به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، طبق نقل منابع تاریخی ابن زیاد بعد از آنکه یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرها را در کوچهها و محلههای کوفه گردانید، آنها را به دستور یزید به شام فرستاد و بعد از آن اسرا را به سرپرستی مخضّر بن تعلبه عائذی و شمر بن ذیالجوشن در ۱۹ محرم به دربار یزید فرستاد.
چرا بریدن سر؟
بنابر روایت حوزه، در واقعه کربلا، سرهای شهدا به ویژه سر حضرت امام حسین علیه السلام را بر نیزه کردند تا به عنوان یک نمایش و ابزاری برای ارعاب و تحقیر به نمایش گذاشته شوند.
این اقدام همچنین برای اعلام پیروزی و فرستادن پیامی به مخالفان صورت گرفت.
به طور خلاصه، سر به نیزه زدن، یک عمل نمادین بود که برای اعلام پیروزی، ایجاد رعب و وحشت، ابلاغ پیام به سایر مخالفان، نمایش قدرت و انتقامجویی بود.
به نقل از شیخ مفید و سید بن طاووس «عمر بن سعد سر حسین (علیهالسّلام) را در عصر عاشورا، همراه خولی بن یزید اصبحی از قبیله حمیر و حمید بن مسلم ازدی به نزد ابنزیاد فرستاد. آنها شبانه به کوفه رسید دیدند درب قصر بسته بود، خولی سر امام را به منزلش آورد و آن را زیر اجاق در منزلش نهاد. همسرش به نام نوار دختر مالک حضرمی به او گفت: چه خبر آوردهای؟ خولی گفت: چیزی آوردهام که تا همیشه بینیاز میشوی، این سر حسین است که در خانه تو است. همسرش گفت: وای بر تو، مردم طلا و نقره میآورند، اما تو سر فرزند دختر رسول خدا را آوردهای؟
بلاذری تصریح دارد که در روز یازدهم سرهای بقیه شهدا بریده شد و پس از اینکه عمر بن سعد و همراهانش اهل بیت (علیهمالسّلام) را به سوی کوفه حرکت دادند، سرها را نیز روی نیزهها زدند و با خود بردند.
معجزه قرآن خواندن راس الحسین علیه السلام
قرآن خواندن سر مطهر حضرت نزد علمای فریقین به اثبات رسیده و راویان شیعه و اهل سنت آن را به سند صحیح نقل کردهاند.ابن شهر آشوب مازندرانی در(مناقب ال ابی طالب) میگوید: از مناقب حسین علیه السلام مشهد الراس و دیگر مواضعی است که از راه کربلا تا عسقلان و ما بین آن در موصل، نصیبین، حماه، حمص و دمشق و غیره ظاهر گشت.
۱. همسر اول خولی که زن مومنه ای بود دید که نوری قوی از آن سر مبارک به سوی آسمان بالا می رود ! نزدیک آمد. صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر و آخرین آیه ای که شنید، این بود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»؛… در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد.
۲. زید بن ارقم میگوید: من در غرفهای بودم که سر مطهر را بر فراز نیزهای از جلوی من گذراندند. چون برابر من رسید، شنیدم که آیه «اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ اَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا»؛ (آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم، از آیات شگفت ما بودند؟) را میخواند. به خدا سوگند مو بر تنم راست شد و صدا زدم: «ای پسر رسول خدا، به خدا سوگند، [داستان] سر تو بسیار شگفتتر است».
۳. ابومخنف از شعبی نقل میکند که گفت: هنگامیکه سر مبارک امام حسین علیهالسلام را در کوفه در محل صرافها به دار زدند، آن سر مقدس تنحنح کرد و سوره کهف را تلاوت کرد، تا آنجا که میفرماید: «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی»؛ (آنان جوانانی (یا جوانمردانی) بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم). و این جز بر ضلالت و گمراهیشان نیفزود. در روایت دیگری مینگارد: هنگامی که سر مقدس امام حسین علیهالسلام را بر فراز درخت زدند، شنیدند که میفرمود: «وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعرا .۲۲۷) (آنان که ستم کردند، به زودی میدانند که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت) در دمشق نیز صدای آن حضرت را شنیدند که میفرمود: «لا قوة الا بالله»، همچنین شنیده شد که میفرمود: «أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا» (کهف. ۹)
۴. سلمه بن کهیل از سر مبارک شنید که بر نیزه می خواند: (فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم)(بقره. ۱۳۷)
۵. حرث بن وکیده گوید : از سر مبارک شنیدم که سوره کهف را می خواند. شک کردم که صدا از سر هست یا از جای دیگر که ناگاه سر مبارک تلاوت را ترک کرد و متوجه من شد و فرمود: ای فرزند وکیده ! مگر نمی دانی که ما امامان زنده و نزد پروردگارمان روزی خوریم. با شنیدن این کلام او تصمیم می گیرد سر را دزدیده و دفن کند که سر مبارک به او می فرماید:ای فرزند وکیده ! تو را به این تصمیم راهی نیست و اقدام آنان در ریختن خون من نزد خدا عظیم تر از بردن سرم بر نیزه در شهرها می باشد . پس آن ها را واگذار “اذ الاغلال فی أعناقهم و السلاسل یسحبون( غافر.۷۱) در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آن ها را می کشند”.
۶. ابن شهر آشوب می نویسد:
هنگامی که کاروان اسرا در شب دوازدهم محرم به مرزهای کوفه رسید، همانجا بیتوته کرد و وارد شهر نشد؛ زیرا عبیدالله ابن زیاد تمایل داشت تا ورود آنها به این شهر با سربازان و سلاح و به صورت نمایشی باشد. مسجد یا مشهد الحنانه در شمال شرق نجف واقع شده است. در قدیم "قائم" یعنی ستونی عمودی در مکانی که سر امام حسین (علیه السلام) پیش از ورود کاروان اسرا به کوفه روی زمین قرار گرفت، وجود داشت. محدث قمی در (نفس المهموم) بیان نموده است که کنار «قائم» (ستون) در مسیر نجف، مسجدی به نام مسجد الحنانه است که در آنجا زیارت امام حسین (علیه السلام) مستحب است زیرا سر مبارک ایشان (علیه السلام) آنجا قرار گرفته شد.وجه تسمیه آن به حنانه طبق آنچه که بعضی از محققان ذکر کردهاند، مشتق از حنین است؛ با استناد به روایاتی که اسیران حضرت امام حسین (علیه السّلام) را از محل ثویه عبور دادند و در این مکان به سر مطهر حضرت امام حسین علیه السّلام و یارانش جسارت نمودند پس زمین آنجا ناله حزنانگیزی کرد که صدای آیات قرآن و ذکر شنیده شد.
۷. ابن زیاد ملعون، زَحر بن قیس را فراخواند و سر مقدس امام حسین علیه السلام و سر یارانش را با او به سوی یزید بن معاویه فرستاد و همراه زَحر، ابوبُرده پسر عَوف اَزدی و طارق بن ابی ظَبیان اَزدی نیز بودند.
۸. تلاوت قرآن و اشعاری در مظلومیت خود توسط حضرت در دیر راهب نصرانی .
این دیر، هماکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد. در ماجرای اسیران اهل بیت از کوفه تا شام، حاملان سر در بین راه سر بریده امام حسین (ع) را در صندوقی در دیر راهب مخفی کردند و سر را داخل دیر قرار دادند. راهب در آن شب دید نوری به سوی آسمان ساطع است، وقتی به سوی آنان رفته و از هویت آنان و صاحب سر آگاه شد پس از شماتت آنان، مقداری پول داده و از آنان خواست تا یک شب سر را در اختیار وی بگذارند. راهب آن شب سر را با مشک و گلاب شستشو داد و بر روی سینه خود گذاشت. او با دیدن کرامات امام حسین (ع) تا صبح میگریست و به برکت آن سر، صبح مسلمان شد. سپس به همراه شاگردانش خدمت امام سجاد (ع) رسید و آمادگی خود را برای جنگ با قاتلان امام حسین(ع) اعلام کردند. امام سجاد(ع) فرمود: «این کار را انجام ندهید. زیرا خداوند به زودی از آنان انتقام میگیرد».
۹.وقتی کاروان اسراء به همراه سرها در حالی که بر روی نیزهها حمل میشدند و به طرف شام برده میشدند، در بین راه یک مردی یهودی بنام یحیی حرّانی به استقبال این کاروان آمد، ناگاه چشمش به سری افتاد که لبهای وی به هم میخورد. میگوید راوی که این یهودی گفت من نزدیکتر رفتم و گوش فرا داشتم که این کلمات را شنیدم «وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ» یحیی از مشاهده این جریان متعجّب شد و پرسید این سر کیست؟ گفتند: آن سر حسین بن علی که مادرش فاطمه دختر پیامبر محمد مصطفی است و در این زمان که یحیی این جریان را دید مسلمان شد.
۱۰. منهال ابن عمرو گوید: سر مبارک را در دمشق بر نیزه دیدم که آیات سوره کهف تا : (ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا) تلاوت می کرد و در این جا به آشکاری تمام فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف قتل من و بر نیزه کردن سرم می باشد.
۱۱. یزید در پی اعتراض و مسلمان شدن سفیر روم به خاطر ظلمی که بر اباعبدالله روا داشت، دستور به کشتن او داد ، سر مبارک با صدای بلند فرمود: (لا حول و لا قوه الا بالله).
منابع:
ارشاد شیخ مفید (ره)
لهووف سید بن طاووس (ره)
مقتل الحسین علیه السلام سید عبدالرزاق مقرم (ره)
مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب ر(ه)
انساب الاشراف احمدبن یحیی بلاذری
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
تسنیم
نظر شما