گروه اندیشه: یادداشت زیر، از علی زمانیان که در کانال اش به نام خردمنتقد منتشر کرده، بر اساس نظریه امیل دورکیم، به تقسیمبندی فضای شهری به دو ساحت "مقدس" و "نامقدس" میپردازد. او توضیح میدهد که چگونه در ایران، به ویژه پس از انقلاب، این مرزها مخدوش شده و فضاهای نامقدس (سکولار) به نفع امر مقدس مصادره شدهاند. این تداخل و مصادره، نه تنها باعث "از ریخت افتادگی" شهر و سرگردانی در حافظه شهری میشود، بلکه به کاهش ابهت و کارکرد خود "امر مقدس" نیز منجر میگردد. این یادداشت در زیر از نظرتان می گذرد:
****
۱. امیل دورکیم، یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی کلاسیک فرانسه، دوگانهی "مقدس" و "نامقدس" را به عنوان هستهی اصلی دین و زیربنای سازماندهی اجتماعی معرفی کرده است. از دیدگاه دورکیم، "مقدس" به هر آنچه از زندگی روزمره جدا شده، تقدیس گشته و با احترام و ترس خاصی نگریسته میشود، اطلاق میگردد. اشیا، مکانها، زمانها، آیینها، اعمال یا حتی افرادی که جامعه آنها را مقدس میشناسد، دارای قدرت و ویژگیهای ویژهای هستند که آنها را از سایر چیزها متمایز میکند.
در مقابل "مقدس"، "نامقدس" به قلمرو زندگی روزمره، عادی و مادی اشاره دارد. اینها چیزهایی هستند که فاقد هرگونه اهمیت معنوی یا تقدیسشدهای هستند و افراد میتوانند آزادانه و بدون هیچ محدودیتی با آنها تعامل کنند؛ مانند بسیاری از اشیا، اماکن و چیزهایی که به صورت روزمره با آنها روبرو میشویم یا مورد استفاده قرار میدهیم.
بر اساس نظریهی دورکیم، دوگانهی مقدس و نامقدس، شهر را به دو ساحت متمایز دینی و سکولار تقسیم میکند. به عبارت دیگر، شهروندان همواره با دو چهرهی شهر مواجه میشوند: چهرهی آسمانی و چهرهی زمینی. این تمایز باید به رسمیت شناخته شود و هر ساحت بر اساس منطق خاص خود مدیریت گردد.
۲. تداخل و تصاحب مکانها: از همگسیختگی فضاهای شهری. اما زمانهایی پیش میآید که مرزهای این دو ساحت مخدوش و مبهم میشود؛ به گونهای که نوعی تداخل و تصاحب مکانها رخ میدهد. گویی ساکنان شهر با نوعی "از ریخت افتادگی فضاهای شهر" مواجه میشوند. "از ریخت افتادگی" به وضعیتی اشاره دارد که مرز میان مقدس و نامقدس از میان رفته و مکان را از "ناببودگی" میاندازد.
برای مثال:
* بسیاری از مساجد (به عنوان مکان مقدس) علاوه بر کارکرد دینی، محلی برای خرید و فروش و مغازهها (به عنوان فعالیت نامقدس) نیز شدهاند.
* مصلایی که محلی برای برگزاری آیینهای دینی و نماز جمعه باید باشد، به مکانی برای برگزاری جشنوارههای فروش و عرضهی اقلام روزمره و یا نمایشگاه کتاب تبدیل میگردد.
* در سوی دیگر، دانشگاهی که محل تردد دانشجویان و علمآموزی است، گاهی به مکانی برای برپایی نماز و مراسم دینی تبدیل میشود.
نمونههای فراوانی از تداخل محیطی میان امر مقدس و نامقدس را میتوان برشمرد. از جملهی جدیدترین آنها، برپایی "موکب" در میدان آزادی است؛ جایی که نماد ملی شهر و به طور کلی نماد ملی ایرانی تلقی میشود و اخیراً نیز کنسرت موسیقی در آن برگزار شده بود.
۳. مصادره محیطهای نامقدس و سرگردانی در حافظه شهر. در مجموع، آنچه پس از انقلاب و در تمام دهههای پس از آن شاهدش بودهایم، اولاً تداخل دو ساحت پیشگفته با یکدیگر و ثانیاً مصادرهی محیطهای نامقدس به نفع امر مقدس است. از این رو، در میدان آزادی که نماد ملی ایرانی است و مشخصاً مکانی نامقدس به شمار میرود، "محراب" و "موکب" برپا میگردد تا آن خاطره و حافظهی نامقدس کنسرت موسیقی زدوده شود.
تداخل "مقدس" و "نامقدس" در مکانهای شهری و مصادرهی مکانها به نفع یکدیگر، به سرگردانی در حافظهی شهر منجر میشود. این پدیده، محیطها را از "ناب بودن" میاندازد و روایت شهر را دستکاری میکند. و بر درک ما از شهر و هویت آن اثر میگذارد.
علاوه بر این، "امر مقدس" را نیز به چیزی دم دستی، امری پیشپاافتاده و دستکاری شده تغییر میدهد. و از این رو آن ابهت، احترام، و چهرهی ستایشبرانگیزش دچار فرسایش شده و در نهایت کارکردش را از دست میدهد.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما