نرگس کیانی: درخصوص عملکرد صداوسیما که خود را «رسانه ملی» میداند، در طول جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، انتقادات فراوان است. انتقاداتی که مربوط به امروز و دیروز هم نیست. بلکه سالهاست که تحت عنوان «از دست رفتن مرجعیت رسانهای در داخل و واگذاری آن به خارج» از سوی استادان علوم ارتباطات و روزنامهنگاری در موردش هشدار داده میشود. پس شاید بهتر باشد به جستوجوی پاسخ پرسشی تازه پرداخت. این که «رسانههای ما و در راس آن صداوسیما در شرایط پساجنگ باید به چه چیزهایی توجه کنند؟» آنچه باید در دوران پساجنگ مورد توجه اهالی رسانه و صداوسیما بهعنوان سردمدار قرار گیرد چهار مورد است. مواردی که مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم از آنها تحت عنوان «بایستههای ملی» یاد میکند. بایستههای مورد اشاره رضائیان، پذیرش نگاه مغایر، رفتن به سراغ نخبگان، یافتن پاسخ کارشناسی برای پرسشها، ابهامها و چالشها و فرآیندمحور بودن بهجای اقداممحور بودن است. رضائیان معتقد است تنها در صورت رعایت این موارد است که یک رسانه میتواند اثرگذار و جریانساز باشد.
بایسته نخست؛ پذیرفتن نگاه مغایر
رسانههای ما و در راس آن صداوسیما در شرایط پساجنگ باید به چه چیزهایی توجه کنند؟ مجید رضائیان پیش از پاسخ دادن به این پرسش از ارجح بودن نگاه ملی بر هر دیدگاه دیگر حتی از سوی اپوزیسیون در طول جنگ ۱۲ روزه گفت. او در این مورد توضیح داد: «حتما فراموش نکردهاید که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری ۵۰ درصد واجدین شرایط حاضر به شرکت نشدند. این افرادِ گلایهمند و معترض با چهرهها و شخصیتهایی که در راس قدرتند دچار مسئلهاند و حتی برخیشان اپوزیسیون محسوب میشوند. با این حال، در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، همه به میدان آمدند. به عبارت دیگر، نگاه ملی را بر هر دیدگاهی ترجیح دادند. چون نیرویی خارجی در برابر کشور قرار گرفته بود. در چنین شرایطی رسانهها و مشخصا صداوسیما چه باید بکنند؟»
نویسنده کتاب «شیوهنامه روزنامهنگاری» با برشمردن «پذیرفتن نگاه مغایر» بهعنوان بایسته نخست برای تاکید بر اهمیت آن ادامه داد: «آزادی بیان که بهعنوان ذات و هویت رسانه شناخته میشود در گرو به رسمیت شناختن نگاه مغایر است. در توضیح نگاه مغایر باید گفت طبیعتا صحبت در خصوص هر موضوعی همراه با اظهارنظرهای موافق و مخالف است. به رسمیت شناختن نگاه مغایر یعنی پوشش دادن اظهارنظرهای مخالف. یعنی منتقدین، معترضین و مخالفین بتوانند بدون آن که مشکلی برایشان پیش بیاید، حرفشان را بزنند. این توصیهای است که در مورد مخاطبین عام باید به آن توجه کرد. اما در مورد نخبگان چهطور؟»
بایسته دوم؛ رفتن به سراغ نخبگان
حرفهای نخبگان، حرفهای کارشناسی است. پس ما باید به سراغ نخبگان برویم و اجازه دهیم حرفشان را بزنند. درواقع برای آنها مجالی فراهم کنیم. چراکه بسیاری از آنها حاضر به سخن گفتن نیستند. رضائیان با اشاره به این نکته در مورد خصوصیات نگاه نخبگانی توضیح داد: «نخبگان اگر بخواهند در مورد موضوعی صحبت کنند، اساس بحث را بر نگاه کارشناسی و ارائه راهکار میگذارند. فراموش نکنید که نگاه مغایر را در دل مباحث نخبگانی هم باید دید. برای ارائه مثالی در این زمینه میتوانم به سیاست خارجی اشاره کنم. بحث اکنون ما نباید این باشد که نشستن پای میز مذاکره خوب است یا بد؟ چراکه وقتی جنگ آغاز شد ما پای میز مذاکره بودیم. در نگاه بینالمللی درخصوص هر موضوعی دو اصل همزمانِ با هم سنجیده میشود؛ یکی منافع و دیگری حقوق. حق شما هیچگاه از سوی جریانهای مختلف قدرت به رسمیت شناخته نخواهد شد، مگر با آنها اشتراک منافع پیدا کنید. درواقع اشتراک منافع که پیدا کردید به حقتان میرسید. مسیری که ژاپن و چین برای رسیدن به موقعیت کنونی پیمودند چه بود؟ آن هم در حالی که مشکلاتشان از اکنون ما بسیار بیشتر بود. آنها نشان دادند اگر به سراغ ایجاد منافع مشترک بروید به نتیجه میرسید. این حرف کنونی نخبگان است.»
او با اشاره به آنچه نخبگان میگویند، افزود: «آنها میگویند صحبت مدام از حقتان سبب نمیشود که به آن برسید. نمونهاش این که دو کشورِ دارای بمب اتم، کشوری عضو آژانس بینالمللی انرژی اتمی و متعهد به پیمان NPT را بمباران میکنند. چرا؟ به این دلیل که آن کشور مبادا به سلاح هستهای دست پیدا کند. درحالی که خود اذعان میکنند که آگاه بر نبود سلاح هستهای در آن کشور هستند. ما اگر هزار بار دیگر هم این راه برویم، اگر فقط از حقمان بگوییم، باز هم به همین نقطه میرسیم که رسیدهایم. به عقیده نخبگان برای رسیدن به حقمان باید میان منافع و حقوق رابطه برقرار کنیم. درواقع این دو را باید در کنار یکدیگر دید و اینگونه نیست که بتوان یکی را حفظ و دیگری را حذف کرد. بنابراین گاهی اوقات باید راههای دیگر را هم امتحان کرد. اینگونه است که میتوان از زمین بازی کشورهای جنگطلب خارج شد و در زمین دیگری بازی کرد. این حرف نخبگان است اما آیا شنیده میشود؟ آیا صداوسیما این حرف را منعکس میکند؟ اگر پاسخ منفی است، که هست، بایسته دوم رسانهها و به شکل مشخص صداوسیما، باید رفتن به سراغ نخبگان باشد.»
بایسته سوم؛ پاسخ به پرسشها، ابهامات و چالشها
نویسنده کتاب «تیترنویسی در وب» با اشاره به سه سطح پرسشها، ابهامها و چالشها برای توضیح بایسته سوم، اینطور گفت: «در بایسته سوم، رسانه، خصوصا صداوسیما باید پرسشها، ابهامات و چالشها را پیدا کنند و روی تکتک آنها کار مستقل رسانهی انجام دهند. امروزه روز، دنیای رسانه شاهد حضور روزنامهنگاران ـ کارشناسان است. امروزه روزنامهنگار یعنی Analytical journalism، یعنی روزنامهنگاری تحلیلی، یعنی رفتن به سراغ دو عنصر آخر روزنامهنگاری؛ عناصر داینامیک؛ پاسخ دو پرسش «HOW» و «WHY». این بخشی از واقعیت است که وقتی مردم پاسخ پرسشها، ابهامات و چالشهای خود را از رسانه خودشان بشنوند، از صداوسیما بشنوند، دیگر به فیکنیوزها اعتنا نخواهند کرد.»
بایسته چهارم؛ فرآیندمحور بودن به جای اقداممحور بودن
از نظر مجید رضائیان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم بایسته چهارم این است که در شرایط کنونی به جای اقداممحور بودن، فرآیندمحور بود. او در این مورد توضیح داد: «نهایت هنر رسانههای ما و از جمله صداوسیما این است که منتظر بمانند تا اتفاقی رخ دهد و آنها نسبت به آن واکنشی نشان دهند و نهایتا گزارشی تهیه کنند. این است که شما همیشه اقداممحور و واکنشی باقی میمانید. رسانه شما، زمانی رسانه موفقی خواهد بود که بتواند جریانسازی کند. روزنامهنگاری یکی از زیرمجموعههای ارتباطات فرآیندی است. روزنامهنگاری زمانی فرآیندمحور میشود که شما به انتخاب سوژه بپردازید و جریانسازی کنید. این کاری است که هم صداوسیما و هم رسانههای دیگر باید انجام دهند. این بایستهها را در صورتی میتوان عملیاتی کرد که به بایسته اول پایبند بود و از دیدگاههای مغایر، از چندصدایی بهره برد.»
رضائیان با بیان این که «اینها اصولی نیستند که مختص رسانههای ایرانی باشند»، صحبت خود را اینطور به پایان برد: «شما با جستوجویی ساده میتوانید دریابید که امروزه روزنامهنگاری تحلیلی در دنیا چه میکند؟ ارتباطات فرآیندی چه میکند؟ آیا از نگاه مغایر بهره میبرد یا خیر؟ آیا جریانساز است یا منفعل؟ در نهایت این که رعایت این بایستههاست که موجب شاخص شدن یک رسانه در دنیا، موجب محور شدن آن و موجب جریانسازی توسط آن میشود.»
۵۹۲۴۲
نظر شما