توازن جدید قدرت در خاورمیانه / اعراب نمی‌خواهند اسرائیل قدرت مسلط خاورمیانه باشد / قدرت‌های منطقه در برابر اسرائیل به هم احساس نیاز می‌کنند

تغییر موازنه قدرت منطقه‌ای، رنگ جدیدی به خاورمیانه داده است که بر اساس آن شاهد شکل گیری محور نوظهور عربی در کنار آمریکا و ایران با کمرنگ شدن اسرائیل هستیم.

خبر آنلاین – ترجمه: علیرضا خراسانی - ولی نصر، استاد دانشگاه جان هاپکینز، در مقاله‌ای که نشریه فارن افرز منتشر کرده‌است به شکل گیری یک توازن جدید قدرت در خاورمیانه اشاره می‌کند که با راهبری ترامپ در حال شکل گیری است و جنگ در غزه چشم‌انداز ژئوپلیتیکی منطقه را به کلی تغییر داده است.

متن کامل ترجمه این مقاله را در ادامه مطالعه می‌کنید.

ترامپ در جریان سفر ماه می به خاورمیانه، کارهای بی سابقه‌ای انجام داد که کمتر کسی قبلا آنها را پیش‌بینی کرده بود.

یکی از آنها دیدار غیرمنتظره او با احمد الشرع، رهبر {انتقالی} جدید سوریه و متعاقب آن لغو تحریم‌ها علیه سوریه، علی رغم سابقه شبه نظامی بودن الشرع بود.

تصمیم او مبنی بر نادیده انگاشتن اسرائیل در برنامه سفر، هم زمان با مذاکره برای پایان دادن به جنگ غزه ، مورد بهت‌آور بعدی در سیاست خاورمیانه بود.

این سفر پس از تصمیم دولت در اوایل ماه مه برای امضای آتش‌بس دوجانبه با حوثی‌های یمن، بدون مشورت یا مشارکت اسرائیل، انجام شد.

مذاکرات مستقیم ترامپ با ایران - اقدامی که اسرائیل به شدت با آن مخالف است اما رهبران عرب خلیج فارس از آن استقبال کردند و حتی به تسهیل آن کمک کردند -، در کنار موارد ذکر شده نشان می‌دهد که از زمان حمله حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر ۲۰۲۳، موازنه قدرت منطقه‌ای چقدر تغییر کرده است.

واقعیت این است که جنگ در غزه چشم‌انداز ژئوپلیتیکی خاورمیانه را تغییر داده است. در سال‌های پیش از حمله ۷ اکتبر، عربستان ، امارات و دیگر کشورهای خلیج فارس با اسرائیل این برداشت را داشتند که ایران و نیروهای نیابتی آن، تهدید اصلی در منطقه هستند.

آنها از اولین کمپین «فشار حداکثری» دولت ترامپ بر تهران حمایت کردند و شروع به عادی‌سازی روابط با اسرائیل کردند. اما امروز اوضاع خیلی تغییر کرده است و پس از ۲۰ ماه جنگ، تهران کمتر از قبل تهدیدی برای جهان عرب به نظر می‌رسد. در همین حال، اسرائیل به طور فزاینده‌ای به یک هژمون منطقه‌ای تبدیل شده است.

در بحبوحه این تحولات، متحدان عرب واشنگتن و اسرائیل اکنون در مورد مزایای یک توافق هسته‌ای جدید در دو اردوگاه‌ مخالف قرار دارند.

اسرائیل هنوز هم این توافق را راه نجات جمهوری اسلامی می‌پندارد و از دولت ترامپ خواسته است برای نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران، اقدام نظامی انجام دهد.

در آن سو، کشورهای خلیج فارس از یک جنگ جدید و بالقوه غیرقابل مهار در نزدیکی خود واهمه دارند و یک راه‌حل دیپلماتیک را با تهران برای امنیت و ثبات منطقه‌ای حیاتی می‌دانند.

آنها همچنین از ایجاد خاورمیانه‌ای که در آن اسرائیل اختیار تام داشته باشد، حتی در آینده‌ای که عادی‌سازی روابط با اسرائیل می‌تواند پیش برود، ترس دارند.

کشورهای حوزه خلیج فارس با هدف دستیابی به تعادل جدید بین اسرائیل و ایران، به بازیگران اصلی در تلاش ترامپ برای دستیابی به یک توافق هسته‌ای جدید تبدیل شده‌اند. آنها در کنار هم، قصد دارند به تکیه‌گاه یک نظم منطقه‌ایِ از نو شکل‌گرفته تبدیل شوند.

شکست فشار حداکثری

بررسی واکنش عربستان و امارات به برجام که ژوئیه ۲۰۱۵ امضا شد و مواضع اخیر این دو کشور، عمق میزان تغییر سیاست‌های این کشورها را در قبال ایران نشان می‌دهد. آن زمان این کشورها در کناراسرائیل نگرانی‌های خود مبنی بر تقویت نفوذ منطقه‌ای ایران را با هم  به اشتراک گذاشتند.

در آن زمان، جهان عرب هنوز در حال ترمیم ساختار سیاسی خود ناشی از قیام‌های مردمی در طول بهار عربی ۲۰۱۰-۲۰۱۱ بود، جنبشی که حاکمان قدرتمند سابق را سرنگون کرد و جنگ‌های داخلی را در لیبی، سوریه و یمن برانگیخت.

ایران از این آشوب سود برد و حوزه نفوذی را از شبه جزیره عربستان تا شام ایجاد کرد.

نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در سخنرانی خود در کنگره آمریکا در مارس ۲۰۱۵ هشدار داد: «ایران اکنون بر چهار پایتخت عربی بغداد، دمشق، بیروت و صنعا تسلط دارد.»

کشورهای عربی خلیج فارس به مانند اسرائیل نگران بودند که آمریکا در تلاش برای توافق هسته‌ای، تهدید منطقه‌ای رو به رشد ایران و نیروهای نیابتی آن را نادیده ‌گیرد. عربستان همان زمان از مداخله نظامی علیه حوثی‌ها در یمن، گروه شورشی که حوزه نفوذ ایران را به شبه جزیره عربستان گسترش می‌داد، خبر داد.

آشفتگی در جهان عرب اگرچه موازنه قدرت منطقه‌ای را به نفع ایران تغییر داد اما اسرائیل و متحدان خلیج فارس واشنگتن، درباره هژمونی ایران در خاورمیانه اغراق کرده بودند.

منتقدان معتقد بودند که برجام باعث کاهش نفوذ ایران در منطقه نمی‌شود و اگرچه طبق مواد این توافق ایران به دلیل موافقت با محدود کردن برنامه هسته‌ای خود، از لغو تحریم‌ها برخوردار شد اما ایران را ملزم به مهار نیروهای نیابتی خود در منطقه نمی‌کرد.

بنابراین، کشورهای عربی با اسرائیل دست به دست هم دادند تا بر چیزی که نقص می‌نامیدند، تأکید کرده و از آن در تلاشی پرسروصدا برای تضعیف برجام استفاده کردند.

بدین ترتیب کمپین عمومی و رسانه‌ای علیه برجام و سخنرانی نمادین نتانیاهو در ۲۰۱۵ همراه با لابی گری شدید با کنگره به راه افتاد. ترامپ هم با منتقدان دست به یکی کرد و در نهایت در سال ۲۰۱۸ به طور یکجانبه از برجان خارج شد و ایران را تحت تحریم‌های اقتصادی به عنوان «فشار حداکثری» قرار داد. در آن زمان، دولت ترامپ انتظار داشت که این فشار، ایران را تضعیف کرده و نفوذ منطقه‌ای تهران را به نفع یک نظم منطقه‌ای جدید با محوریت اسرائیل و متحدان عرب واشنگتن کاهش دهد.

دولت ترامپ همکاری امنیتی و اطلاعاتی اعراب و اسرائیل را ارتقا داد که در نهایت به توافق‌های ابراهیم ۲۰۲۰ منجر شد - توافقی که هدفش عادی سازی روابط بین اسرائیل و مجموعه‌ای از کشورهای عربی و شمال آفریقا، از جمله بحرین و امارات متحده عربی و متعاقباً مراکش و سودان بود.

ترامپ همچنین موضع سختگیرانه‌تری نسبت به حمایت ایران از نیروهای نیابتی در سراسر منطقه اتخاذ کرد، تا جایی که تصمیم بسیار غیرمعمولی برای ترور سردار [شهید] قاسم سلیمانی، فرمانده قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، در بغداد در سال ۲۰۲۰ اتخاذ کرد.

استراتژی سختگیرانه‌ در قبال ایران در دوران ریاست جمهوری جو بایدن ادامه یافت و برخلاف انتظار، دولت بایدن برجام را احیا نکرد و از تعامل با ایران اجتناب کرد اما پس از آنکه ایران با تسریع انباشت اورانیوم غنی‌شده با غنای بالا، ریسک‌ها را افزایش داد، با مذاکره با ایران موافقت کرد.

تمرکز بایدن، دقیقاً مانند ترامپ، بر ایجاد محور اعراب و اسرائیل بود. بنابراین عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی به محور سیاست خاورمیانه‌ای بایدن تبدیل شد.

در واقع، در زمان حمله حماس در ۷ اکتبر، واشنگتن خیال می‌کرد در آستانه توافق عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان است که می‌تواند صلح پایدار را برای منطقه به ارمغان می‌آورد.

اسرائیل لجام گسیخته

استراتژی ترامپ-بایدن تنها تنش‌های منطقه‌ای را تشدید کرد. ایران با گسترش برنامه هسته‌ای خود و حمایت از حوثی‌های یمن در جنگ با کشورهای خلیج فارس، فشارهای آمریکا را پس زد.

همچنین در سال ۲۰۱۹ حمله مستقیم به منافع ایالات متحده و متحدان خلیج فارس‌اش، به ویژه تأسیسات نفتی عربستان سعودی را کلید زد.

کشورهای خلیج فارس قبل از حمله ۷ اکتبر اعتماد خود را به استراتژی واشنگتن از دست داده بودند.

در مارس ۲۰۲۳، عربستان برای عادی‌سازی روابط با ایران - در توافقی که با میانجیگری چین انجام شد - از صف متحدان به نوعی خارج شد.

یکی از مزایای فوری این امر، پایان حملات حوثی‌ها به عربستان و امارات بود،هرچند این کشورها همچنان به گسترش روابط با اسرائیل متعهد بودند، اما حفظ تعادل بین ایران و اسرائیل برایشان دشوار بود.

با وقوع [عملیات طوفان الاقصی در] ۷ اکتبر وجنگ شدید اسرائیل در غزه، عادی‌سازی روابط بین اسرائیل و عربستان سعودی از مسیر عادی خارج شد.

یک «محور مقاومت» احیا شده، با حمایت ایران - شامل حزب‌الله در لبنان و حوثی‌ها در یمن، که به همراه حماس، چشم‌انداز عادی‌سازی روابط اسرائیل و عربستان را یک تهدید وجودی می‌دانستند - اکنون در جنگ آشکار با اسرائیل قرار گرفته بود.

دولت بایدن فرض کرد که این درگیری منطقه‌ای جدید، زمینه را برای اتحاد امنیتی اسرائیل و کشورهای خلیج فارس تقویت می‌کند، اما کشورهای خلیج فارس تمایلی به درگیر شدن در این درگیری نشان ندادند.

در ژانویه ۲۰۲۴، هنگامی که بایدن تصمیم گرفت به حملات حوثی‌ها به کشتیرانی بین‌المللی در دریای سرخ پاسخ نظامی دهد، عربستان و امارات با وجود سال‌ها مبارزه با این گروه، با جدیت از دخالت در این درگیری خودداری کردند. این کشورها باید خشم فزاینده مردم خود را در مورد نحوه برخورد با مردم غزه که مانع از هرگونه تشدید همکاری امنیتی اعراب و اسرائیل می‌شد، پاسخ می‌دادند.

اما در پاییز ۲۰۲۴ مجموعه‌ای از ترورهای نظامی اسرائیل، روند جنگ را تغییر داد.

در اواخر سپتامبر، اسرائیل رهبری ارشد حزب‌الله، از جمله حسن نصرالله، رهبر دیرینه این سازمان را در یک حمله بمب‌گذاری هدفمند از میان برداشت - تروری که پس از یک عملیات مخفی موفق که ساختار فرماندهی و کنترل این گروه را با استفاده از پیجرهای منفجرشونده از بین برد، انجام شد.

ماه بعد، نیروهای اسرائیلی یحیی سنوار، رهبر حماس که مغز متفکر حمله ۷ اکتبر بود را ترور کردند و اوایل دسامبر رژیم بشار اسد در سوریه، متحد قدیمی و نزدیک ایران هم فروپاشید.

در همین حال، تبادل موشک‌ها و پهپادها بین ایران و اسرائیل، خطر را افزایش داد، اما [بر اساس ادعاها] به هاله قدرت ایران آسیب بیشتری وارد کرد به طوری که اسرائیل ادعا کرد بسیاری از پدافندهای هوایی ایران را خنثی کرده است.

تا پایان سال، محور مقاومت تضعیف شده بود و تهران خود را تا حد زیادی از شام جدا یافت.

[بر اساس ادعاهای مطرح شده از سوی غرب] حتی دفاع ایران از سرزمین مادری‌اش نیز آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید. با نزدیک شدن بازگشت ترامپ به کاخ سفید به عنوان حامی قوی اسرائیل، دولت نتانیاهو فرصتی نادر را برای وارد کردن ضربه‌ای قاطع به ایران، یعنی نابودی تأسیسات هسته‌ای و ویران کردن زیرساخت‌های اقتصادی آن در حمله‌ای که جمهوری اسلامی را تا آستانه فروپاشی پیش می‌برد، دید.

ایران مرکز ثقل موازنه جدید

البته که ترامپ با ساز اسرائیل نرقصیده است.

رئیس جمهور که نگران است حملات نظامی به ایران، آمریکا را به جنگی پرهزینه بکشاند، تاکنون در برابر فشار اسرائیل برای کنار گذاشتن دیپلماسی و آغاز جنگ آشکار علیه ایران مقاومت کرده است.

در عوض، او برای نسخه جدیدی از چیزی که در دوره اول ریاست جمهوری خود رد کرده بود [برجام جدید]، تلاش کرده است.

ترامپ با این کارش، مورد حمایت کشورهای خلیج فارس قرار گرفته است که علیرغم مخالفتشان با توافق قبلی، اکنون از دیپلماسی با ایران حمایت می‌کنند.

از زمان روی کار آمدن ترامپ، عمان، قطر، عربستان و امارات همگی علیه جنگ مشاوره داده‌اند و به عنوان واسطه و میانجی بین تهران و واشنگتن عمل کرده‌اند.

واضح‌ترین دلیل این تغییر، ترس از تأثیر جنگ در خلیج فارس بر اقتصاد آنها است. در سطحی اساسی‌تر، عربستان و سایر کشورهای خلیج فارس، توافق هسته‌ای را برای دستیابی به یک موازنه قدرت جدید در خاورمیانه محوری می‌دانند.

البته تا حدودی، حمایت کشورهای خلیج فارس از توافق با ایران به جای جنگ، به تغییر موضع خود اسرائیل در منطقه هم مربوط می‌شود.

حتی با ادامه حمله به غزه، اسرائیل با اعتماد به نفس از برتری نظامی مطلق خود، و با آمادگی برای استفاده از آن برای اعمال سلطه بر خاورمیانه، در بوق پیروزی دمیده است.

اسرائیل علاوه بر گسترش اشغال غزه، اراده خود را بر جنوب لبنان تحمیل کرده و بخش‌های بزرگی از سوریه را اشغال و به آنها حمله نظامی می‌کند و اکنون می‌خواهد با حمله نظامی به ایران، کارزار پیروزمندانه شام را به خلیج فارس تعمیم دهد.

چنین حمله‌ای علاوه بر تحریک تلافی‌جویی ایران که می‌تواند به زودی اهدافی در شبه جزیره عربستان را نیز شامل شود، می‌تواند منابع انرژی جهان را مختل کرده و در مورد دوام بلندمدت رونق اقتصادی در خلیج فارس تردید ایجاد کند.

قدرت‌های اصلی خاورمیانه، از جمله کشورهای عربی، ایران، اسرائیل و ترکیه، از نظر تاریخی در برابر سلطه یک بازیگر منطقه‌ای مقاومت کرده‌اند. وقتی جهان عرب در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ تحت پرچم ناسیونالیسم عربی به دنبال برتری بود، ایران، اسرائیل و ترکیه برای مهار آن متحد شدند.

حتی پس از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، اسرائیل با ایران خصومت نداشت و در سال‌های اولیه جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، زمانی که عراق صدام حسین در حال کسب برتری بود و به عنوان مدعی رهبری جهان عرب مطرح می‌شد، اسرائیل به ایران انقلابی اسلام‌گرا اطلاعات و تجهیزات جنگی ارائه می‌داد.

بعدها، با ظهور ایران به عنوان یک قدرت در حال ظهور، اسرائیلی‌ها برای مقابله با آن با کشورهای عربی دست به دست هم دادند.

اکنون که اسرائیل ادعای قدرت بی‌رقیب منطقه را دارد، کشورهای عربی و ایران - و همچنین ترکیه - برای ایجاد تعادل به یکدیگر نیاز دارند.

در این میان بحرین، مصر و اردن قرار دارند که روابط دیپلماتیک با ایران ندارند، اما مانند سایر قدرت‌های عربی، تعامل خود را به شدت افزایش داده‌اند.

مهمتر از همه، کشورهای خلیج فارس به تکیه‌گاه ایران در پیگیری مذاکرات هسته‌ای با ایالات متحده تبدیل شده‌اند.

کشورهای خلیج فارس می‌دانند که در رقابت بین ایران و اسرائیل، آنها غنیمت هستند.

اسرائیل خواهان محوری با جهان عرب است که ایران را مهار کند و ایران می‌خواهد از نفوذ اسرائیل در شبه جزیره عربستان جلوگیری کند.

از سوی دیگر، رهبران خلیج فارس خواهان نظم منطقه‌ای هستند که هم ایران و هم اسرائیل را مهار کند و در عین حال به دولت‌های خودشان قدرت ببخشد.

این ضرورت ایجاد تعادل است که متحدان خلیج فارس واشنگتن را از مخالفان اولیه توافق هسته‌ای به مدافعان سرسخت آن تبدیل کرده است.

از نظر آنها، یک توافق جدید بین ایران و ایالات متحده، اسرائیل را از مسیر جنگ با ایران که می‌تواند به سواحل آنها سرایت کند، محروم کند و مانع ازبرتری منطقه‌ای بی‌چون و چرای اسرائیل  شود.

در مقابل، ایران که مشتاق انعقاد توافق هسته‌ای برای جلوگیری از جنگ و تقویت اقتصاد بیمار خود است، به طور فزاینده‌ای به کشورهای خلیج فارس برای مدیریت دولت ترامپ و ادامه مذاکرات وابسته شده است.

به عنوان مثال، وزیر امور خارجه عمان با ارائه پیشنهادهایی که اختلافات بین تهران و واشنگتن را برطرف می‌کند، نقش کلیدی در مذاکرات ایفا کرده است.

عربستان ایده ایجاد یک کنسرسیوم هسته‌ای منطقه‌ای با ایران برای مدیریت مشترک غنی‌سازی اورانیوم را پذیرفته است.

وزیر امور خارجه عربستان همچنین اظهار داشته است که این پادشاهی مایل است از قدرت اقتصادی خود برای کمک به دستیابی به توافق نهایی استفاده کند.

شکل گیری محور ثبات

ایران و کشورهای خلیج فارس ضمن نیاز به یکدیگر، به یک توافق هسته‌ای هم نیاز دارند. این امر تحولی خوشایند محسوب می‌شود که می‌تواند اعتماد بین همسایگان خلیج فارس را افزایش داده و آنها را قادر سازد تا تعهد خود را به همکاری‌های امنیتی، سرمایه‌گذاری و تجارت تعمیق بخشند.

بنابراین تعامل مجدد با ایران مستلزم کنار گذاشتن تلاش‌های مبتنی بر عادی‌سازی روابط با اسرائیل نیست، هرچند رهبران خلیج فارس نمی‌خواهند مجبور به «انتخاب فاوست‌وار» بین ایران و اسرائیل شوند. [فاوست ستاره شناس و جادوگر آلمانی که روح خود را به شیطان فروخت}

آنها خواهان روابط با هر دو هستند تا بتوانند تعادل منطقه‌ای ایجاد کرده که به نفع کشورهایشان باشد و صلح و ثباتی را که برای اهداف ژئواقتصادی منطقه حیاتی است، تضمین کند.

برای کشورهای خلیج فارس، یک توافق هسته‌ای، استراتژی آنها را با سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن همسو می‌کند که می‌تواند در یک همکاری استراتژیک رسمی بین آمریکا و عربستان گنجانده شود.

به نظر می‌رسد سفر اخیر ترامپ به خلیج فارس این مسائل را تأیید کرد.

ترامپ حتی قبل از ورود به منطقه، نگرانی‌های اسرائیل را کنار گذاشت و یک توافق آتش‌بس دوجانبه با حوثی‌ها منعقد کرد.

در عین حال، معاملات اقتصادی بلندپروازانه‌ای که رهبران عرب به ترامپ پیشنهاد دادند، منعکس کننده اولویت‌های سیاست خارجی خلیج فارس واشنگتن به قیمت ترجیحات اسرائیل معنا یافت.

ترامپ در طول سفر خود، ترجیح خود را برای حل مسئله هسته‌ای ایران از طریق دیپلماسی تکرار کرد و گاهی اوقات{زمانی که در ابوظبی گفت: "بسیاری از مردم در غزه گرسنه هستند"، به نظر می‌رسید نگرانی‌های اعراب در مورد جنگ غزه را تصدیق می‌کند.

اما برای اینکه این تغییر جهت واقعاً صلح و ثبات منطقه‌ای را به ارمغان بیاورد، ایالات متحده باید به یک توافق هسته‌ای جدید با ایران، ساختاری استراتژیک دهد.

توافق باید همزمان با تلاش برای گسترش توافق‌نامه‌های ابراهیم، ​​عادی‌سازی روابط اسرائیل نه تنها با عربستان سعودی، بلکه با سایر کشورهای عربی مانند سوریه، حاصل شود.

برای از سرگیری تلاش‌های عادی‌سازی با اسرائیل، ریاض خواستار پایان جنگ در غزه و آینده سیاسی مناسبی برای فلسطینیان خواهد شد. با این حال، در سطحی دیگر، ایالات متحده و متحدان خلیج فارس آن باید عادی‌سازی را به عنوان مکملی ضروری برای توافق هسته‌ای ایالات متحده و ایران و همچنین محور رو به رشد ایران و کشورهای خلیج فارس در نظر بگیرند، به طوری که این سه بخش در کنار هم، یک تعادل منطقه‌ای جدید را تشکیل دهند.

از سوی دیگر، ممکن است مذاکرات آمریکا با ایران متوقف شود و واشنگتن می‌تواند به مسیری تهاجمی‌تر علیه تهران بازگردد. چنین نتیجه‌ای احتمالاً درگیری منطقه‌ای را طولانی‌تر کرده و هرگونه امکان عادی‌سازی بیشتر روابط اعراب و اسرائیل را در کوتاه‌مدت از بین می‌برد.

اما اگر توافقی حاصل شود، کشورهای خلیج فارس این فرصت را دارند که به محور یک نظم منطقه‌ای جدید تبدیل شوند، نظمی که محورهای آن از طریق آنها به ایران، اسرائیل و ایالات متحده می‌رسد. پس از سال‌ها جنگ و آشفتگی، این امر سرانجام می‌تواند فرصتی واقعی برای ایجاد ثبات در منطقه ایجاد کند.

۴۲

کد خبر 2076251

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 18
  • نظرات غیرقابل انتشار: 8
  • amir IR ۱۵:۴۵ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    15 6
    اسراعیل یعنی آمریکا، بسیار تحلیل آبکی بود
  • IR ۱۸:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    12 14
    خاور میانه متعلق به خاورمییانه ای ها است. اسراعیل باید در شهرهای اروپای شرقی سابق و شعرهای غربی بازگردند و در آنجا مانند سابق زبه عنوان شهروند زندگی کنند!
    • حامد IR ۱۰:۵۹ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۱
      5 4
      از لحاظ تاریخی اگر به قضیه نگاه کنیم، خیلی تاریخی، اون سرزمین خاستگاه قوم یهود هست. درسته که اسراییل بعضی از قسمت ها رو غصب کرده، ولی اینکه بگیم متعلق به یهودی ها نیست، اشتباهه. لطفا به کتابهای تاریخی مراجعه کنین
  • اشنا IR ۱۸:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    7 2
    محوراختلافات منطقه برسراشغال فلسطین ازطرف اسراییل است وتااین موضوع حل نشده هیچ صلحی درمنطقه برقرارنخواهدشد،این تحلیل بجای پرداختن به ریشه اختلاف به مذاکرات وگرایشات بازیگران منطقه شامل اعراب وامریکا وایران ومقاومت پرداخته،بنابراین توصیه هایش فقط ایجادفضایی برای جاده صاف کردن فرارازبن بست امریکا درمنطقه بعنوان صرفا"مسکن وموقتی می باشد
  • IR ۱۸:۴۸ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    9 2
    قدرت فرامنطقه ای باید ضعیف شود اسراییل به اندازه پایگاهای نظامی امریکا وسعت دارد
  • ع IR ۱۹:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    1 2
    مطلب جالبی بود
  • هاکان IR ۱۹:۳۷ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    1 9
    متغیر اصلی بازی ترکیه هست به محض اتمام توافق لوزان از سال ۲۰۲۳ شروع به سیاست تهاجمی کرد و یکباره همه چی برای همه تغیر کرد.‌ اینده ترکیه همه چیز رو مشخص خواهد کرد،اسرایل یعنی آمریکا به این خاطر بهش کاری ندارند ولی در نهایت اسرایل از بین خواهد رفت و ترکیه قدرت شماره یک خاورمیانه و حتی اروپا و ایران قدرت شماره دو خواهد بود
    • ایثارگر IR ۱۰:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۱
      2 1
      عجب تحلیلی کردی! اما به نظر من ترکیه میخواد از رقابت در خاورمیانه عقب نمانه چون مدتی ایران با نیروهای مقاومت جولان داده حالا اردوغان ترکیسم خواسته دمی تکان بده که کور خونده بزودی ایران بزرگ قدرت اول منطقه و قدرتی درجهان محسوب میشه.کوروش کبیر روحت شاد رهبرایران پاینده باد
  • IR ۱۹:۵۸ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    13 0
    اسرائیل نتیجه ازدواج اروپا با آمريکاست وهیچ وقت پشتش را خالی نميکنند دعواهای زرگری پسر پدر همش برای ره گم کنی جنایات پسر ناخلف است تا لاپوشانی شود
  • محمدرضا سابقی IR ۲۰:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    6 0
    مقاله فوق یک پیام مهم دارد و آن عادی سازی و روند رو به رشد ارتباطات دیپلماتیک ایران و کشورهای همسایه است. و باید که این روابط در زمینه های سیاسی و اقتصادی روند رو به رشد بیشتری بگیرد...
  • IR ۲۰:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    19 11
    اتفاقا اعراب با اسراییل موافق ترند تا ایران واین چیزی اثبات شده است اعراب شدیدا مخالف پیشرفت وسربلندی ایران هستند گرچه حکومت حاکم ایران گرایش زیادی به اعراب دارد و برای آنان از حقوق ملت ایران هم میگذرد ولی درجنگ ایران و عراق دیدیم حساسیتی که اعراب برای کمک به عراق جهت شکست ونابودی ایران میکردند،در جنگ فلسطین واسراییل همچون حساسیتی از خودشان نشان نمی دادند ای کاش حکام ایران به این فهم میرسیدندکه اعراب هیچ وقت برای ایران دوست نمی شوند
  • علی IR ۲۱:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    12 1
    اتحاد آمریکا واعراب و سایر کشورها اتحاد تاکتیکی است ولی اتحاد آمریکا و اسرائیل اتحاد استراتژی می‌باشد اعراب ومسلمین نباید روی دو ستی با آمریکا حساب باز کنند اگر منافع اعراب و سایر کشورها و صهیونیستها مطرح باشد قطعا أمریکا از منافع اسرائیل دفاع خواهد کرد
  • محمد IR ۲۱:۱۱ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    3 1
    تحلیل پر مغز و عاقلانه بود
  • سید IR ۲۱:۵۴ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    8 3
    برن بالا بیان پایین ایران از غنی سازی کوتاه نمیاد و آمریکا مجبور است این را بپذیرد همچنان که قبلا هم پذیرفته شده
  • ع ع IR ۲۲:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۰
    14 1
    کشورهای خلیج فارس خودشان باید با هم متحد باشند آمریکا دنبال منافع خودش در منطقه است و اسراییل جنایتکار جنگی شناخته شده در دنیا غاصب آدم کش کودک کش باید محاکمه شوند و محو شوند تمام مردم دنیا وظیفه دارند از مردم مظلوم فلسطین دفاع کنند احسنت ب کشورهایی که برای دفاع از مردم غزه براه افتاد ه اند ب امید پیروزی حق بر باطل
  • IR ۰۳:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۳/۲۱
    0 0
    اعراب حاکم در کشورهای اطراف خلیج فارس درظاهر چیزی هستند که درباطن کاملا مخالف او هستند .یعنی نفاق

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین