گروه اندیشه: کیاوش حافظی در کانال سبک زندگی روزنامه نگاران در باره کتاب «انسان در جستجوی معنا» اثر جاودان ویکتور فرانکل روان پزشک و عصب شناس اتریشی نوشت او این کتاب را برای این روزها مانند آب حیات در بیابان بی اب و علف می داند. نویسنده با اشاره به دوران بحران و جنگ کنونی ناتو، اسراییل و آمریکا علیه ایران، به نیاز عمیق انسان به یافتن معنا میپردازد. این کتاب که از تجربه وحشتناک فرانکل در اردوگاههای کار اجباری نازیها نشأت گرفته، پیام قدرتمندی برای تابآوری در روزگار پرآشوب ما دارد. ایده اصلی فرانکل این است که حتی در اوج رنج و سختی، یافتن معنا میتواند انسان را زنده نگه دارد. او تجربیات خود را از اردوگاهها بازگو میکند؛ از سیگار به عنوان واحد معامله و نشانهای از تسلیم شدن، تا یافتن چند نخود در سوپ که برایش حس شعف میآورد. فرانکل تأکید میکند که جستجوی معنا در تاریکترین لحظات میتواند فرد را از فروپاشی نجات دهد. این کتاب دعوتی است به یافتن هنر مقاومت انسانی در دل سختیها . خواندن آن میتواند قدرت تابآوری را افزایش دهد.
حافظی می نویسد: «در روزهایی که سایه سنگین جنگ و بحران بر زندگیمان افتاده و هر روز با بهت و حیرت اخبار ناگوار را دنبال میکنیم، بیش از هر زمان دیگری به معنا نیاز داریم. در این میان، کتاب «انسان در جستجوی معنا» نوشته ویکتور فرانکل، روانپزشک و عصبشناس اتریشی، راهی برای تابآوری پیش پای ما میگذارد.این کتاب، که زاده تجربه هولناک فرانکل در اردوگاههای کار اجباری نازیهاست، در این روزگار پرآشوب، پیامی عمیق و انسانی دارد. خودم این کتاب را در دوران آموزشی خدمت سربازی خواندم؛ زمانی که همهگیری کرونا با همهی اضطرابها و ناپایداریهایش آغاز شده بود.»
او ادامه می دهد: «فرانکل، روانپزشک و عصبشناس اتریشی، نویسنده «انسان در جستجوی معنا»، خود اسارت در اردوگاههای کار اجباری نازیها را از سر گذرانده است. او در این کتاب، علاوه بر آنکه از تجربیاتش در این شرایط روایت میکند، نظریه معنادرمانی را ارائه میدهد. ایده مرکزی کتاب این است که حتی در اوج رنج و سختی، یافتن معنا میتواند انسان را امیدوار و زنده نگاه دارد؛ به تعبیر نیچه آن که چرایی دارد، با هر چگونگی کنار میآید.»
حافظی سپس به نقل قول هایی از ویکتور فرانکل از اردوگاه های نازی می پردازد: «فرانکل از جزئیات زندگی در اردوگاهها میگوید: «در آنجا سیگار بهعنوان واحد معامله استفاده میشد. زندانیان سیگار را با بیسکویت یا پوتین عوض میکردند، اما وقتی کسی امیدش را از دست میداد، سیگارش را دود میکرد. این لحظهای بود که دیگران میفهمیدند او تسلیم شده است. غذا در اردوگاهها نعمتی بزرگ بود؛ یک کاسه سوپ رقیق که اگر خوششانس بودی، چند نخود در آن پیدا میشد. فرانکل تعریف میکند که یافتن چند نخود در سوپ، برایش حس شعف و خوشبختی به ارمغان میآورد.»
او مینویسد که «در اردوگاهها، هر زندانی به امیدی در ذهنش چنگ میزد؛ برخی اسرا در فکر بازگشت به خانواده زنده میماندند. خود فرانکل همراه والدین، برادر و همسر باردارش اسیر شده بود، اما فقط او بود که توانست جان سالم به در برد.
او می نویسد که حتی در تاریکترین لحظات، جستجوی معنا میتواند انسان را از فروپاشی روانی و جسمانی نجات دهد.این کتاب دعوت به تابآوری شرایط دشوار است، دعوت به مقاومتی انسانی است؛ اینکه بدانیم در جنگ و سختی هنر است. »
«انسان در جستجوی معنا»؛ چرا باید این کتاب را خواند؟
ویکی پدیا نیز از کتاب «انسان در جستجوی معنا ویکتور فرانکل، قرائت مشابهی ارائه می دهد. در ویکی پدیا آمده است که ««انسان در جستجوی معنا» نه تنها یک کتاب، بلکه یک چراغ راهنما در تاریکترین لحظات زندگی است. این اثر که حاصل تجربیات هولناک خود فرانکل در اردوگاههای کار اجباری نازیها است، در دل رنج و ستم بیسابقه، به دنبال پاسخ به یک سؤال بنیادین میگردد: چگونه میتوان در مواجهه با سختترین شرایط، معنای زندگی را حفظ کرد؟»
فرانکل کیست و چگونه این کتاب متولد شد؟
به طور خلاصه در صفحه ویکی پدیا فرانکل این گونه معرفی شده است: «ویکتور فرانکل بنیانگذار لوگوتراپی (معنادرمانی) است. او در طول جنگ جهانی دوم، به همراه خانوادهاش در چندین اردوگاه کار اجباری از جمله آشویتس و داخائو دوران اسارت خود به دست نازی های آلمان می گذراند. در حالی که او تمام عزیزانش – والدین، برادر و همسر باردارش – را در این اردوگاهها از دست داد و تنها خودش زنده ماند، متوجه شد که حتی در اوج تحقیر و سلب انسانیت، برخی افراد، توانایی تابآوری شگفتانگیزی از خود نشان میدهند. این مشاهده، هسته اصلی نظریه او را تشکیل داد: انسان میتواند در هر شرایطی، معنایی برای رنج خود بیابد و این معنا به او قدرت ادامه حیات میبخشد.»
چرا این کتاب همچنان اهمیت دارد؟
از نظر ویکی پدیا، «فرانکل در این کتاب نه تنها به روایت تجربیاتش از زندگی در اردوگاهها میپردازد – از جزئیاتی مانند استفاده از سیگار به عنوان واحد مبادله تا لذت غیرمنتظره یافتن چند نخود در یک کاسه سوپ رقیق – بلکه پایههای نظریه معنادرمانی خود را نیز تشریح میکند. ایده محوری این کتاب این است که: "کسی که چرایی برای زندگی دارد، با هر چگونگی کنار میآید." این جمله معروف نیچه، چکیده پیام فرانکل است. او نشان میدهد که انسان حتی در ناامیدکنندهترین وضعیتها، اگر بتواند معنایی برای وجود خود پیدا کند، قادر به مقاومت در برابر فروپاشی روانی و جسمانی خواهد بود.«انسان در جستجوی معنا» بیش از یک گزارش تاریخی یا یک تحلیل روانشناختی است؛ دعوتی است به تابآوری، به مقاومت انسانی و به یافتن زیبایی و هدف در دل زشتیها. در دنیای پرآشوب امروز، که سایه جنگ و بحران بر سر بسیاری از ما سنگینی میکند، این کتاب میتواند به ما یادآوری کند که حتی در تاریکترین لحظات نیز میتوان امید را یافت و به زندگی ادامه داد.»
از نظر این صفحه «خواندن این کتاب میتواند به ما کمک کند تا:
-معنای عمیقتری در زندگی خود بیابیم، حتی در مواجهه با سختیها.
-قدرت تابآوری خود را در برابر چالشها افزایش دهیم.
-دیدگاه متفاوتی نسبت به رنج و درد پیدا کنیم.»
اگر به دنبال کتابی هستید که نه تنها ذهن شما را به چالش بکشد، بلکه روحتان را نیز تقویت کند، «انسان در جستجوی معنا» انتخابی ضروری است.
مواجهه با مرگ و فنا
اما سابقه معنا کاوی به همین فرانکل ختم نمی شود. اروین یالوم نیز در این باره دستاوردهای شگفت انگیزی دارد. در گزارشی که مسعود تقی آبادی در سرویس اندیشه ایبنا نگاشته است، با تیتر «رنج معناساز»، این بار مواجهه با مرگ و فنا مورد بررسی و تدقیق قرار می گیرد. از نظر تقی آبادی «اروین یالوم، روانپزشک و نویسندهی برجستهی آمریکایی، با رویکردی نو در رواندرمانی وجودی، تار و پود دلهرههای بنیادین انسانی را کالبدشکافی میکند: دلهرهی مرگ، دلهرهی آزادی، دلهرهی تنهایی وجودی و دلهرهی بیمعنایی. در بستر خونین و پرآشوب جنگ، این دلهرهها با شدت و حدتی بیسابقه، همچون هیولاهایی از اعماق ناخودآگاه سر برمیآورند و خود را به تمامی بر روان انسان تحمیل میکنند. مرگ، در جنگ، از مفهومی انتزاعی و دوردست به واقعیتی ملموس، دم به دم و هر روزه تبدیل میشود. هر شلیک، هر انفجار، و هر خبر از دست دادن دوستان، همسایگان و حتی اعضای خانواده، حس فناپذیری را با بیرحمی تمام به فرد تحمیل میکند.»

از نظر تقی آبادی «یالوم معتقد است که آگاهی از مرگ، با وجود تمام ترس و وحشتی که به همراه دارد، میتواند تسهیلگری قوی برای زندگی معنادارتر باشد. وقتی زمان محدود و عمر شکننده به نظر میرسد، انسان بیشتر قدر لحظات را میداند و به دنبال زندگی اصیلتر، عمیقتر و پربارتر میرود؛ زندگیای که هر لحظهاش با هدف و معنا گره خورده است. آزادی و مسئولیت، در جنگ، بار سنگینی بر دوش انسان میگذارد. افراد ناگزیرند تصمیماتی بگیرند که پیامدهای هولناکی دارند؛ تصمیماتی برای زنده ماندن در میان ویرانیها، برای نجات دیگران در میان آتش، یا برای مبارزه در خط مقدم. این آزادی انتخاب و بار سنگین مسئولیت ناشی از آن، میتواند بسیار طاقتفرسا باشد و منجر به اضطرابهای وجودی عمیق شود. اما یالوم نشان میدهد که پذیرش این مسئولیت، حتی در شرایطی که گزینهها محدود و دشوار به نظر میرسند، برای رشد فردی و یافتن معنا ضروری است؛ زیرا در همین انتخابهاست که ماهیت و اصالت وجودی فرد شکل میگیرد.»
او می افزاید: «تنهایی وجودی، در جنگ به اوج خود میرسد. در میان جمعیت عظیم پناهجویان، در میان همرزمان در سنگر، یا حتی در آغوش خانواده، فرد میتواند عمیقاً احساس تنهایی کند. هیچکس نمیتواند کاملاً رنج و ترس دیگری را درک کند؛ هر انسان در هستهی وجودی خود، تنهاست و باید با مرگ و مسئولیتهایش به تنهایی روبرو شود. این تنهایی بنیادین، اگرچه دردناک و فلجکننده است، اما یالوم معتقد است که میتواند نقطه آغازی برای ارتباطات عمیقتر، اصیلتر و صادقانهتر با دیگران باشد؛ ارتباطاتی که دیگر بر پایهی فریب و توهم نیست، بلکه بر پایهی درک مشترک از شکنندگی وجود و پذیرش محدودیتهای انسانی بنا نهاده شده است. و در نهایت، بیمعنایی؛ وقتی ساختارهای اجتماعی فرو میریزند، وقتی ارزشهای پیشین زیر سوال میروند و زندگی هر لحظه در معرض نابودی است، حس بیمعنایی و پوچی میتواند چنگال خود را بر روان فرد بفشارد و او را به سوی نومیدی سوق دهد. یالوم معتقد است که انسان باید به جای فرار از این حس، با شجاعت با آن روبرو شود و معنای شخصی خود را بیافریند. در جنگ، این به معنای یافتن کوچکترین دلایلی برای بیدار شدن هر روز صبح است، حتی اگر آن دلیل، تنها یک امید کوچک برای پایان یافتن کابوس، یا یک هدف حداقلی برای حفظ بقا باشد.»
پیوندگاه دو جریان معنا و وجود
از نظر تقی آبادی، «در پیوند این دو جریان فکری، فرانکل و یالوم، هر دو به ما میآموزند که زیستن در طوفان جنگ، نه فرار از واقعیت، بلکه مواجههای شجاعانه، صادقانه و مسئولانه با آن است. فرانکل با تمرکز بر یافتن معنا در رنج و مسئولیتپذیری در قبال نگرشمان به رنج، راهنمای ماست تا در دل درد، کرامت انسانی خود را حفظ کنیم و نوری بیابیم. یالوم با روشنگری بینظیر خود دربارهی مواجههی آگاهانه با دلهرههای وجودی، ما را به عمق تجربهی انسانی در این شرایط سوق میدهد و نشان میدهد که از دل این مواجههی دشوار، میتوان به اصالت و غنای بیشتری در زندگی دست یافت. در نهایت، جنگ همچون آینهای بزرگ و بیرحم، تمام ضعفها و قوتهای بنیادین انسان را منعکس میسازد. اما تنها کسانی که در این آینه، به جای فرار از زشتیها و تلخیها، با شجاعت به دنبال معنا و اصالت وجودی خود میگردند، نه تنها میتوانند از این برزخ عبور کنند، بلکه به عمیقترین سطوح درک انسانی دست مییابند و حتی در میان خاکسترها، بذرهای امید و زندگی را میکارند. این، نبرد واقعی انسان در برابر جنگ است: نبرد برای حفظ روح در میان خاکسترها، برای تابآوری در برابر نابودی، و برای اثبات این حقیقت که حتی در دل تباهی، زندگی هنوز شایستهی زیستن است، اگر معنایی برای آن بیابیم و با دلهرههای وجودیمان شجاعانه روبرو شویم. این چنین است که انسان، از یک قربانی ساده، به قهرمانی وجودی تبدیل میشود که در میان وحشت و ویرانی، شمع معنا را روشن نگاه میدارد.»
تقی آبادی در پاین گزارش خود یادآوری می کند: «نیک میدانم که در این ایام سخت و پر از تلاطم، هنگامی که سایهی شوم جنگ بر سر ایران عزیز گسترده شده و هر لحظه خبری ناگوار دلها را میلرزاند، یافتن آرامش و معنا در زندگی بیش از هر زمان دیگری اهمیت مییابد. در این دوران وانفسای طاقتفرسا، که مرگ و زندگی به یکدیگر گره خوردهاند، صلح و جنگ در هم آمیختهاند و هر روز با صحنههایی از ویرانی و فقدان و اخبار متفاوت خوب و بد مواجه میشویم، پرسشهای بنیادین دربارهی چیستی وجود، هدف زندگی و معنای مرگ بیش از پیش ذهنها را به خود مشغول میسازد. جستجوی معنا در دل این بحران، به معنای نادیده گرفتن درد و رنج نیست، بلکه به معنای یافتن روزنهای از امید در میان تاریکیها و تلاش برای ساختن فردایی بهتر است. میتوان با پرداختن به امور معنوی، تمرکز بر روابط انسانی، کمک به دیگران و تلاش برای حفظ فرهنگ و هویت ملی، معنایی تازه به زندگی بخشید و از این طریق، به آرامشی درونی دست یافت.»
۲۱۶۲۱۶
نظر شما