چیستی «نظمِ بدون امریکا» / درآمدی بر فلسفه کانون قدرت در عصر ژله‌ای شدن قدرت / امریکا تنها یک بخش مهم نظم جهانی است، نه بخش مرکزی آن

سخن نخست‌وزیر کانادا، یک هشدار به واشنگتن و یک نشانه مهم برای جهان است: امریکا هنوز قدرتمند است، اما دیگر یگانه نیست. جهان می‌تواند بدون امریکا ادامه بدهد، زیرا نظم دیگر تک‌کانونی نیست. قدرت، ژله‌ای شده است: گسترده، سیال و چندساحتی و در چنین جهانی، «قدرت» نه در دست یک کشور، بلکه در ساختارهای شبکه‌ای و در مدیریت هوشمند روابط چندجانبه است. نظم آینده، نظم همکاری‌های متکثر خواهد بود و در این نظم، هیچ کشوری حتی ایالات‌متحده امریکا مرکز مطلق نخواهد بود.

گروه اندیشه: بهمن اکبری در روزنامه اعتماد صفحه مقالات مطلبی نوشته حول «قدرت ژله ای و گذار به «نظم بدون آمریکا». این مقاله تحلیلی، با عنوان «چیستی نظم بدون آمریکا»، به بررسی دگردیسی ماهیت قدرت جهانی می‌پردازد. نویسنده استدلال می‌کند که پرسش اصلی امروز دیگر این نیست که قدرت در دست کیست، بلکه این است که قدرت چه صورتی یافته است. نویسنده برای تحلیل و تبیین چگونگی ایجاد تغییر در قدرت جهانی، به موضوعاتی چون دگردیسی قدرت، می پردازد که از حالت "صلب و متمرکز" (کانون قدرت در واشنگتن) خارج شده و به حالتی "ژله‌ای، سیال و غیرمتمرکز" تبدیل شده است. از نظر اکبری نشانه های قدرت ژله ای در سه سطح قابل مشاهده است: سیال شدن مرزهای قدرت، به این معنا که قدرت دیگر فقط نظامی یا سرزمینی نیست، بلکه در فناوری‌های مقیاس‌پذیر، زیرساخت‌های دیجیتال و سرمایه‌داری داده‌ای جاری است. همچنین قدرت از دولت‌ها به شرکت‌های فراملی، کارتل‌های تکنولوژیک و شبکه‌های مالی توزیع شده است. تا جایی که نظم جهانی دیگر نیازی به یک قدرت واحد برای اداره ندارد و به‌صورت چندساحتی و چندجانبه مدیریت می‌شود. اکبری موارد بالا را پایان انحصار آمریکا می داند و شاهد بحث خود را سخنان نخست‌وزیر کانادا مبنی بر اینکه "جهان بدون آمریکا نیز دوام می‌آورد" مطرح می کند و این که این سخنان، به معنای پایان یافتن "انحصار کانونی" آمریکا است، نه پایان یافتن نقش این کشور. نشانه‌های آن، کاهش ظرفیت تنظیم‌گری آمریکا و پیدایش قطب‌های اقتصادی مستقل (چین، اروپا، آسه‌آن و...) است. نویسنده سپس به موضوع تصور جهان بدون آمریکا از منظر فلسفی می پردازد. او می نویسد که از نظر فلسفی، جهان "بدون محور" قابل تصور است، اما جهان "بدون شبکه قدرت" هرگز. نظم جدید، جهانی است که آمریکا صرفاً یک بخش مهم آن است و اگر کنار رود، شبکه جهانی فرونمی‌پاشد. او پیامد چنین شرایطی را برای تبیین می کند و می نویسد که این وضعیت فرصتی تاریخی برای ایران ایجاد می‌کند، زیرا فشار "قدرت واحد" رو به پایان است و قدرت چانه‌زنی بازیگران منطقه‌ای افزایش می‌یابد. اما خطر اصلی این است که ایران با منطق صلب و تک‌بعدی در مقابل جهان سیال عمل کند. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

****

امروز پرسش اصلی دیگر این نیست که «قدرت جهانی در دست کیست» بلکه اینکه «قدرت در جهان چه صورتی یافته است.» اظهارات اخیر مارک کارنی، نخست‌وزیر کانادا درباره اینکه «جهان بدون امریکا نیز دوام می‌آورد» نشانه‌ای از همین تغییر است: گذار از جهان قدرت صلب به جهانی که کانون قدرت در آن متغیر، ژله‌ای و غیرمتمرکز شده است. در این یادداشت مقاله نشان داده می‌شود که این تحول نه به معنای پایان نقش امریکا، بلکه به معنای پایان «انحصار امریکا» است. پرسشی در فلسفه سیاسی این است: آیا می‌توان نظمی جهانی بدون امریکا تصور کرد؟ و بدیهی است پاسخ در گرو فهم «دگردیسی ماهیت قدرت» است.

نخست طرح مساله: دگردیسی فهم قدیم از قدرت

سیاست جهانی مدت‌ها با پیش‌فرضی بنیادین اداره می‌شد: قدرت، کانون دارد و کانون آن واشنگتن است. اما تحولات دهه‌های اخیر و اکنون سخنان نخست‌وزیر کانادا، این پیش‌فرض را به تردید انداخته است. او در اشاره به اجلاس G۲۰ می‌گوید: «این اجلاس بدون حضور رسمی امریکا برگزار شد،  اما سه‌چهارم جمعیت جهان، دوسوم اقتصاد جهان و سه‌چهارم تجارت جهان در آن حضور داشتند و جهان همچنان کار خود را ادامه می‌دهد.» این سخن، یک داوری سیاسی نیست، بلکه نشانه یک دگرگونی در فلسفه سیاسی است: جهان، دیگر جهانِ «کانون واحد قدرت» نیست.

دوم؛ از قدرت سخت تا توان شبکه‌ای: جهان ژله‌ای قدرت

قدرت در جهان معاصر، از صورت سخت و متمرکز خارج شده و به شبکه‌ای گسترده و سیال تبدیل شده است. در ادبیات فلسفه سیاست، این تحول را می‌توان در سه سطح توضیح داد: 

الف) سیال‌شدن مرزهای قدرت: قدرت دیگر در قالب «قدرت سرزمینی» یا «قدرت نظامی کلاسیک» تعریف نمی‌شود. قدرت اکنون در: فناوری‌های مقیاس‌پذیر (مانند هوش مصنوعی)، زیرساخت‌های دیجیتال، کنترل زنجیره تامین و سرمایه‌داری داده‌ای جاری است.

ب) تکثر کنشگران: قدرت دیگر میان دولت‌ها تقسیم نشده، بلکه میان: شرکت‌های فراملی، شبکه‌های مالی، کارتل‌های تکنولوژیک، پیمان‌های منطقه‌ای و حتی جوامع دیجیتال توزیع شده است.

ج) ظهور نظم «پساهژمونیک» :دیگر لازم نیست یک قدرت واحد نظم جهانی را اداره کند.نظم به صورت چندساحتی و مبتنی بر مدیریت چندجانبه بازتولید می‌شود.

سوم؛ ایالات‌متحده؛ از مرکز مطلق تا کناره‌گزینی نسبی

سخنان مارک کارنی ناظر بر یک واقعیت است: امریکا در حال از دست ‌دادن «انحصار کانون قدرت» است و نه اصل قدرت.این تفاوت بسیار مهم است. برای این دگردیسی سه نشانه دیده می‌شود: 

۱- کاهش ظرفیت تنظیم‌گری امریکا : واشنگتن دیگر نمی‌تواند قواعد جهانی تجارت، فناوری یا ژئوپلیتیک را یک‌جانبه تعیین کند.

۲- پیدایش قطب‌های اقتصادی مستقل: چین، هند، برزیل، اتحادیه اروپا، آسه‌آن، شورای همکاری خلیج‌فارس، آفریقا؛ هر یک اکنون بخشی از کانون جدید قدرت‌اند.

۳- کاهش ترس از فقدان امریکا کشورها به این نتیجه رسیده‌اند که بسیاری از مسائل -ازانرژی تا تجارت- بدون امریکا هم قابل حل است.بنابراین پرسش این نیست که «آیا امریکا می‌میرد؟» بلکه پرسش شایسته این است: آیا انحصار امریکا پایان یافته است؟ و پاسخ روشن است: آری.

چهارم؛ آیا می‌توان جهان بی‌امریکا را تصور کرد؟

پاسخ فلسفی بر این پرسش بنیادین این است: جهان «بدون محور» می‌تواند باشد، اما «بدون قدرت» هرگز. در فلسفه تاریخ و سیاست «تصور جهان بی‌امریکا» تنها زمانی شدنی است که قدرت، کانون ثابت نداشته باشد و جهان از نظم سلسله‌مراتبی به نظم شبکه‌ای تبدیل شود و قدرت به صورت متکثر در چند میدان همزمان عمل کند.

اکنون چنین جهانی در حال ظهور است: جهانی که امریکا تنها یک بخش مهم آن است، نه بخش مرکزی آن جهانی که اگر امریکا کنار رود، شبکه فرو نمی‌پاشد. جهانی که در آن، قدرت همچون ژله، شکل‌پذیر و گسترده است. از این رو: جهان بی‌امریکا قابل تصور است، اما «جهان بی‌شبکه قدرت» هرگز.

پنجم؛ پیامدهای این تحول

برای ایران، این تغییر یک فرصت تاریخی است: دوران «قدرت واحد» که بیشترین فشار را بر ایران وارد می‌کرد، رو به پایان است. بازیگران منطقه‌ای قدرت چانه‌زنی بیشتری یافته‌اند. دیپلماسی چندلایه، جایگزین دیپلماسی تک‌محور می‌شود. امنیت و اقتصاد جهان از واشنگتن‌محوری به چندمحوری می‌لغزد. اما متاسفانه یک خطر نیز وجود دارد: اگر جهان سیال شود و ما نیز همچنان با منطق صلب و تک‌بعدی عمل کنیم، نه نظم قبلی را فهمیده‌ایم و نه نظم جدید را.

خاتمه کلام: پایان مرکزیت امریکا؛ آغاز جهان با قدرت متکثر

سخن نخست‌وزیر کانادا، یک هشدار به واشنگتن و یک نشانه مهم برای جهان است: امریکا هنوز قدرتمند است، اما دیگر یگانه نیست. جهان می‌تواند بدون امریکا ادامه بدهد، زیرا نظم دیگر تک‌کانونی نیست. قدرت، ژله‌ای شده است: گسترده، سیال و چندساحتی و در چنین جهانی، «قدرت» نه در دست یک کشور، بلکه در ساختارهای شبکه‌ای و در مدیریت هوشمند روابط چندجانبه است.

نظم آینده، نظم همکاری‌های متکثر خواهد بود و در این نظم، هیچ کشوری حتی ایالات‌متحده امریکا مرکز مطلق نخواهد بود.

۲۱۶۲۱۶

کد مطلب 2150581

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 15 =

آخرین اخبار