کاش تصمیم گیرندگان این نکته ساده را می فهمیدند / آرش‌های گمنام: مردم عادی، قهرمانان واقعی جنگ/ همدلی مردم، سپر شکست‌ناپذیر در برابر جنگ

اتفاقا این آدم‌ها،که تنها دارایی‌شان جانشان است، شکست نمی‌خورند، به ویژه زمانی که «مردم» باشند و بمانند. دقت کنید، نمی‌خواهم از مردم اسطوره بسازم، آنها هم مثل من، مثل شما، مثل همه آدم‌ها اشتباه می‌کنند. اما اتحاد و همدلی آنها در برابر هر جنگنده و بمب و تفنگ و فشنگی شکست‌ناپذیر است. کاش تصمیم‌گیرندگان با عمق جانشان این نکته ساده و به ظاهر بدیهی را دریابند. 

گروه اندیشه: یادداشت زیر به قلم محسن آزموده در روزنامه اعتماد، به بررسی واکنش جامعه ایران به جنگ اخیر می‌پردازد و بیان می‌کند که در کنار تحلیل‌های کارشناسان و بحث‌های عمومی، پیروز واقعی جنگ، مردم عادی بوده‌اند. نویسنده با الهام از بازنویسی بهرام بیضایی از داستان آرش کمانگیر، آرش را نمادی از انسان‌های معمولی معرفی می‌کند که با وجود سادگی و بدون ادعای قهرمانی، با تمام وجود از میهن خود دفاع می‌کنند. آزموده تاکید می‌کند که بزرگترین سرمایه هر جامعه، مردم عادی آن هستند که با اتحاد و همدلی، در برابر هر تهدیدی شکست‌ناپذیرند و امیدوار است که تصمیم‌گیرندگان این نکته ساده اما عمیق را درک کنند. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد: 

 ****

این روزها ایرانی‌ها هر جا جمع می‌شوند، درباره یک چیز حرف می‌زنند؛ جنگ اخیر. اکثرا درباره تجربیات و مشاهدات خود می‌گویند. در این باره که کجا و کی و چطور در ساعت‌های اولیه خبر شروع جنگ را شنیدند یا بعضا آن را تجربه کردند و چه واکنشی نشان دادند و در روزهای آتی چه کردند. بسیاری هم مثل همیشه تحلیلگر شده‌اند و مستند یا غیرمستند، به تحلیل علل و عوامل شروع جنگ و نحوه مواجهه تصمیم‌گیران سیاسی با آن می‌پردازند و به قدر دانش و آگاهی خود به پیش‌بینی روزهای آتی و به قول معروف سناریوهای پیش رو می‌پردازند. از این گفت‌وگوها و بحث‌ها گزیر و گریزی نیست. فکر می‌کنم مختص به ایران و ایرانی‌ها هم نباشد. 

روشن است که در هر جامعه‌ای که درگیر جنگی ناخواسته شود، اخبار جنگ در سرخط خبرها قرار می‌گیرد و مردم، از متخصص و غیرمتخصص درباره آن فکر می‌کنند و حرف می‌زنند. من متخصص علوم سیاسی و روابط بین‌الملل و امور نظامی و امنیتی و... نیستم. سعی می‌کنم تحلیل هم نکنم، اگرچه در حد خودم می‌کوشم تحلیل‌ها و ارزیابی‌های مختلف را، از کارشناس و عامی گوش کنم. مثل همه شما هم برای خودم به نتیجه‌هایی رسیدم که قطعا بسیاری از آنها خطاست و ناشی از ناآگاهی و نداشتن ابزار نظری و مفهومی درست در تحلیل است. اما در حد مشاهدات و تجربیات و خوانده‌ها و شنیده‌های خودم، نه فقط در این دو، سه هفته جنگ بلکه در طول عمر چهل و چند ساله‌ام، به این نتیجه رسیده‌ام که تا اینجای کار پیروز قطعی جنگ مردم بودند. منظورم مردم ساده کوچه و خیابان است که الزاما مثل رستم شاهنامه پهلوان و قهرمان نیستند و ادعایی در حد اسفندیار و گیو و گودرز ندارند. قطعا در همه تاریخ و در همه جای جهان، نام پهلوان‌ها و قهرمان‌ها ماندگار شده و پیروزی‌ها و شکست‌ها به اسم ایشان نوشته شده. 

اما اجازه بدهید با وام‌گیری از بازنویسی درخشان بهرام بیضایی از داستان آرش کمانگیر، منظورم را روشن‌تر بیان کنم. نمی‌دانم این نمایشنامه درخشان و زیبا را که استاد بیضایی در جوانی نوشته، خوانده‌اید یا نه. سخت به وضعیت کنونی شبیه است، مثل خیلی قطعات دیگر از ادبیات ماندگار ما. در روایت بیضایی، آرش نه یک پهلوان و قهرمان از خاندانی نژاده که یک ستوربان (تیماردار اسبان) ساده و عامی بیش نیست، یک آدم معمولی از طبقات فرودست. مثل اکثریت ما. از قضا از ستم دوران هم دور نبوده و از نابرابری‌ها و ظلم‌های زمانه بسیار آسیب دیده. در وضعیتی که ایران زیر تیغ تورانیان است و شرایط بسیار وخیم و حساس.
 او که زبان تورانیان را نیز می‌داند، پیک می‌شود و نزد شاه توران می‌رود. شاه توران هم که قصد تحقیر ایران و ایرانیان را دارد، تعمدا می‌گوید تو، آرش، باید تیر تعیین مرز ایران و توران را بیندازی. آرش نمی‌پذیرد. اما چاره‌ای نیست. این شرط شاه توران است. هموطنانش فکر می‌کنند او خیانت‌پیشه است و تعمدا این مسوولیت را پذیرفته. آرش تنهاست، یک آدم عادی تنها. با این همه بار تنهایی‌اش را یک تنه به دوش می‌کشد و حماسه‌ای را می‌آفریند که همه در کتاب‌ها خوانده‌ایم یا از زبان مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها شنیده‌ایم. 

بله. آرش یک انسان عادی است، اما آدمی که خیانتکار نیست، رذل نیست، وطن‌فروش نیست، خاکش و سرزمینش و مردمانش و خانواده‌اش و دوستانش و گل و گیاه و رودها و کوه‌های کشورش را دوست دارد، کوچه و خیابان‌های محله‌اش را دوست دارد. به همین خاطر نه با زوربازو، بلکه با جانش، با قلبش تیر را از کمان رها کرده و از خانه و کاشانه‌اش دفاع می‌کند. حالا هم شرایط همین طور است. چنانکه در ابتدا نوشتم، من تحلیلگر یا کارشناس فلان و بهمان نیستم. اما همان طور که نوشتم، زندگی به من آموخته که بزرگ‌ترین سرمایه یک جامعه، آدم‌ها هستند، انسان‌های گوشت و پوست و استخوان‌دار عادی مثل آرش. شاید بگویید رمانتیک است، اما عمیقا معتقدم که اتفاقا این آدم‌ها،که تنها دارایی‌شان جانشان است، شکست نمی‌خورند، به ویژه زمانی که «مردم» باشند و بمانند. دقت کنید، نمی‌خواهم از مردم اسطوره بسازم، آنها هم مثل من، مثل شما، مثل همه آدم‌ها اشتباه می‌کنند. اما اتحاد و همدلی آنها در برابر هر جنگنده و بمب و تفنگ و فشنگی شکست‌ناپذیر است. کاش تصمیم‌گیرندگان با عمق جانشان این نکته ساده و به ظاهر بدیهی را دریابند. 
٭ با ادای دین به بهرام بیضایی و نمایش آرش او

216216

کد خبر 2088873

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار