۰ نفر
۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۳
با جامعه فاشیستی اسراییل چه می‌توان کرد؟

آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری پیش کشیدند، طنین تازه‌ای می‌یابد. آنها چندی پس از سقوط نازیسم نوشتند که فاشیسم را باید محصول نظم سرمایه‌داری دانست. فاشیسم، حاصل همان عقلانیت سرد و سلطه‌جوی مدرن است، نه صرفاً بازگشت به بربریت یا جنون فردی. برای آن‌ها، آشوویتس نتیجه‌ی عقل مدرن بدون اخلاق است – نه انحراف از عقل، بلکه محصول «عقل ابزاریِ ناب».

 گروه اندیشه: امین بزرگیان پژوهشگر دپارتمان مردم‌شناسی دانشگاه نیس فرانسه در مطلبی کوتاه کشتار کودکان و مردم را در فلسطین و غزه ریشه یابی می کند. این مطلب را می خوانید:

بر اساس نظر سنجی اخیر روزنامه اسرائیلی ها ارتص، هشتاد و دو درصد از یهودیان اسراییلی از پاکسازی غزه حمایت می‌کنند، و شصت و پنج درصد خواهان قتل عام همه مردان زنان و کودکان فلسطینی هستند. شاید روشن باشد که با یک دولت فاشیستی چه باید کرد، اما با یک جامعه فاشیستی چه می‌توان کرد؟ آنهم جامعه‌ای که مدام بر بستر این ادعا قرار گرفته است که تنها دموکراسی منطقه است؟ برخلاف گفتمان رایج حقوق بشر که جنایت اسراییل را محدود به دولت، و از آن دهشتناک‌تر محدود به دولت راست‌گرای نتانیاهو تصویر می‌کند، دیگر جای تردیدی باقی نمانده که ما با یک جامعه و دولت فاشیستی روبرو هستیم؛ تا جایی که می‌توانیم به صراحت اعلام کنیم که اسراییل بزرگترین دولت-ملت فاشیستی (نه تنها منطقه که) دوران ماست.

پاسخ به این سوال که با چنین دولت-ملتی چه باید کرد، ساده نیست. در نظم مدرن تنها موردی که حمله نظامی در آن توجیه قانونی و حقوقی شده، چنین وضعیتی است. حمله نظامی به آلمان نازی، بطوری که تمام شهرهای آن مورد حمله جبهه متفقین قرار گرفت، با این اصل حقوقی موجه شد که ما نه فقط با هیتلر بلکه با ساختار اجتماعی و فرهنگی فاشیستی روبرو هستیم؛ اما حال طرف مقابل بزرگترین متحد آمریکا و محصول خود نظم جهانی است.
پس از جنگ دوم گمان بر این بود که نظم ساختاری دموکراتیک و نهادینه شدن آزادی راه جلوگیری از فاشیسم است؛ اما امروزه به وضوح روشن شده که نه فقط در اسراییل، بلکه در اقصی نقاط جهان، ساختار دموکراتیک لزوماً سازنده انسان معمولی هم نیست چه برسد به رؤیای انسان و جامعه اخلاقی، مدرن و دموکراتیک.

اینجاست که آنچه آدورنو و هورکهایمر در کتاب دیالکتیک روشنگری پیش کشیدند، طنین تازه‌ای می‌یابد. آنها چندی پس از سقوط نازیسم نوشتند که فاشیسم را باید محصول نظم سرمایه‌داری دانست. فاشیسم، حاصل همان عقلانیت سرد و سلطه‌جوی مدرن است، نه صرفاً بازگشت به بربریت یا جنون فردی. برای آن‌ها، آشوویتس نتیجه‌ی عقل مدرن بدون اخلاق است – نه انحراف از عقل، بلکه محصول «عقل ابزاریِ ناب».

در دنیایی که فرهنگ به کالا تبدیل شده است، تمامی عناصر فرهنگی از موسیقی گرفته تا خود انتخابات و حزب تبدیل به ابزاری برای یکدست‌سازی، انفعال، و کنترل ذهنی مردم می‌شوند.در این فضای انفعال فرهنگی، انسان‌ها دیگر اهل تفکر و مقاومت نیستند، فقط مصرف می‌کنند، سرگرم می‌شوند، و آماده پذیرش قدرت‌های توتالیتر می‌گردند. این نوع جامعه، حتی درون یک نظم صوری دموکراتیک به‌سادگی می‌تواند به فاشیسم تن دهد.⁩⁩⁩⁩

* امین بزرگیان پژوهشگر دپارتمان مردم‌شناسی دانشگاه نیس فرانسه

*منبع: کانال نویسنده

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2095902

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =