به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا، کتاب «گلولههای واشینگتن»، عصر پنجشنبه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۴ با حضور مترجم و ویراستار کتاب، مخاطبان و فعالان عرصة اجتماعی و سیاسی و به میزبانی «نشر رایبد» رونمایی شده و مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در آغاز جلسه، مجری نشست به نمایندگی از نشر رایبد ضمن خوشآمدگویی به حاضران، از مترجم و منتقد میهمان اجازه خواست تا یک معرفی مؤجز اما جامع از کتاب را برای آن دسته از مخاطبانی ارائه دهد که در هفتههای گذشته -به معنای واقعی کلمه- گرفتار «گلولههای واشینگتن» و اسرائیل بودند و احتمالاً فرصت مطالعة کتاب را نداشتهاند.
نگاهی به تاریخ خونین امپریالیسم
در ابتدا مجری نشست در معرفی کتاب گفت: «گلولههای واشینگتن» نوشته «ویجی پراشاد» به گفته بسیاری از صاحبنظران یک اثر مهم، سند تاریخی-سیاسی تیز و روشن دربارة امپریالیسم ایالات متحده در قرن بیست و بیستویکم است. در عنوان کامل این اثر گفته میشود: «گلولههای واشینگتن؛ نگاهی به تاریخ خونین امپریالیسم آمریکایی از منظر جنوب جهانی». ویجی پراشاد مورخ و روزنامهنگار معروف هندی و از چهرههای برجسته جنبش جنوب جهانی است. او تلاش میکند که نشان دهد که چگونه آمریکا، در طول دههها با کودتا، ترور، تحریم و جنگهای نیابتی، مسیر کشورهای مستقل را منحرف کرده و جنبشهای مردمی را به خون کشیده است. این کتاب در اصل به سفارش دولت ونزوئلا و با مقدمهای از اوا مورالس (رئیسجمهور سابق بولیوی) نوشته شده است و هدف اصلی کتاب: افشای مستند سیاستهای مداخلهجویانه، کودتاها و عملیات محرمانة آمریکا علیه دولتهای مستقل و بهویژه در جنوب جهان است.
وی اذعان داشت که شاید تم مرکزی این کتاب را بتوان در همین دو جمله خلاصه کرد: «هرجا مردمی میخواستند سرنوشت خود را به دست بگیرند، واشینگتن با گلوله، کودتا و تحریم از راه رسیده است.» و اینکه «امپریالیسم آمریکا با شعار دموکراسی و از طریق اعمال قدرت، منافع و مردم جهان سوم را زیر پا له کرده است.»
به گفته مجری نشست، سئوال اصلی نویسنده کتاب این است: «چرا آمریکا کودتا میکند؟» و پاسخهای مشخص، شفاف و مستند نویسنده را در این سه بخش میتوان درک و فهم کرد: ۱- دفاع از منافع سرمایهداری جهانی ۲- جلوگیری از ملیسازی منابع (مثل نفت، معدن و زمین) ۳- سدکردن مسیر سوسیالیسم و استقلال کشورها.»
نویسنده برای مستندسازی این پاسخها مواردی از اسناد تاریخی را برمیشمارد که به چند نمونه بارز آن بهترتیب تاریخی میتوان اشاره کرد: ۱- ایران ۱۹۵۳ (کودتای علیه مصدق که سیا با همدستی ام آی سیکس مصدق را سرنگون کرد.) ۲- گواتمالا ۱۹۵۴ (آربنز، رئیسجمهور مردمی، زمینهای شرکت یونایتد فروت را بازتوریع کرد و نتیجه؟ کودتا!) ۳- کنگو ۱۹۶۱ (پاتریس لومومبا، نخستوزیر منتخب، به دلایل گرایش به استقلال واقعی و نزدیکی به شوروی، بهطرز فجیعی ترور شد.) ۴- شیلی ۱۹۷۳ (آلنده، رئیسجمهور سوسیالیست، در کودتای پینوشه با حمایت سیا کشته شد.) ۵- اندونزی ۱۹۶۵ (سرکوب کمونیستها با حمایت آمریکا.) ۶- بولیوی، ونزوئلا، نیکاراگوئه، کوبا و… (نمونههای مداخلات مستمر در تاریخهای متوالی که مورالس -رئیسجمهور سابق بولیوی- در مقدمة همین کتاب به تز معروف مونرو اشاره کرده است که آمریکا با تز امنیت ملی، آمریکای لاتین را به حیاط خلوت خود بدل کرده و بارها در تمام این سالها دیدهایم که هر نیروی بدیلی را که آنجا سر برمیآورد، جرمانگاری و سرکوب میکند.)
سپس مجری نشست گفت که شاید بهترین معرفی کتاب همین مقدمه کوتاه مورالس باشد که بر پیشانی کتاب نقش بسته و این مقدمه را در معرفی و شرح کتاب برای مخاطبان خواند.
بانکها، نه لزوماً تانکها
روژان مظفری مترجم کتاب، دیگر سخنران این نشست، سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «پیش از این، هروقت درباره غزه یا جاهای دیگر صحبت میکردیم اغلب گفته میشد که فلان جا به ما چه ارتباطی دارد؟ و تأکیدمان همیشه بر روی مسئلة کشور خودمان بوده است. اما اکنون که ۱۲ روز جنگ واقعی و ملموسی را تجربه کردیم بر ما آشکار شد که ما نیز مثل خیلی از کشورهای دیگر از گزند ملموستر آمریکا و اسرائیل در امان نیستیم. اکنون کشور ما دقیقاً مورد اصابت گلولههایی قرار گرفته که در غزه و دیگر جاهای جهان استفاده میشوند.»
مظفری بهصراحت اشاره کردن که «من اصولاً نسبت به غرب آدم بدبینی هستم. حتی به مذاکره و برجام نیز بدبین بودم. هیچوقت به وعده و وعیدهای غرب اعتمادی ندارم؛ چون بر این باورم که ملت ستمدیده و فرودست در اتحاد با هم میتوانند نجات پیدا کنند. دقیقاً همین رویکرد باعث شد تا ترجمة این کتاب را دست بگیرم.»
او سپس با نقل به مضمون به جملة آیرونیک و طنزآمیزی از همین کتاب پراشاد اشاره کرد که «اگر در آمریکا کودتا یا جنگ نمیشود یک دلیل بیشتر ندارد: چون آمریکا، سفارت آمریکا ندارد. چون هرجایی که آمریکا در آنجا سفارت داشته ما در آنجا شاهد کودتا، مداخلهها و آتشافروزیهای آمریکا را شاهد بودیم و از تمام سفارتهای آمریکا میتوان تحت عنوان لانة جاسوسی یاد کرد…»
به گفته او کل این کتاب در اصل افشاگری مستند همین مداخلهگریهای آمریکا به شیوههای گوناگون در کشورهای مختلف است. مترجم کتاب اشاره کرد که در این کتاب پراشاد گلولههای واشینگتن را در سه شکل صورتبندی میکند: ۱- گلولههای واقعی که از سوی آمریکا به کشورهای مختلف شلیک میشوند. (مثل جنگندههای بی۲ که فوردو یا تأسیسات هستهایِ ایران را مورد هدف قرار دادند.) ۲- گلولههایی که بهشکل تحریم اعمال میشوند. (آمریکا هر کشوری را که بهشیوة دلخواهش اداره نشود تحریم میکند؛ مثل تحریم ایران که در این کتاب به ابعاد فاجعهبار آن، که حتی تحریم دارویی را نیز شامل میشود، اشاره شده است.) ۳- گلولههایی که از طریق بانکها عمل میکنند. (بانکهایی که با دادن وامهای هدفمند به کشورها استقلال آنها را مورد هدف قرار داده و کشورها را از نظر اقتصادی به خودشان وابسته میکنند؛ مصداق این نوع از گلولهها را ما مثلاً در کشور یونان شاهد بودیم.)
به گفته مترجم کتاب این سه روش، ابزارهایی هستند که آمریکا از طریق آنها و برای رسیدن به خواستههای مطلوب خودش، استقلال و موجودیت کشورهای دیگر را مورد هدف قرار میدهد.
روژان مظفری اشاره کرد که یکی از مهمترین بخش کتاب «گلولههای واشینگتن» تحلیل و بررسی سازوکار سازمانهای غیرمردمنهاد(NGO) است که آمریکا با حمایتهای مالی خودش از آنها برای دستیابی به مقاصد خود در کشورهای مختلف استفاده میکند. این کتاب اسنادی را افشا میکند که برخی از اعتراضات در کشورهای مختلف -که بهعنوان اعتراضات مردمی به جهان معرفی شدهاند- در اصل توسط این سازمانهای غیرمردمی و وابسته اداره میشدند.
خانم مظفری اشاره کرد که اهمیت این کتاب آنجاست که با اسناد و دلایل نحوههای مداخلهگری آمریکا را به ما نشان میدهد و به ما این امکان را میدهد که این مداخلهگریها را خارج از تئوریهای بهاصطلاح «توهم توطئه» درک و فهم کنیم.
او در پایان صحبتهایش اذعان داشت که علیرغم مشکلاتی که در کشور وجود دارد و یکی از عوامل اصلی این مشکلات نیز ازقضا از تحریمهای آمریکا برمیخیزد، اما نباید سئوال اصلی ما این باشد که «چرا ما کاری کردیم که ما را تحریم کنند؟» بلکه پرسش دقیقاً باید این مسئله را مورد هدف قرار بدهد که «چرا کشوری به خودش این حق را میدهد که ما را تحریم کند؟» بههر حال، این کتاب با تمام مستندات خود (و اتفاقاً از روی اسناد خود سازمان سیا و…) تلاش میکند تا بهنوعی مردم جنوب جهانی را نسبت به اعمال قدرت شمال جهانی و بهویژه آمریکا آگاه کند.
چرا فهم مسئله ژئوپولیتیک اهمیت دارد؟
در ادامه نشست، منتقد میهمان و ویراستار کتاب فرهاد اکبرزاده سخنان خود را ایراد کرد. اکبرزاده برای ورود به بحث و تاریخچة آشناییشان با ویجی پراشاد و وضعیت ژئوپولیتیکی منطقه از تجربه زیسته خودش گفت که سال ۱۳۹۲ به اقتضای معیشتشان مقالاتی را از سایتهای معتبری چون «فارن پالیسی» برای مجلة «صدا» ترجمه میکرده که بیشتر این مقالات به جنگ داعش در عراق و سوریه و ترکیه میپرداختند.
وی اذعان داشت که پیش از آن تاریخ، خودش را یک چپ فرهنگی میدانست که کتابهایی را در حوزه استتیکی و زیباییشناختی ترجمه میکرد، اما ترجمه مقالاتی در حوزه جنگ داعش را یک توفیق اجباری خواند که بهواسطه آنها توانست بیشتر و ملموستر با وضعیت ژئوپولیتکی منطقه آشنا شود.
اکبرزاده اشاره کرد که «لابهلای آن مقالات دریافتم که داعش نفت را از کرکوک میخرد و از مسیر ترکیه به بندر لاذقیه سوریه برده و آنجا به بازار آزاد میفروشد و پولش را از طریق بازار سیاه دریافت میکند؛ و این فهم از منطق اقتصاد سیاسی جنگ داعش باعث شد تا من به اهمیت بسیار زیاد مسئلة ژئوپولیتک پی ببرم.
وی گفت: بعدها باز به اقتضای شغلم و ویراستاری کتابی به اسم «مرگ ملت و آیندة انقلاب عربی» با این نویسنده (ویجی پراشاد) آشنا شدم. در آن کتاب بهصورت کلی پراشاد این ایده را مطرح میکند که انقلابهای سکولار و اساساً چپ منطقه -از مصر بگیرید تا خاورمیانه و حتی آسیای جنوبی یا آمریکای جنوبی- تحت تأثیر اتفاقات ریز اطلاعاتی میافتند که مسیر جنبشها را منحرف میکنند. برای مثال از دل انقلاب سکولار مصر بهطرز عجیبی اخوانالمسلمین پدیدار میشود… و همه اینها باعث شد من فکر کنم که واقعاً چه اتفاقی در منطقه میافتد و چرا هرجا انقلابی رخ میدهد بنیادگراتر میشود؟
اکبرزاده گفت: بعد از آن مدام به مسئلة ژئوپولیتک و اهمیت و ضرورت آن واقفتر شدم. مثلاً این بین متوجه شدم که بخش زیادی از مطالباتی که در سوریه اتفاق افتاد بیشتر از هر امر ایدئولوژیکای به مسئلة «آب» برمیگشت، اما از دل چنین مطالبات پیشروای جبههای به نام النصره بیرون آمد که بازوی القاعده در سوریه است.
او تاکید کرد: وقتی با این مصادیق روبرو شدم با خودم فکر کردم اگر در ایران نیز تغییراتی رخ بدهد احتمالاً رژیمی بسیار بینادگراتر از دل آن بیرون خواهد آمد و همین پرسشها باعث شد تا به وقایع پیرامون با واقعبینی بیاندیشم و دریابم که مهمتر از یکسری نظریات انتزاعی غربی، که ارتباطی با زیست جغرافیای من ندارد، این مهم است که درک کنم که من در خاورمیانه زندگی میکنم. و حالا باید ببینم در خاورمیانه بودن یعنی چه؟ آن بازیهای اطلاعاتی که پراشاد از آنها سخن میگوید چگونه کار میکنند؟ …»
اکبرزاده در ادامه در پاسخ به این پرسش مصادیقی از وضعیت لیبی، لبنان، سوریه و… را به حاضران ارائه داد و بعد مشخصاً درباره کتاب «گلولههای واشینگتن» گفت: «طرح کلی این کتاب بسیار ساده است. تا قرن ۱۸ و ۱۹ استعمار انگلیس کل نظم جهانی را در انحصار خود گرفته بود. با ورود آمریکا در این بازی ما باز همچنان در فضای استعماری هستیم. اما با وضعیت آمریکاییشدة بعد از جنگ جهانی دوم دیگر مداخلات استعماری شبیه مداخلات امپریالیستی به سبک انگلیس یا به سبک کمپانی هندشرقی نیست. این مداخلهگریها اشکال متمدنی به خود گرفتهاند؛ مثلاً بهجای لشگرکشیهای پرهزینه به یک کشور، دست به ترور رئیسجمهور آنجا میزنند، تحریم میکنند، یا حزبی را در کشور پیدا میکنند که مثلاً مشکل نژادی داشته باشد و آن را با ایدههای تجزیهطلبانه تقویت میکنند و…»
در ادامه نشست، مخاطبان حول محوریت موضوع جنگ ایران و اسرائیل، مسئلة فلسطین، امپریالیسم جهانی، نقد وضعیت داخلی و آیندة ایران و… گفتگوهای پرمناقشه اما راهبردی داشتند.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما