داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده

محمد جواد صافیان گفت:‌ رضا داوری اردکانی به‌عنوان فیلسوف نسخه توسعه نمی‌پیچد. این کار برعهده متخصصان امر در حوزه اقتصاد و علوم اجتماعی است. کار دکتر داوری را می‌توان تلاش برای نیل به خودآگاهی توسعه‌نیافتگی دانست که مقوله ضروری رسیدن به توسعه است...بنظر ایشان توسعه‌نیافتگی بیرون افتادن از تاریخ و ناتوانی در درک امکان‌ها و سستی همت در قدم گذاشتن در راه گذار از وضعیت مهلک و بی‌ سرانجام کنونی است.

 معرفی کتاب «روایت رضا» و جایگاه فکری داوری اردکانی

 به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، فاطمه مهاجری در سرویس دین و اندیشه ایبنا نوشت: کتاب «روایت رضا» نوشته محمد جواد صافیان از مجموعه گفت‌وگوهای توسعه به همت شبکه شرق منتشر شده است. رضا داوری اردکانی از چهره‌های اثرگذار فلسفه معاصر ایران، طی چند دهه حضور در فضای فکری کشور، از منتقدان مدرنیته و متفکرانی است که نسبت ایران با تجدد، توسعه‌نیافتگی و تاریخ‌مندی را به یکی از مسائل محوری اندیشه ایرانی بدل کرد. همین جایگاه برجسته و تحول‌برانگیز، ضرورت بازخوانی مبانی و پیامدهای فکری او را دو چندان می‌کند.

در گفت‌وگو با محمدجواد صافیان استاد فلسفه دانشگاه اصفهان، نویسنده کتاب «روایت رضا»، به بررسی ابعاد فکری و زندگی علمی رضا داوری اردکانی پرداختیم؛ اثری که با نگاه تحلیلی، سیر فکری و تحول مفهومی رضا داوری اردکانی را از دوران شاگردی نزد احمد فردید تا سال‌های اخیر-که بحث‌هایی تازه درباره علم، پیشرفت و توسعه مطرح کرده- دنبال می‌کند.

****

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده

تحلیل داوری از وضعیت کنونی: غرب‌زدگی و سیطره غرب

در آغاز بفرمایید که به‌طور کلی، چگونه می‌توان رضا داوری اردکانی را به‌عنوان یک اندیشمند توسعه‌گرا در نظر گرفت؟ آیا اساساً چنین تعبیری درباره ایشان درست است؟

دکتر داوری فیلسوفی است که در طی دهه‌ها تفکر فلسفی بر اوضاع و احوال زمانه و تاریخ اکنون ما اندیشیده است و تلاش کرده به تعبیر خویش سخن زمان را بشنود. در این تلاش است که وضعیت کلی ما را در آغاز، وضعیت غرب‌زدگی به معنایی که در آثار خویش بیان کرده است و نه فی‌المثل به معنا در نظر نویسندگانی مانند آل‌احمد و یا آنچه در شعارهای سیاسی رسمی و غیررسمی شاهد هستیم، دریافته است. غرب‌زدگی در نظر ایشان وضعیت انفعال در برابر غرب در عین شیفتگی یا حتی ستیز با آن و در عین حال عدم شناخت دقیق و اساس آن است.

اما غرب‌زدگی در نظر ایشان امری نیست که بتوان به راحتی و فی‌المثل با تدابیر سیاسی و یا حتی فرهنگی از آن رهایی یافت. غرب‌زدگی به معنای امروز تقدیر همه جهان است. جهان امروز جهان غلبه و سیطره غرب است. برخی ملل و کشورهای غیرغربی توانسته‌اند شریک جهان غرب شوند (نظیر ژاپن و اخیراً چین) و بسیاری نیز در هوا و هوس رسیدن به غرب، درمانده‌اند.

در نظر ایشان غرب که آمده است (در طول چند صد سال اخیر) به‌تدریج در هر جا به انحاء و مراتب و درجات مختلف نفوذ و رسوخ کرده است به‌نحوی که دیگر چیزی از حقیقت تمدن‌های کهن شرق قدیم جز در کتب و ودایع تاریخی باقی نمانده است و به‌تعبیری جز راه تاریخی کنونی راهی در افق ظاهر و نمایان نیست.

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده
جلال آل‌احمد

گذار از غرب‌زدگی به توسعه‌نیافتگی: کارکرد فیلسوف

 در چنین شرایطی چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان به ستیز با غرب پرداخت؟ و همه توش و توان خود را در راه چنین ستیزی بکار برد؟ نتیجه چنین ستیزی چه خواهد بود؟

به‌نظر می‌رسد پاسخ دکتر داوری به این پرسش این است که در وضعیت تاریخی که افقی دیگر فعلاً فراروی بشر گشوده نیست، باید بکوشیم به وضعیت و شرایط نابهنجار کنونی خویش بیندیشیم، وضعیتی که نه از مزایای سنت چندان بهره‌مند است و نه امتیازها و مواهب دنیای جدید را واجد است.

دکتر داوری چنین وضعیتی را وضعیت توسعه‌نیافتگی می‌نامد. تلاش پیگیری در جهت وصف آن از زوایای مختلف و معایب و خطرات آن و بی‌آیندگی آن بدست دهد. بنظر ایشان توسعه‌نیافتگی بیرون افتادن از تاریخ و ناتوانی در درک امکان‌ها و سستی همت در قدم گذاشتن در راه گذار از وضعیت مهلک و بی‌سرانجام کنونی است.

بنابراین دکتر داوری در آثار اخیر خویش از دهه ۸۰ می‌کوشد مخاطبان خود را متوجه وضعیت توسعه‌نیافتگی و لزوم گذار از آن کند. اما البته ایشان به‌عنوان فیلسوف نسخه توسعه نمی‌پیچد. این کار برعهده متخصصان امر در حوزه اقتصاد و علوم اجتماعی است. کار دکتر داوری را می‌توان تلاش برای نیل به خودآگاهی توسعه‌نیافتگی دانست که مقوله ضروری رسیدن به توسعه است.

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده
سید احمد فردید

تحول در اندیشه داوری: تغییر زمانه، نه تغییر موضع نقد هستی‌شناختی

 آیا داوری از ابتدا، یعنی از دوره پیش از انقلاب و دوران شاگردی نزد احمد فردید، نگاهی توسعه‌گرا داشت؟ یا در اندیشه او می‌توان نوعی تحول فکری از تجددستیزی به نوعی توسعه‌گرایی مشاهده کرد؟

پیش از انقلاب و به‌ویژه از دهه ۴۰ ایران در حال اجرای برنامه‌ای از توسعه بود. توسعه‌ای شتابان بدون توجه به ظرفیت‌های تاریخی و فرهنگی جانبه، از بالا و متکی بر نسخه‌های تجویز شده از سوی غرب و نتیجتاً ناپایداری و تنش‌آفرین که نهایتاً به شکست انجامید و انقلاب ۵۷ به تعبیری واکنشی بود به آن مدل از توسعه.

به همین جهت توسعه و توسعه‌نیافتگی دال اصلی اندیشه متفکران، فیلسوفان و حتی روشنفکران پیش از انقلاب نبود. در این دوره تا دهه ۷۰ تمرکز دکتر داوری بر نسبت ما با غرب و وضعیت کنونی تفکر در ایران بود. در این مسیر به نقد فلسفی تاریخ تجدد و مواجهه سطحی ما با غرب از میانه سده ۱۹ به این سو می‌پرداخت.

موضع دکتر داوری نقد هستی شناختی تفکر فلسفی غرب بود و نه غرب‌ستیزی. او غرب را با عظمت و با قدرت می‌دید اما ستایش و تمجید و یا ستیز عیب‌جویی از آن را کار فلسفی نمی‌دانست. اما در این دوره دچار این پندار بود که راهی غیر از راه کنونی غربی به روی بشر گشوده شده است و باید آن راه را جست و پیمود.

تجربه تاریخی و حوادث پس از انقلاب به این نشان داد که چنین راهی فعلاً گشوده نیست و در عین حال نمی‌توان در وضعیت نابسامان کنونی که اکنون از آن به توسعه‌نیافتگی تعبیر می‌کرد، باقی ماند. لذا به تفکر و عمق بر توسعه‌نیافتگی پرداخت ولی درعین حال نقدهای فلسفی بر غرب را رد نکرد و یا کنار نگذاشت لذا تحول در تفکر او به‌وجود نیامده است و او تغییر نکرده است بلکه به تعبیر خود ایشان، زمانه تغییر کرده است.

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده

توسعه از منظر داوری: طرح‌های بومی با مبانی فلسفی غربی

حتی در آثار مدرنیته نیز داوری همچنان منتقد مدرنیته و غرب است. با این وصف، توسعه از منظر او دقیقاً به چه معناست؟ آیا این مفهوم در چهارچوب فلسفه و سنت‌های فکری ایرانی-اسلامی تعریف می‌شود یا متاثر از گفتمان‌های فلسفی غربی است؟

دکتر داوری چنانکه در پایان پاسخ پرسش دوم آمد، در آثار اخیر خود نیز همچنان منتقد مدرنیته است ولی از آن جا که فعلاً راهی جز راه مدرن بر روی بشر گشوده نیست نمی‌توان به نقد مدرنیته پرداخت و بدان بسنده کرد، اما در جامعه‌ای توسعه‌نیافته با همه ضعف‌ها و ناتوانی‌ها و بحران‌های آن زندگی کرد.

لذا باید از وضعیت توسعه‌نیافتگی رهایی یافت. اما دکتر داوری نمی‌گوید که باید توسعه را در چهارچوب فلسفه و سنت‌های فکری ایرانی-اسلامی طراحی کرد. کمااینکه به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد.

به نظر او اگر همت و طلب توسعه داشته باشیم که این طلب و همت باید در سیاست و نیز نزد برنامه‌نویسان و مدیران ظاهر شود، می‌توان به طرح‌های مناسب با شرایط بومی خویش با اتکا به تجربه‌های گذشته و تجربه‌های مبانی رسید. مهم‌ترین امر خودآگاهی توسعه‌نیافتگی و طلب و همت حقیقی برای رسیدن به توسعه است. امری که در سیاست کنونی ظاهر نیست زیرا اولویت‌هایی غیر از توسعه دارد.

به‌نظر شما مبانی فلسفی توسعه در اندیشه و دیدگاه داوری چیست و در کدام آثار و یا دوره‌های فکری‌اش بازتاب بیشتری یافته است؟

تا آنجا که می‌دانم تمرکز دکتر داوری بر توسعه‌نیافتگی و توصیف آن و به خودآگاهی درآوردن آن است و نه بحث در مبانی فلسفی توسعه. گرچه در نظر ایشان توسعه اساساً امری غربی است و مبانی آن همان مبانی فلسفی غربی است.

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده
رضا داوری اردکانی

موانع توسعه: فقدان درک عمیق و طلب حقیقی

از دیدگاه شما مهم‌ترین موانع توسعه در اندیشه داوری کدام‌اند و چرا به نظر او جامعه ایرانی همچنان در وضعیت توسعه‌نیافتگی باقی مانده است؟

پرسش بسیار خوبی است. نظر دکتر داوری در خصوص موانع توسعه در ایران نظر بدیعی است، چنانکه می‌دانیم در این خصوص دیدگاه‌های مختلفی عرضه شده است و هرکس موانعی را برشمرده است. اما دکتر داوری به‌عنوان فیلسوف از پیش‌فرض یا پیش‌فهم این پرسش، می‌پرسد.

آن کس که پرسش از موانع توسعه می‌کند، فرقش این است که توسعه گویی سیری قهری در تاریخ است که در برخی از کشورها و از جمله در کشور ما این سیر با موانعی برخورد کرده است که باید آن موانع را شناخت و از سر راه برداشت و در آن صورت توسعه خودبه‌خود محقق خواهد شد.

درصورتی که در نظر ایشان وقتی درکی از توسعه وجود نداشته باشد و صرفاً صورتی خیالی از آن داشته باشیم و آرزوی شبیه شدن به اروپا در سر بپروریم هرگز توسعه‌ای درکار نخواهد بود که بتوان از موانع آن سخن گفت. در مقابل باید با درک عمیق از وضعیت کنونی و از امکان‌ها و شرایط خود و با طلب حقیقی و با قدم همت پای در راه دشواری توسعه نهاد. در این راه باید به اجماعی در سطح سیاست، برنامه‌ریزی، نخبگان و … رسید.

داوری اردکانی به صراحت با ایده علوم انسانی اسلامی مخالفت کرد / از نظر داوری فعلا راهی جز توسعه غربی نداریم / غرب بر حقیقت تمدن‌های کهن شرق غلبه کرده

لزوم حرکت از توسعه به «ساختن»

و در نهایت به‌عنوان کسی که سال‌ها به اندیشه‌های فلسفی و به ویژه به آثار داوری نزدیک بوده‌اید، آیا خودتان نقد و یا فاصله فکری نسبت به دیدگاه‌های ایشان دارید؟ اگر بله، این نقد ناظر به کدام جنبه از تفکر اوست؟

به‌نظرم آقای دکتر داوری با شجاعت ازنقد (هرچند بجا و عمیق) غرب و غرب‌زدگی به سمت توجه به ضرورت توسعه حرکت کرده‌اند و کار فکری و تلاش سترگ ایشان ستوده است. ایشان ما را به خودآگاهی توسعه‌نیافتگی رسانده‌اند. یعنی توسعه‌نیافتگی را که با عمق جان در زندگی هر روزه تجربه می‌کنیم به مرتبه خودآگاهی ارتقا داده‌اند و فیلسوفانه به مفهوم‌پردازی آن پرداخته‌اند.

این کار راه را بر اندیشیدن بر توسعه تاکنونی، نقد مبانی فلسفی آن، نسبیت آن تکنیک و … و اندیشه بر مضرات توسعه تاکنون چنانکه از قرن ۲۰ تاکنون اتفاق افتاده است، هموار می‌کند. بنده کوشیده‌ام این مسیر را طی کنم و توسعه را که تاکنون منجر به تخریب طبیعت شده و آثار زیان‌بار زیست محیطی بر جای گذاشته است با توسعه به معنای ساختن جایگزین کنم. توسعه باید هم ساختن باشد و هم به معنای سلم و سازش یا طبیعت و انسان و همه موجودات و هم به معنای درست کردن، یعنی به درستی و براساس حقیقت ساختن.

۲۱۶۲۱۶

کد مطلب 2150540

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 3 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین