیاورید. از جلسه بعد نیامد.
یا در جلسه مربوط به روزنامه «جامعه»، عسگر اولادی در عین اینکه از سابقه حمیدرضا جلاییپور تعریف کرد به برخی مطالب آن روزنامه (جامعه) ایراد داشت و آنها را مصداق جرم میدانست. در پایان جلسه هم که برای اخذ پارهای توضیحات از سعید مرتضوی که رئیس دادگاه بود برای جلسه هیاتمنصفه دعوت شد، عسگر اولادی تاکید کرد نظری بر توقیف یا لغو امتیاز نداریم. من به دلیل اخلاقی نمیگویم چه کسی موافق لغو امتیاز روزنامه جامعه بود و چه کسی مخالف آن، ولی لغو امتیاز اکثریت آرا را آورد نه اتفاق آرا را؛ یعنی تعدادی از اعضای هیاتمنصفه مخالف لغو امتیاز آن بودند.
۲۵۹
نظر شما