استان فارس در دل خود ظرفیت هایی نهفته بسیار دارد، اگر چه همیشه وجود داشته اند، اما در دانشی که آنها را کشف کند، عملاً بیاثر ماندهاند. هزاران منبع کوچک و بزرگ انرژی، خاک حاصلخیز، اقلیم متنوع، مردمانی خلاق، میراثی زنده و سرشار از داستانهای تمدنساز، همه بخشی از این ملک هستند که اگر دست علم و مدیریت شایسته به سراغشان نرود، مانند معدنی، تنها مدفون در زیر خاک بایگانی میشوند.
ثروت زمانی معنی پیدا میکند که تواناییها، به فعل درآیند. و ظرفیت ها زمانی بالفعل میشوند که دانش و فناوری لازم برای شناساییشان باشد و ارادهای قوی برای بهکار گرفتن آنها وجود داشته باشد. در نبود دانش و علم، حتی طلای ناب هم خاکی بی ارزش است. در نبودن ارادهای حکیمانه، منابع آشکار هم هدر میروند و فرصتها در میان بوروکراسی و ناتوانی دفن میشوند.
داستان فارس، داستان سرزمینی است که ملک گسترده ای در اختیار دارد، اما لمس برکت الهی نهفته در آن، منوط به زنده بودن دانش در رگهای اقتصاد، حکمرانی، تولید و فرهنگ آن است. باد بر کوه ها میوزد رودها جاری هستند، خورشید میتابد، اما این دانش است که زبان امواج و نور و خاک را میفهمد و آن را تبدیل به ارزش و ثروت میکند. چراغ خاموش دانش و جاری نبودن آن در میان نسلها و عدم واگذاری کار به شایستگان، واقعیتهایی است که باید زنده باشد و در خاموشی آن تمام ظرفیتها خواهد مرد و مرگ در سکوتی پنهان، آینده را خواهد بلعید.
روزگاری امواج الکترومغناطیس هیچ اعتباری نداشتند. بیصدا، بیرنگ، و بیارزش در میان فضای میچرخیدند. اما به محض آنکه ذهنی علمی متوجه شد که این قابلیت انتقال داده، صدا، تصویر و حتی انرژی را دارند، ثروتی شگرف از دل نامرئیترین لایههای هستی بیرون آمد. شرکتهای بزرگ فناوری اطلاعات، دقیقاً در همین نقطه مستقرند؛ بر بخشی از ملکِ غیرملموس، که حالا قابل تصرف و تولید شده است . شرکت های بزرگ فناوری اطلاعات که امروز در ردیف برترین های جهان هستند و انبوهی از ثروت را در دست دارند، آنهایی هستند که از ملک های نامرئی خداوند بیشترین بهره را دارند.
نمونه دیگر، انرژی فسیلی است. نفت و گاز هزاران سال در لایههای زمین نهفته بود، بیآنکه انسان ارزش آن را بداند. در طول قرون متمادی، جوامع بشری از کنار این منابع عبور کردند، بیآنکه گمان کنند زیر پایشان، عواملی برای انقلاب صنعتی، حملونقل جهانی، و زایش تمدنهای نوین نهفته است. همین منابع زمانی که به درستی درک و مهار شدند، به «ملک ارزشمند» بدل گشتند. اما در صورتی که آنها با بیدانشی و نابخردی مصرف شوند، به تهدیدی برای آینده بشر تبدیل میشوند. در واقع، ارزش نه در خود آن، بلکه در نحوه فهم و بهره برداری از آن نهفته است. ثروت از ماده نمیجوشد، بلکه از معنا، درک و دانش میجوشد.
به هر میزان که سطح دانایی بشر بالا میرود، قلمرو بهرهبرداری او از ملکی هستی گسترش مییابد. در نتیجه، مرز فقر و ثروت، نه مرز فقر و ثروت، بلکه مرز بین دانستن و ندانستن است.
در نمونههایی مانند الکترومغناطیسی، انرژی هستهای، شاهد آن هستیم که تا زمانی که دانش بشری به مرحله کشف و مهار نرسیده بود، این ظرفیت ها جزو داراییهای شناخته شده بودند. اما با ورود به قرن بیست و یکم، ارزشآفرینی از امواج، الگوریتمها و فناوری های اطلاعاتی، بار دیگر نشان داد که ثروت، بیش از آنکه تابع ماده باشد، تابع معنا و فهم است. در این صورت، میتوان گفت که «فقر ما، نه فقر منابع، بلکه فقر معرفت به ملک خداوند است».
این واقعیتی بزرگ و قابل درک است که تمام ملک خداوند دارای برکت است. واژه «تبارک» به پایداری، فراوانی و زایشمندی نعمت های خداوند دلالت دارد. ملک خداوند مبارک و دارای برکت است، اما «مبارک بودن» آن، زمانی برای ما انسانها درک میشود که بتوانیم آن را فعال کنیم و از آن استفادههدفمند ببریم و نتایج پایداری از آن برای ما حاصل شود. در غیر این صورت، ملک در حالت خاموش باقی میماند. نه زاینده است، نه توسعهبخش، و نه معنابخش. درک این سطح از برکت، نیازمند تقاطع دانش، اراده، بهرهوری و بینش الهی است.
آیه «تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر» نه فقط توصیفی از جایگاه الهی، بلکه بیانیهای تمدنی و توسعهای است. خداوند منشأ بیپایان ملک و قدرت است، اما انسان، مخاطب و بهرهبردار این ملک است. هرچه فهم انسان و مدیریت ملی و منطقه ای از ظرفیت های ملک الهی افزایش یابد، توان ثروت آفرینی برای آنها نیز افزایش می یابد. بدین ترتیب، این آیه تنها ناظر به عظمت الهی نیست، بلکه دعوتی برای درک، بهره برداری و مشارکت در جریان خلقت و توسعه است.
در حقیقت، آنچه ما «جاودانگی تمدن» مینامیم، چیزی جز توان مداوم برای فعال کردن ظرفیتها نیست؛ یعنی جریان دانش و شایستهسالاری، زوال را از درون دفع میکند. جوامعی که این قاعده را از یاد میبرند، محکوم به فرسودگی و افول هستند. مرگشان در تقدیر نیست؛ مرگشان در نادانیشان نهفته است.
و در اینجاست که راز بزرگی رخ مینماید؛ همه این قواعد و همه این قدرتها، رشتههای واحد دارند. اگر کسی در این نظام پیچیده بنگرد، سرانجام درمییابد که این جهان، مالک حقیقی و قدرت حقیقی دارد. قدرتی که ملک را آفریده، قواعد را جاری ساخته و توان حیاتبخشی را در دل همهچیز نهاده است. و این قدرت، برای هر که زبانش را بشناسد و در مسیرش گام بردارد، برکت جاری می کند.
تقدم «موت» بر «حیات» در آیه بعدی که می فرماید «الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»یاد آور این واقعیت است که طرفیت های ناشناخته در غیاب حکمرانی دانایی محور ، در حکم منابعی خاموش خواهند ماند. توسعه پایدار فارس در گروی آن است که جامعه با تکیه بر دانش و قواعد حکیمانه طبیعت، از خاموشی ظرفیتها عبور کند و برکت ملک الهی را در حیات اجتماعی و اقتصادی خود تجلی بخشد. زندگی و بقا، هدیهای است که تنها با «احسن عملاً» بودن ـ یعنی پیروی از بهترین روش و علمیترین تدبیر ـ محقق میشود.
اما اگر روزی این استان بر اسب دانش سوار باشد، اگر قواعد حکیمانه طبیعت و جامعه را بشناسد، اگر امواج را به توربین و خورشید را به نیروگاه و خاک را به صنعت خلاقیت پیوند زند؛ آنگاه ملک فارس زنده خواهد شد و مردمانش خواهند دید که چه منبع عظیمی از برکت در اطرافشان بوده است. برکتی که تا دیروز چون آبی در دل کویر، پنهان بود و امروز کام جان را سیراب میکند.
خداوند منبع بی پایان برکت است. همه چیز در دست اوست. او قواعد را آفریده، نظم را برقرار کرده
و در دل این نظم، راز جاودانگی را نهاده است. اگر ما زبان این قواعد را بیاموزیم و حکمرانی بر پایه علم و شایستگی بسازیم، قدرت زاینده ملک الهی در خاک فارس هم جاری خواهد شد. اما اگر دانش را کنار بگذاریم و کار را به ناکارآمدی و ناتوانی بسپاریم، مرگ از همین فرصتها سر برخواهد آورد.
در نهایت، هر که در این مسیر چشم بگشاید، حقیقتی روشن را خواهد دید. حقیقتی که قرنها پیش، در یک جمله کوتاه بیان شد و هنوز دریچهای برای همه زمانهاست.
اکنون بیش از هر زمان، فارس نیازمند آن است که سرمایههای نامرئیاش را با دانش آشکار سازد، بر مدار شایستهسالاری بچرخاند و از هر فرصت کوچک، برکتی بزرگ بسازد؛ تا نور جاودانه ملک الهی، در زندگی مردم جاری شود.
دکتر امین عربی؛ پژوهشگر توسعه اقتصادی
نظر شما