به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، چرا حضرت علی (ع) برای بازپسگیری خلافت قیام نکرد؟ بررسی ابعاد پنهان سکوت و مدارای امام در دوران خلفا، پاسخی به این پرسش مهم تاریخی است.
پرسش:
بنابر روایت حوزه، آیا عدم اهتمام حضرت علی (ع) در پس گرفتن خلافت از غاصبان، غفلت ورزیدن در انجام واجبی که ترک آن روا نیست به حساب نمی آید؟ چرا ایشان عذر خود را آشکار نکرد؟
پاسخ:
رفتار سیاسی امام علی ـ علیه السلام ـ در دوران سخت و طاقت فرسای حکومت ۲۵ ساله خلفاء(۱۱-۳۵هـ) نشان از هوشیاری و تقوای الهی دارد. هر چند برخی از مخالفان اسلام از جمله ابوسفیان در صدد برآمدند تا از شرایط بوجود آمده بهره جسته و کینه خود را از اسلام و مسلمین باز ستانند، ولی امام دست ردّ بر سینه آنها زد.[۱] امام به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی تازه مسلمانها، راه سکوت بلکه مدارای با خلفاء را در پیش گرفت، تا آنجا که گمان شد امام ـ علیه السلام ـ از عمل آنها راضی است.[۲] سکوت امام نه از سر ترس و عافیت طلبی بود که همه می دانستند انس وی به مرگ بیش از علاقه نوزاد به پستان مادر است.[۳] بلکه از آن رو بود که قیام و شهادت در آن شرایط خاص، تنها به زیان اسلام بود.
امام در دفاع از روش خردمندانه اش می گوید:
دیدم صبر بر آن بهتر از تفرقه میان مسلمین و ریختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود، کوچکترین سستی آن را تباه می کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می نماید.[۴]
امام و اعتراض در برابر غصب خلافت
سیاست سکوت و مدارای امام، مانع از آن نبود که اعتراض خود را به صورتهای گوناگون نشان دهد برخی از شیوه های امام در این مبارزه عبارتند از:
الف: بیان دلایل برتری خویش؛ پس از آن که برخی با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده بیعت نمودند ، امام ـ علیه السلام ـ به بیان حق مسلم خود درباره خلافت و نکوهش بیعت آنها پرداخت.[۵] و فضایل خود را برای اَحقّ بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۶] در نهج البلاغه درباره اولویت امام برای خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصیت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شایستگی علی ـ علیه السلام ـ و اینکه جامه خلافت تنها زیبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقیه) سوم روابط نزدیک نسبی و روحی آن حضرت با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ (در خطبه ۱۹۵).[۷]
ب: خودداری از بیعت داوطلبانه؛ امام پس از افشاگری نسبت به عدم صلاحیت ابوبکر برای خلافت، از بیعت با وی امتناع نمود. و در پاسخ عمر که وی را تهدید به بیعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت) شیری را بدوش که برای تو نیز سهمی از آن است، امروز برای ابوبکر خلافتش را محکم کن تا فردا به تو بازگرداند.[۸] بیشتر متفکران بر این باورند که بیعت اجباری امام با ابوبکر، پس از شهادت حضرت زهراء ـ سلام الله علیها ـ بوده که تقریباً شش ماه از زمان خلافت وی گذشته بوده است.[۹] امام در پاسخ نامه ای از معاویه، چگونگی بیعت تحمیلی خود را شرح می دهد: گفتی مرا چون شتری بینی، مهار کرده می راندند تا بیعت کنم، به خدا که خواستی نکوهش کنی، ستودی، و خواستی رسوا سازی ولی خود را رسوا نمودی. مسلمان را چه نقصان که مظلوم باشد و در دین خود بی گمان؟ یقینش استوار و از دو دلی به کنار؟[۱۰]
ج: انتقاد از عملکرد خلفا؛ انتقادهای امام از خلفا به دو صورت کلی و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبکر، در دو جمله خلاصه شده یکی اینکه ابوبکر با وجود شایستگی امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و دیگر اینکه چرا در همان حال که خود را شایسته خلافت نمی دانسته، زمینه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۱] در جای دیگر از همین خطبه دو خصوصیت اخلاقی عمر را مورد انتقاد قرار می دهد، یکی خشونت و سخت گیری عمر و دیگری اشتباه و پوزش طلبی وی.[۱۲] درباره عثمان نیز مجموعاً شانزده بار از وی سخن به میان آمده که بیشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.
د: اتمام حجت با انصار و مهاجرین؛ امام جهت بازگرداندن خلافت به مسیر اصلی و احقاق حق خود، با بهره گیری از شخصیت والای حضرت زهرا همراه وی شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها می خواست تا سرهای خود را به نشانه بیعت و از جان گذشتگی تراشیده و سحرگاهان آمادگی خود را آشکار نمایند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، کسی به پیمان خود وفا نکرد.[۱۳]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. سیری در نهج البلاغه، استاد شهید مرتضی مطهری، بخش پنجم اهل بیت و خلافت، صدرا.
۲. تلخیص الشافی، شیخ طوسی، ج۳، ص ۷۲-۸۶، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۴هـ.
پی نوشت ها:
[۱] . ر.ک: الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص ۱۹۰، مؤسسه آل البیت ـ علیه السلام ـ داراحیاء التراث، ۱۴۱۳، هـ و نیز انساب الاشراف، بلا ذری، ج۲، ص ۲۷۱، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ.
[۲] . تصنیف نهج البلاغه، لبیب بیضون، چ۱، ص ۳۲۵، مرکز النشر مکتب الاعلام الاسلامی، دوم، ۱۴۰۸.
[۳] . نهج البلاغه، خطبه ۵.
[۴] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۳۰۸، داراحیاء التراث العربی، بیروت دوم، ۱۳۸۵ هـ.
[۵] . مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص ۳۰۷، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۰۳.
[۶] . ابن قتییه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص ۲۹، انتشارات شریف الرضی، قم، ۱۳۷۱ش.
[۷] . ر.ک: شهید مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص ۱۴۶، صدرا، تهران.
[۸] . ابن قتییه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص ۲۹.
[۹] . همان، ص ۳۱-۳۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص ۳۰۸-۳۰۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، چ ۲، ص ۱۰ و ۱۴.
[۱۰] . نهج البلاغه، نامه ۲۸.
[۱۱] . همان، خطبه سوم معروف به شقشقیه.
[۱۲] . همان.
[۱۳] . ر.ک: کتاب سلیم بن قیس هلالی، به تحقیق علماء الدین موسوی، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ و این واقعه با اندکی تفاوت در تاریخ یعقوبی، ج۲، ص ۱۱ ؛ابن قتییه، الامامه و السیاسه،ج۱، ص ۱۲، آورده است.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات حوزه علمیه
نظر شما