گزارش های آیزایا برلین دبیر اول سفارت انگلیس در باره آمریکا به چرچیل / دو برنده جایزه نوبل سرمیزشام، خوب گوش می کردند و کمتر حرف می زدند

چندرشته‌ای باشید: وینِ، پیش از جنگ جهانی دوم متفکرانی مانند فروید، هایک، کورت گودل و جان فون نویمان، آن دانشمند جامع‌الاطراف را پرورش داد. ساختار دانشگاه شهر به این موضوع کمک می‌کرد. بیشتر رشته‌ها در دانشکده‌های حقوق یا فلسفه تدریس می‌شدند. همین مسئله مرز میان رشته‌ها را محو کرد. ریچارد کوکت در کتاب «وین: چگونه شهر اندیشه‌ها، دنیای مدرن را ساخت» می‌نویسد: «هیچ جداسازی دلبخواهی میان «علوم» و «علوم انسانی» وجود نداشت، همه چیز «فلسفه» به معنای ناب آن بود: مطالعه پرسش‌های بنیادین.»

گروه اندیشه: این مطلب درباره «هفت عادت افراد بسیار باهوش» است که سایمون کوپر، روزنامه‌نگار، آن‌ها را از دیدگاه خود بررسی و در  Financial Times در ۲۲ مه ۲۰۲۵ و ترجمه آن در سایت هم پرسته منتشر شده است. این مقاله در پاسخ به این پرسش نوشته شده که چگونه می‌توان از روند فزاینده حماقت در دوران کنونی، که به دلیل گسترش رسانه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند ایجاد شده، فاصله گرفت. کوپر معتقد است که با وجود فراگیر شدن عواملی که منجر به افول مهارت‌هایی مانند تمرکز، خواندن، استدلال کلامی، فلسفه ورزی، اندیشیدن و توانایی عددی می‌شوند، می‌توان با اتخاذ عادات فکری افراد باهوش، هوش خود را پرورش داد. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:

****

 اغلب مردم روزبه‌روز احمق‌تر می‌شوند. دلیل عمده‌اش تلفن هوشمند است؛ ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که در آن تمرکز، مهارت خواندن، توانایی عددی و استدلال کلامی، اندیشیدن و فلسفه ورزی رو به افول است. چطور می‌توان از این روند فاصله گرفت؟ من هفت عادت فکری برترین متفکران را بررسی کرده‌ام. این افراد به درستی در سطح کاملاً متفاوتی از ما زندگی می‌کنند. اگر بخواهم به دنیای رایانه‌ها تشبیه کنم، قدرت پردازشی بالا، این امکان را برایشان فراهم می‌کند که حجم عظیمی از داده‌ها را از حوزه‌های مختلف تحلیل کنند. به عبارت دیگر، آن‌ها از ظرفیت ذهنی مازاد برخوردارند. با این‌حال، می‌توانیم از روش‌هایشان چیزهایی بیاموزیم. این روش‌ها شاید بدیهی به نظر برسند، اما کمتر کسی واقعاً بر پایه آن‌ها زندگی می‌کند.

۱. کتاب بخوانید: کتاب همچنان بهترین فناوری برای انتقال پیچیدگی‌های ظریف جهان است. این پیچیدگی، مانعی در برابر ایدئولوژی‌ صرف است. کسانی که می‌خواهند دنیا را ساده‌سازی کنند، ترجیح می‌دهند نظریه‌های توطئه آنلاین را بپذیرند.

۲. از صفحه‌ نمایش زیاد استفاده نکنید: این کار وقت بیشتری برای مطالعه کتاب فراهم می‌کند و همچنین لحظات میان‌زمان بیشتری ایجاد می‌شود که در آن ذهن بدون مشغله است، آزادانه پرسه می‌زند و ارتباطات تازه‌ای می‌سازد. داروین، نیچه و کانت این لحظات را در پیاده‌روی‌ها تجربه می‌کردند. جنیفر دودنا، زیست‌­شیمی‌دان، می‌گوید که وقتی «مشغول کندن علف‌های هرز در میان بوته‌های گوجه‌فرنگی‌ام هستم» یا در خواب، به بینش‌های جدیدی می‌رسد.

۳. کار خودتان را بکنید، کار دنیا وظیفه شما نیست: بهترین متفکران وقت زیادی صرف کسب درآمد بیشتر یا بالا رفتن از سلسله‌مراتب نمی‌کنند. دودنا از دانشگاه برکلی به شرکت زیست‌فناوری Genentech رفت تا رهبری تحقیقات اکتشافی را برعهده بگیرد، اما تنها دو ماه دوام آورد. او نیازمند آزادی عمل کامل بود، پس به برکلی بازگشت؛ جایی که سرانجام به‌طور مشترک، جایزه نوبل شیمی را برای ابزار ویرایش ژن «کریسپر» دریافت کرد.

۴. چندرشته‌ای باشید: وینِ، پیش از جنگ جهانی دوم متفکرانی مانند فروید، هایک، کورت گودل و جان فون نویمان، آن دانشمند جامع‌الاطراف را پرورش داد. ساختار دانشگاه شهر به این موضوع کمک می‌کرد. بیشتر رشته‌ها در دانشکده‌های حقوق یا فلسفه تدریس می‌شدند. همین مسئله مرز میان رشته‌ها را محو کرد. ریچارد کوکت در کتاب «وین: چگونه شهر اندیشه‌ها، دنیای مدرن را ساخت» می‌نویسد: «هیچ جداسازی دلبخواهی میان «علوم» و «علوم انسانی» وجود نداشت، همه چیز «فلسفه» به معنای ناب آن بود: مطالعه پرسش‌های بنیادین.»

برای نمونه، هایک «در خانه تا سطحی شبه‌حرفه‌ای در گیاه‌شناسی آموزش دید؛ سپس در رشته حقوق فارغ‌التحصیل شد، دکترای علوم سیاسی گرفت، اما. . . بیشتر وقتش را صرف مطالعه روان‌شناسی کرد، تمام این‌ها پیش از تبدیل شدن به اقتصاددانی بزرگ بود.»

شکستن مرزهای بین‌رشته‌ای برخلاف ساختار آکادمی مدرن است. همچنین، با توجه به حجم دانشی که در هر حوزه انباشته شده است، این کار نیاز به قدرت پردازش بی‌سابقه‌ای دارد. اما بینش‌های یک رشته می‌توانند انقلابی را در رشته‌ای دیگر ایجاد کنند. دنیل کانمن، روان‌شناس، جایزه نوبل اقتصاد را برای یافته‌هایش درباره غیرمنطقی بودن انسان‌ها دریافت کرد.

 ۵. شخص تجربه‌گرایی باشید که برای ایده‌ها ارزش قائل است: در جنگ جهانی دوم، آیزایا برلین دبیر اول سفارت بریتانیا در واشنگتن بود. گزارش‌های هفتگی او درباره وضعیت سیاسی آمریکا، گزارش‌هایی تجربی و درخشان از واقعیت زمانه بودند. این گزارش‌ها وینستون چرچیل را مسحور کردند؛ او بی‌صبرانه می‌خواست با برلین ملاقات کند. (به‌خاطر یک اشتباه، چرچیل ایروینگ برلین آهنگساز را به ناهار دعوت کرد. آهنگساز از اینکه چرچیل شخصاً از او پرسید: «فکر می‌کنید جنگ اروپا کی تمام می‌شود؟» بهت‌زده شد!)

در مارس ۱۹۴۴، آیزایا برلین با هواپیمای بمب‌افکن از واشنگتن به لندن بازگشت. او باید در تمام طول پرواز ماسک اکسیژن می‌زد، اجازه نداشت بخوابد چون ممکن بود خفه شود، و چون نوری نبود، نمی‌توانست مطالعه کند. خودش گفت: «آدم ناچار بود دست به کار وحشتناکی بزند: فکر کردن – و من حدود هفت یا هشت ساعت در این بمب‌افکن مجبور بودم فکر کنم.» در این لحظه طولانی میان‌زمانی، برلین تصمیم گرفت مورخ اندیشه شود. در نهایت مقاله‌های کلاسیک روباه و خارپشت و دو مفهوم آزادی را نوشت.

۶. همیشه فرض کنید که شاید اشتباه کرده باشید: متفکران متوسط تمایل دارند فرضیات اولیه خود را تأیید کنند. این «سوگیری تأییدی» آن‌ها را از رسیدن به بینش‌های جدید یا عمیق‌تر بازمی‌دارد.در مقابل، داروین همواره در حال ساختن استدلال‌هایی علیه نظریه‌های خودش بود.

۷. همیشه از دیگران بیاموزید: فقط آدم‌های سطحی در بزرگسالی به دانشگاهی افتخار می‌کنند که در هجده‌سالگی در آن تحصیل کرده‌اند. آن‌ها تصور می‌کنند هوش امری ذاتی و ایستا است. در حالی‌که هوش آدم‌ها در طول زندگی، بسته به میزان تلاششان در تفکر، افزایش یا کاهش می‌یابد. بهترین متفکران، فارغ از سن یا جایگاهشان، پیوسته از دیگران می‌آموزند. به یاد دارم شبی، سر میز شام، دو نفری که کمترین حرف را می‌زدند و با بیشترین دقت گوش می‌کردند، هر دو برنده نوبل بودند.

216216

کد خبر 2071314

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار